بریدههای کتاب سقوط مرگبار: باران سیاه وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 360 (پس لایه محافظتی جهنم چی؟ مگه مانع آسیب رسوندن کروم ها به انسانها نمی شد؟ این جوری که دیگه قوانین معنا ندارن.) (مثل این که فراموش کردین قوانین عوض میشن رئیس. یه قانون وجود داره که هر موقع نیاز شد میشه قوانین رو عوض کرد. بهش میگن پادشاه قوانین! میل و انگیزه انسانها و فرافرگشت ها به پادشاه قوانین قدرت میده.) 0 2 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 138 گلوله هایش روی زمین میریزند ولی دیگر توجه به آنها ندارد. (چرا در رو باز نمیکنن بیاد داخل؟) ورگا در جوابم میگوید:( برای کسی که پول مهمتر از جونشه بهتره که بمیره. آدم حریص همیشه توی دام خودش اسیر میشه.) 0 4 آیلین 1403/5/24 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 30 الان چرا ما از بقیه حیوان ها بهتریم؟ طبیعت اینگونه انتخاب کرده و دست هیچکس نیست. 0 2 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 241 (رئیس میدونی چی عذاب آوره؟ حتی انسانها هم به ما رحم نکردن! با این که خودشون توی لجن زندگی میکردن، هم دیگه رو به خاطر یه تیکه نون میکشتن، باز هم حاضر شدن ما هم توی لجن خودشون زندگی کنیم.) 0 3 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 242 (چرا باید یه نفر رو طرد کنن؟) (چون باید مثل خودشون باشی یا باید طرد بشی.) (از زیر دست رباتها آمدی بیرون تا دوباره زیر دست به ربات دیگه باشی؟) (رئیس! شما کسی هستین که کل دنیا باهاش مشکل داره. من هم کسی هستم که کل رباتها باهاش مشکل دارن. به نظر تو این بهترین انتخاب نیست؟) 0 2 آیلین 1403/5/24 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 2 《چرا فکر میکنی انشان ها دنیا رو نابود کردن ؟》 چون اسم انسان ها با نابودی پیوند خورده. انسان ها هر جا که برن با خودشون نابودی میبرن. همه چیز رو نابود کردن، فقط بدبختی و نابودی رو برای ما گذاشتن. 0 1 ساحل عابدی 1404/4/12 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 7 هر لحظه احساس میکنم زیر پایم خالی خواهد شد و به اعماق تاریکی فرو خواهم رفت؛ تاریکی که از جنس تنهایی و غربت است. 0 1 ساحل عابدی 1404/4/13 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 20 چرا فکر میکنی انسانها دنیا رو نابود کردن؟» «چون اسم انسانها با نابودی پیوند خورده. انسانها هر جا برن با خودشون نابودی میبرن. همه چیز رو نابود کردن، فقط بدبختی و نابودی برای ما گذاشتن.» 0 2 ساحل عابدی 1404/5/17 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 288 دنبال عدالت نگرد، نیست! اگه عدالت وجود داشت، هیچ وقت توی این جهنم خلق نمیشدی. دیگه قانونی وجود نداره وگرنه اینجا هیچکس آزاد نیست. 0 2 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 467 《میدونی که تقاص این همه اشتباه چیه؟》 《نمیدونم؛ اما بالاتر از مرگ نیست. قبولش میکنم.» 《یادت باشه مرگ سخت نیست، چیزایی که از دست میدی سخته!》 《وقتی همه چیز اشتباه باشه دیگه از دست دادنشون سخت نیست.》 با این که صورتش را نمیبینم، اما مطمئن هستم که او لبخند می زند؛ می گوید:《امیدوارم لبهات با دلت یکی باشن.》 0 19 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 339 《با این که هیچ پرونده ی مشکل سازی نداری؛ اما بیش از اندازه میدونی آقای کرادن. این خوب نیست.》 چشمان مشکی اش از شرارت صحبت می.کند.《کسی که زیاد میدونه، همیشه سرش در خطره! چرا توی تمام رباتها تو طرز فکر متفاوتی داری؟》 《چون مخلوق نباید همنشین خالق باشه وگرنه همه چی رو یاد می گیره.》 《خودت میدونی آخر کارت چیه، پس سختش نکن.》 0 18 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 338 《مثل اینکه علاوه بر دیوونه بودن، باهوش هم هستی! یه ربات دیوونهی باهوش! برای اینکه ثابت کنی باهوشی، نیاز به جرات نیست، با حماقت خیلی راحتتر میتونی ثابت کنی.》 《ترجیح میدم با حماقت ثابت کنم که احمق نیستم.》 4 18
