بریده کتابهای گامبی نهایی درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 397 زاندربرایضیافتزمینهسازیکردهوگفتهبود،مثلجشنسالنوولیدرنیمهشبتویهمیلیاردرمیشی 0 1 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 301 قسم خوردم «من همه چیز رو با خاک یکسان میکنم» 0 0 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 280 «لازمه لیاقت شجاعت بود» 0 1 Raya 1403/11/5 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 304 ما به هر آنچه مقابل چشمانمان قرار دارد اهمیت نمیدهیم ، بلکه نگاه و توجهمان به نادیده هاست. 0 2 هانآ گرنجر 1403/8/11 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 287 دستانش را سمت صورتم آورد، سپس به پشت گردنم و من لمسش را در هر سانتی متر از بدنم حس کردم. ((من عاشقتم. من برای حفاظت از تو میمیرم. من برای در امان نگه داشتنت کاری میکنم که ازم متنفر بشی، چون لعنت بهش،ایوری...یه چیزایی برای قمار کردن زیادی با ارزشن.)) 0 3 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 166 زاندرحتیدربدترینزمانهانیززاندربود. 0 0 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 132 زاندریکسپرفلزیبزرگدردستشداشتانگارکهازدستیکشوالیهقرونوسطاییگرفتهبود. 0 0 kimia 1403/9/26 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 304 ما به هرآنچه مقابل چشمانمان قرار دارد اهمیت نمیدهیم؛بلکه نگاه و توجهمان به نادیده هاست. 0 4 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 200 « ایوری، آدما کل زندگیم از من متنفر بودن» 1 1 مائده 1403/4/31 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 366 من جوان بودم،من زن بودم و این مرد مرا دست کم می گرفت . 0 5 elina 1403/9/28 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 416 همه چیز یه بازیه، تنها چیزی که میتونیم تو این زندگی راجع بهش تصمیم بگیریم اینه که برای برنده شدن بازی کنیم 0 3 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 187 تلفنهراهزاندرزنگخورد.اوتنهافردیبودکهدوازدهرقماولعددپیرارویزنگشگذاشتهبود. 0 0 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 348 تو برام خیلی شبیه مادرتی 0 0
بریده کتابهای گامبی نهایی درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 397 زاندربرایضیافتزمینهسازیکردهوگفتهبود،مثلجشنسالنوولیدرنیمهشبتویهمیلیاردرمیشی 0 1 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 301 قسم خوردم «من همه چیز رو با خاک یکسان میکنم» 0 0 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 280 «لازمه لیاقت شجاعت بود» 0 1 Raya 1403/11/5 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 304 ما به هر آنچه مقابل چشمانمان قرار دارد اهمیت نمیدهیم ، بلکه نگاه و توجهمان به نادیده هاست. 0 2 هانآ گرنجر 1403/8/11 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 287 دستانش را سمت صورتم آورد، سپس به پشت گردنم و من لمسش را در هر سانتی متر از بدنم حس کردم. ((من عاشقتم. من برای حفاظت از تو میمیرم. من برای در امان نگه داشتنت کاری میکنم که ازم متنفر بشی، چون لعنت بهش،ایوری...یه چیزایی برای قمار کردن زیادی با ارزشن.)) 0 3 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 166 زاندرحتیدربدترینزمانهانیززاندربود. 0 0 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 132 زاندریکسپرفلزیبزرگدردستشداشتانگارکهازدستیکشوالیهقرونوسطاییگرفتهبود. 0 0 kimia 1403/9/26 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 304 ما به هرآنچه مقابل چشمانمان قرار دارد اهمیت نمیدهیم؛بلکه نگاه و توجهمان به نادیده هاست. 0 4 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 200 « ایوری، آدما کل زندگیم از من متنفر بودن» 1 1 مائده 1403/4/31 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 366 من جوان بودم،من زن بودم و این مرد مرا دست کم می گرفت . 0 5 elina 1403/9/28 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 416 همه چیز یه بازیه، تنها چیزی که میتونیم تو این زندگی راجع بهش تصمیم بگیریم اینه که برای برنده شدن بازی کنیم 0 3 درلین)) 1403/11/20 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 187 تلفنهراهزاندرزنگخورد.اوتنهافردیبودکهدوازدهرقماولعددپیرارویزنگشگذاشتهبود. 0 0 Mahnia 1403/10/16 گامبی نهایی 4.5 14 صفحۀ 348 تو برام خیلی شبیه مادرتی 0 0