بریدههای کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی zahrakhalaji 1403/6/7 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 270 روز ها به سرعت می گذرند و زندگی آرام می سوزد و از بین می رود . 0 1 zahrakhalaji 1403/6/3 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 218 ماهیت عشق برگرفته از زن است ، چون می تواند مادر شود. 0 13 پارسا نوروزی 5 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 276 0 8 zahrakhalaji 1403/5/29 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 117 خداحافظی کردن کمی مانند مردن میماند ..... و تو امشب خداحافظی کرده ای تو امشب کمی مرده ای . 0 2 zahrakhalaji 1403/6/3 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 218 بسیاری از مردان زنان را نمشناسند . یا او را کنیز خود میپندارند یا از او می ترسند. با این وصف یک چیز در نگاه اکثر مردان ثابت است : تحسین درونی قدرت لایزال زن. چهره ی فرشته ی آسایش .قداستش .قلب بزرگش. قدرت جسمی فراوانش .شکیبایی تمام نشدنی اش. 0 1 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/5/16 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 74 تنها حُسن بیماری های مرگبار این است که همه تحمل تان میکنند ، تا حد لوس کردن تان . 0 18 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/5/16 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 30 یا جمله ی بیلی وایلدر میوفتی که خروارخروار سیگار میکشید: نمیخوام وقتی اتومبیلی زیرم کرده و افتادم توی جوب و دارم جون میدم ، آرزو کنم ای کاش چندتا سیگار بیشتر کشیده بودم . 4 35 آراد ارجمندی 1402/8/20 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 42 بیماری و نیایش طی تاریخ با هم جلو آمده اند.از سرزمینی به سرزمین دیگر و از عصری به عصر دیگر.تاریخ تمدن لبالب از نیایش برای رویایی با بیماری هاست،چه در یهودیت چه در مسیحیت و چه در اسلام. 0 3 پارسا نوروزی 5 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 273 0 8 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 326 1 0 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 293 0 0 سودآد 1404/2/22 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 273 0 4 حامد حمایت کار 1403/6/21 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 133 تصور میکردی زندگیات را در دست داری، اما ناگهان میفهمی زندگی تو را در مشتش گرفته. 1 59 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 303 0 0 شقایق 1403/8/18 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 129 آه، مادر... مادر... مادر... چرا نباید سرم را روی دامنت بگذارم و زار زار گریه کنم؟ برای چه باید ادای آدمهای قوی و خوددار را در بیاورم؟ دلم میخواهد گریه کنم و تو دلداریام بدهی. دلم میخواهد بپرم بغلت و سرم را نوازش کنی. به سن و سالم نگاه نکن، راستش خیلی چیزهای بچگی در من باقی مانده است. من هنوز کودکم. 4 52 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/6/6 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 152 آدمها تنهان ، تنهای تنها . تو خودتی ، فقط خودت . 0 12 سودآد 1404/2/13 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 66 0 5 سودآد 1404/2/20 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 124 دوستت دارم و کاری از دستم برنمی آید.همه چیزت را دوست دارم ،حتی دردسرهایت را که همیشه تلاش کردیم با آنها کنار بیاییم 0 29 Yasamin 1404/1/11 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 90 دیدار دوبارهای در کار نخواهد بود. در آغوشش میکشی و «بدرود» میگویی، نمیگویی «به امید دیدار». او هم در آغوشت میکشد و نمیگوید «به امید دیدار»، فقط میگوید «خداحافظ». 0 1 zahrakhalaji 1403/12/28 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 99 ..... تهران عزیزم برای اولین بار بلیط مان یک طرفه شده و نام تک فقط به عنوان مبدا امده . برای نخستین بار نام تو در ان تکه کاغد به عنوان مقصد نیامده . احساس غریبی است . همیشه هر سفرم را به امید بازگشت به دل تو آغاز میشد 0 2