بریدههای کتاب سقوط مرگبار: باران سیاه وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 360 (پس لایه محافظتی جهنم چی؟ مگه مانع آسیب رسوندن کروم ها به انسانها نمی شد؟ این جوری که دیگه قوانین معنا ندارن.) (مثل این که فراموش کردین قوانین عوض میشن رئیس. یه قانون وجود داره که هر موقع نیاز شد میشه قوانین رو عوض کرد. بهش میگن پادشاه قوانین! میل و انگیزه انسانها و فرافرگشت ها به پادشاه قوانین قدرت میده.) 0 2 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 138 گلوله هایش روی زمین میریزند ولی دیگر توجه به آنها ندارد. (چرا در رو باز نمیکنن بیاد داخل؟) ورگا در جوابم میگوید:( برای کسی که پول مهمتر از جونشه بهتره که بمیره. آدم حریص همیشه توی دام خودش اسیر میشه.) 0 4 آیلین 1403/5/24 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 30 الان چرا ما از بقیه حیوان ها بهتریم؟ طبیعت اینگونه انتخاب کرده و دست هیچکس نیست. 0 2 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 241 (رئیس میدونی چی عذاب آوره؟ حتی انسانها هم به ما رحم نکردن! با این که خودشون توی لجن زندگی میکردن، هم دیگه رو به خاطر یه تیکه نون میکشتن، باز هم حاضر شدن ما هم توی لجن خودشون زندگی کنیم.) 0 3 وایولت 1404/3/11 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 242 (چرا باید یه نفر رو طرد کنن؟) (چون باید مثل خودشون باشی یا باید طرد بشی.) (از زیر دست رباتها آمدی بیرون تا دوباره زیر دست به ربات دیگه باشی؟) (رئیس! شما کسی هستین که کل دنیا باهاش مشکل داره. من هم کسی هستم که کل رباتها باهاش مشکل دارن. به نظر تو این بهترین انتخاب نیست؟) 0 2 آیلین 1403/5/24 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 2 《چرا فکر میکنی انشان ها دنیا رو نابود کردن ؟》 چون اسم انسان ها با نابودی پیوند خورده. انسان ها هر جا که برن با خودشون نابودی میبرن. همه چیز رو نابود کردن، فقط بدبختی و نابودی رو برای ما گذاشتن. 0 1 ساحل عابدی 1404/4/12 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 7 هر لحظه احساس میکنم زیر پایم خالی خواهد شد و به اعماق تاریکی فرو خواهم رفت؛ تاریکی که از جنس تنهایی و غربت است. 0 1 ساحل عابدی 1404/4/13 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 20 چرا فکر میکنی انسانها دنیا رو نابود کردن؟» «چون اسم انسانها با نابودی پیوند خورده. انسانها هر جا برن با خودشون نابودی میبرن. همه چیز رو نابود کردن، فقط بدبختی و نابودی برای ما گذاشتن.» 0 2 ساحل عابدی 1404/5/17 سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 288 دنبال عدالت نگرد، نیست! اگه عدالت وجود داشت، هیچ وقت توی این جهنم خلق نمیشدی. دیگه قانونی وجود نداره وگرنه اینجا هیچکس آزاد نیست. 0 2 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 467 《میدونی که تقاص این همه اشتباه چیه؟》 《نمیدونم؛ اما بالاتر از مرگ نیست. قبولش میکنم.» 《یادت باشه مرگ سخت نیست، چیزایی که از دست میدی سخته!》 《وقتی همه چیز اشتباه باشه دیگه از دست دادنشون سخت نیست.》 با این که صورتش را نمیبینم، اما مطمئن هستم که او لبخند می زند؛ می گوید:《امیدوارم لبهات با دلت یکی باشن.》 0 19 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 339 《با این که هیچ پرونده ی مشکل سازی نداری؛ اما بیش از اندازه میدونی آقای کرادن. این خوب نیست.》 چشمان مشکی اش از شرارت صحبت می.کند.《کسی که زیاد میدونه، همیشه سرش در خطره! چرا توی تمام رباتها تو طرز فکر متفاوتی داری؟》 《چون مخلوق نباید همنشین خالق باشه وگرنه همه چی رو یاد می گیره.》 《خودت میدونی آخر کارت چیه، پس سختش نکن.》 0 18 وایولت 7 روز پیش سقوط مرگبار: باران سیاه جلد 1 معین فرد 4.4 8 صفحۀ 338 《مثل اینکه علاوه بر دیوونه بودن، باهوش هم هستی! یه ربات دیوونهی باهوش! برای اینکه ثابت کنی باهوشی، نیاز به جرات نیست، با حماقت خیلی راحتتر میتونی ثابت کنی.》 《ترجیح میدم با حماقت ثابت کنم که احمق نیستم.》 4 18