بریدههای کتاب قرنطینه Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 166 گاهی از طرز کارکردن مغزم متنفر بودم؛ مثل آهنربا، فکرها و کارهای ممنوع را جذب میکرد. 0 4 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 137 متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه. 0 4 هانیه 1402/6/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 12 بعضی وقتها دوستی این که کاری بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگر این چیزی نباشه که اون خودش می خواد. 0 11 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 145 با آرنج به پهلویش زدم. 《کی میریم خونه؟ قول میدم به کسی نگم چقدر توی دزدی و یواشکی اینور و اونور رفتن استاد شدی. اونها فکر میکنن من گمراهت کردم.》 《تو خیلیوقته من رو گمراه کردی.》 0 4 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 137 زیر لب گفتم:《چرا اونها اینقدر از ما متنفرن؟》 گفت:《چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.》 0 6 Vanda ; ☆ 1403/4/30 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 34 بیشتر مردم دوستی من و ویول را به اندازهی وقتگذرانی اخیتاریِ یک آهو با یک گراز وحشی، بعید میدانستند. من و او هرکدام به یک چیز خاص معروف بودیم؛ همه میدانستند کدامیک از ما آهو است و کدام گراز. اغلب از ویول میپرسیدند چطور میتواند با من دوست باشد، انگار او فقط با من از روی لطف، خوب بود، یا شاید چون مادرم در عوضش بهش پول میداد. هیچکس نمیپرسید چرا من با ویول دوست هستم. انگار او فقط قرار بود با من مهربانی بکند. 0 5 Sara 1403/4/29 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 13 آن ها جهانی را میشناختند که از کتاب ها بیرون آمده بود، و ما جهانی را میشناختیم که در آن زندگی میکردیم. 0 13 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 171 این چیزی بود که دربارهی دوستم خیلی دوست داشتم. همان لحظهای که من را متقاعد کرد قوانین بیشتری را زیر پا نگذارم، خودش پیشنهاد میداد که عجله کنیم تا قانونهای دیگری را بشکنیم. 0 6 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 188 جرئت نکردم برگردم و نگاهش کنم. هربار که نگاهم میکرد، خیلی چیزها را میفهمید که دوست نداشتم بداند. 0 16 Vanda ; ☆ 1403/4/30 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 24 هرچند تمام سعیاش را میکرد، ولی هیچوقت کافی نبود. این موضوع آزارش میداد، بیشتر از حدی که بتواند بفهمد. 0 51 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/14 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 152 داشت خسته ام میکرد اما هم زمان قوی ترم نیز میکرد 0 1 Sara 1403/4/29 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 60 در واقع، او یکی از معدود افرادی بود که ظاهرا میتوانست من را همانطور که واقعا هستم، بفهمد. 0 16 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 121 او اینجا نبود، پس باید خودم را آرام میکردم. اما مهم نبود چقدر تلاش کردم؛ هیچوقت نمیتوانستم دروغهای خودم را باور کنم. 0 3 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/14 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 157 من یکی از اهالی رودخونه م و به هیچکس به جز خودم خدمت نمیکنم 0 1 هانیه 1402/5/23 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 3 0 18 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 59 شاید این ذات انسان است که آدم ها را به بهتر و بد تر تقسیم بندی می کنند 0 1 علی 1402/12/26 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 1 تنها کسی که میتوانست به من کمک کند، احتمالا الان کیلومترها از اینجا دور بود؛ جایی بالای رودخانه؛ جایی امن. حداقل، امیدوار بودم ویول آنجا باشد. و در عین حال امیدوار بودم نباشد. هم دلم میخواست دور باشد، هم دلم میخواست اینجا باشد. 0 11 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 214 گفتم:《از نظر اهالی رودخونه 'احمق' و 'شجاع' یه معنی میدن. یکیشون وقتی یه نفر میبازه استفاده میشه و اون یکی بعد از اینکه برنده میشه.》 کلمنت گفت:《پس ما به تو میگیم شجاع.》 0 18 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 102 به او خیلی بدهکار بودم. اما کاملاً میدانستم هر کاری هم که بکنم، هیچ وقت کاری را که او برای من کرد، جبران نمیکند. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 106 "من خدمتگزار نیستم. من یه انسان آزادم که مریض شده. ذرهذرهی قدرت درونیم صرف این میشه که حالم بهتر بشه، نه اینکه به کشوری خدمت کنم که مردم من رو هر سال عقبتر میرونه." 0 1
