بریدۀ کتاب

☆ sukii ☆

1403/4/30

قرنطینه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 34

بیشتر مردم دوستی من و ویول را به اندازه‌ی وقت‌گذرانی اخیتاریِ یک آهو با یک گراز وحشی، بعید می‌دانستند. من و او هرکدام به یک چیز خاص معروف بودیم؛ همه می‌دانستند کدام‌یک از ما آهو است و کدام گراز. اغلب از ویول می‌پرسیدند چطور می‌تواند با من دوست باشد، انگار او فقط با من از روی لطف، خوب بود، یا شاید چون مادرم در عوضش بهش پول می‌داد. هیچ‌کس نمی‌پرسید چرا من با ویول دوست هستم. انگار او فقط قرار بود با من مهربانی بکند.

بیشتر مردم دوستی من و ویول را به اندازه‌ی وقت‌گذرانی اخیتاریِ یک آهو با یک گراز وحشی، بعید می‌دانستند. من و او هرکدام به یک چیز خاص معروف بودیم؛ همه می‌دانستند کدام‌یک از ما آهو است و کدام گراز. اغلب از ویول می‌پرسیدند چطور می‌تواند با من دوست باشد، انگار او فقط با من از روی لطف، خوب بود، یا شاید چون مادرم در عوضش بهش پول می‌داد. هیچ‌کس نمی‌پرسید چرا من با ویول دوست هستم. انگار او فقط قرار بود با من مهربانی بکند.

13

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.