بریدۀ کتاب

هانآ

1403/8/11

گامبی نهایی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 287

دستانش را سمت صورتم آورد، سپس به پشت گردنم و من لمسش را در هر سانتی متر از بدنم حس کردم. ((من عاشقتم. من برای حفاظت از تو می‌میرم. من برای در امان نگه داشتنت کاری میکنم که ازم متنفر بشی، چون لعنت بهش،ایوری...یه چیزایی برای قمار کردن زیادی با ارزشن.))

دستانش را سمت صورتم آورد، سپس به پشت گردنم و من لمسش را در هر سانتی متر از بدنم حس کردم. ((من عاشقتم. من برای حفاظت از تو می‌میرم. من برای در امان نگه داشتنت کاری میکنم که ازم متنفر بشی، چون لعنت بهش،ایوری...یه چیزایی برای قمار کردن زیادی با ارزشن.))

41

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.