بریدههای کتاب قرنطینه Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 166 گاهی از طرز کارکردن مغزم متنفر بودم؛ مثل آهنربا، فکرها و کارهای ممنوع را جذب میکرد. 0 4 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 137 متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه. 0 4 هانیه 1402/6/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 12 بعضی وقتها دوستی این که کاری بکنی که به نفع دوستت باشه، حتی اگر این چیزی نباشه که اون خودش می خواد. 0 11 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 145 با آرنج به پهلویش زدم. 《کی میریم خونه؟ قول میدم به کسی نگم چقدر توی دزدی و یواشکی اینور و اونور رفتن استاد شدی. اونها فکر میکنن من گمراهت کردم.》 《تو خیلیوقته من رو گمراه کردی.》 0 4 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 137 زیر لب گفتم:《چرا اونها اینقدر از ما متنفرن؟》 گفت:《چون ما رو نمیشناسن و ما اونها رو نمیشناسیم. متنفر بودن از چیزی که نمیشناسیش آسونه.》 0 6 Vanda ; ☆ 1403/4/30 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 34 بیشتر مردم دوستی من و ویول را به اندازهی وقتگذرانی اخیتاریِ یک آهو با یک گراز وحشی، بعید میدانستند. من و او هرکدام به یک چیز خاص معروف بودیم؛ همه میدانستند کدامیک از ما آهو است و کدام گراز. اغلب از ویول میپرسیدند چطور میتواند با من دوست باشد، انگار او فقط با من از روی لطف، خوب بود، یا شاید چون مادرم در عوضش بهش پول میداد. هیچکس نمیپرسید چرا من با ویول دوست هستم. انگار او فقط قرار بود با من مهربانی بکند. 0 5 Sara 1403/4/29 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 13 آن ها جهانی را میشناختند که از کتاب ها بیرون آمده بود، و ما جهانی را میشناختیم که در آن زندگی میکردیم. 0 13 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 171 این چیزی بود که دربارهی دوستم خیلی دوست داشتم. همان لحظهای که من را متقاعد کرد قوانین بیشتری را زیر پا نگذارم، خودش پیشنهاد میداد که عجله کنیم تا قانونهای دیگری را بشکنیم. 0 6 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 188 جرئت نکردم برگردم و نگاهش کنم. هربار که نگاهم میکرد، خیلی چیزها را میفهمید که دوست نداشتم بداند. 0 16 Vanda ; ☆ 1403/4/30 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 24 هرچند تمام سعیاش را میکرد، ولی هیچوقت کافی نبود. این موضوع آزارش میداد، بیشتر از حدی که بتواند بفهمد. 0 51 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/14 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 152 داشت خسته ام میکرد اما هم زمان قوی ترم نیز میکرد 0 1 Sara 1403/4/29 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 60 در واقع، او یکی از معدود افرادی بود که ظاهرا میتوانست من را همانطور که واقعا هستم، بفهمد. 0 16 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 121 او اینجا نبود، پس باید خودم را آرام میکردم. اما مهم نبود چقدر تلاش کردم؛ هیچوقت نمیتوانستم دروغهای خودم را باور کنم. 0 3 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/14 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 157 من یکی از اهالی رودخونه م و به هیچکس به جز خودم خدمت نمیکنم 0 1 هانیه 1402/5/23 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 3 0 18 ☆"ملکهٔ عذاداری"☆ 1403/5/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 59 شاید این ذات انسان است که آدم ها را به بهتر و بد تر تقسیم بندی می کنند 0 1 علی 1402/12/26 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 1 تنها کسی که میتوانست به من کمک کند، احتمالا الان کیلومترها از اینجا دور بود؛ جایی بالای رودخانه؛ جایی امن. حداقل، امیدوار بودم ویول آنجا باشد. و در عین حال امیدوار بودم نباشد. هم دلم میخواست دور باشد، هم دلم میخواست اینجا باشد. 0 11 Vanda ; ☆ 1403/5/1 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 214 گفتم:《از نظر اهالی رودخونه 'احمق' و 'شجاع' یه معنی میدن. یکیشون وقتی یه نفر میبازه استفاده میشه و اون یکی بعد از اینکه برنده میشه.》 کلمنت گفت:《پس ما به تو میگیم شجاع.》 0 18 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 102 به او خیلی بدهکار بودم. اما کاملاً میدانستم هر کاری هم که بکنم، هیچ وقت کاری را که او برای من کرد، جبران نمیکند. 0 1 فاطمه مناقبی 1404/3/10 قرنطینه جنیفرای. نیلسن 4.4 68 صفحۀ 106 "من خدمتگزار نیستم. من یه انسان آزادم که مریض شده. ذرهذرهی قدرت درونیم صرف این میشه که حالم بهتر بشه، نه اینکه به کشوری خدمت کنم که مردم من رو هر سال عقبتر میرونه." 0 1