بریدههای کتاب از قیطریه تا اورنج کانتی zahrakhalaji 1403/6/7 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 270 روز ها به سرعت می گذرند و زندگی آرام می سوزد و از بین می رود . 0 1 zahrakhalaji 1403/6/3 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 218 ماهیت عشق برگرفته از زن است ، چون می تواند مادر شود. 0 13 پارسا نوروزی 5 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 276 0 8 zahrakhalaji 1403/5/29 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 117 خداحافظی کردن کمی مانند مردن میماند ..... و تو امشب خداحافظی کرده ای تو امشب کمی مرده ای . 0 2 zahrakhalaji 1403/6/3 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 218 بسیاری از مردان زنان را نمشناسند . یا او را کنیز خود میپندارند یا از او می ترسند. با این وصف یک چیز در نگاه اکثر مردان ثابت است : تحسین درونی قدرت لایزال زن. چهره ی فرشته ی آسایش .قداستش .قلب بزرگش. قدرت جسمی فراوانش .شکیبایی تمام نشدنی اش. 0 1 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/5/16 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 74 تنها حُسن بیماری های مرگبار این است که همه تحمل تان میکنند ، تا حد لوس کردن تان . 0 18 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/5/16 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 30 یا جمله ی بیلی وایلدر میوفتی که خروارخروار سیگار میکشید: نمیخوام وقتی اتومبیلی زیرم کرده و افتادم توی جوب و دارم جون میدم ، آرزو کنم ای کاش چندتا سیگار بیشتر کشیده بودم . 4 35 آراد ارجمندی 1402/8/20 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 42 بیماری و نیایش طی تاریخ با هم جلو آمده اند.از سرزمینی به سرزمین دیگر و از عصری به عصر دیگر.تاریخ تمدن لبالب از نیایش برای رویایی با بیماری هاست،چه در یهودیت چه در مسیحیت و چه در اسلام. 0 3 پارسا نوروزی 5 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 273 0 8 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 326 1 0 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 293 0 0 سودآد 1404/2/22 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 273 0 4 حامد حمایت کار 1403/6/21 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 133 تصور میکردی زندگیات را در دست داری، اما ناگهان میفهمی زندگی تو را در مشتش گرفته. 1 59 پارسا نوروزی 3 روز پیش از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 303 0 0 شقایق 1403/8/18 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 129 آه، مادر... مادر... مادر... چرا نباید سرم را روی دامنت بگذارم و زار زار گریه کنم؟ برای چه باید ادای آدمهای قوی و خوددار را در بیاورم؟ دلم میخواهد گریه کنم و تو دلداریام بدهی. دلم میخواهد بپرم بغلت و سرم را نوازش کنی. به سن و سالم نگاه نکن، راستش خیلی چیزهای بچگی در من باقی مانده است. من هنوز کودکم. 4 52 ابوالفضل فیروزآبادی 1403/6/6 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 152 آدمها تنهان ، تنهای تنها . تو خودتی ، فقط خودت . 0 12 سودآد 1404/2/13 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 66 0 5 سودآد 1404/2/20 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 124 دوستت دارم و کاری از دستم برنمی آید.همه چیزت را دوست دارم ،حتی دردسرهایت را که همیشه تلاش کردیم با آنها کنار بیاییم 0 29 Yasamin 1404/1/11 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 90 دیدار دوبارهای در کار نخواهد بود. در آغوشش میکشی و «بدرود» میگویی، نمیگویی «به امید دیدار». او هم در آغوشت میکشد و نمیگوید «به امید دیدار»، فقط میگوید «خداحافظ». 0 1 zahrakhalaji 1403/12/28 از قیطریه تا اورنج کانتی حمیدرضا صدر 4.2 60 صفحۀ 99 ..... تهران عزیزم برای اولین بار بلیط مان یک طرفه شده و نام تک فقط به عنوان مبدا امده . برای نخستین بار نام تو در ان تکه کاغد به عنوان مقصد نیامده . احساس غریبی است . همیشه هر سفرم را به امید بازگشت به دل تو آغاز میشد 0 2