بریدههای کتاب خواهرخوانده K_haru 1404/5/30 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 364 هر ملکهای روزی دختری مانند تو بوده. که به او گفته میشد که باشد و چه کند. 0 5 K_haru 1404/5/27 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 145 چیزهای دیگهای هستن که باعث مرگ دخترها میشن. گرسنگی، بیماری، حوادث، زایمان و خشونت. چیزهایی بیشتر از غموغصه یه دختر رو به کشتن میده. دخترها مثل سنگ قویان. 0 15 K_haru 1404/5/30 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 242 درواقع، این یه آزمایش بود، نه یه اشتباه. 0 18 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 55 کتاب بازمانده ی زمانهای شاد بود، قبل از اینکه بفهمد جنگجوها و ژنرال ها همیشه مرد بودند و علاقه به شمشیر و اسبهای جنگی و راهبردهای نبرد در شان دخترها نیست. کتاب را ورق میزد و بار دیگر همراه با اسکندر کبیر در مصر میجنگید. کتاب را میخواند و اشک حسرت در چشم هایش حلقه میزد. 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 62 با تفنگ و شمشیر دنبال گرگ می گردند. او را در وایلدوود پیدا می کنند اما دخترک هم با گرگ است و مردم را می بیند. مردم سلاح هایشان را برمیدارند و هدف میگیرند. تا دخترک دهانش را باز می کند که جیغ بزند، گرگ داخل بدنش میرود. دخترک به سرعت او را می بلعد. با دندان ها و چنگالها و پوستش گرگ زیر قلب دخترک لانه میکند. 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 94 حسادت، کینه توزی و شرم 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 92 تاوی که به خاکستر کتاب محبوبش زل زده بود، گفت: «میدونستم نمیتونی. من میتونستم همه ی معادله های دیوفانتوس رو حل کنم، مجموعه های نامتناهی نیوتن رو گسترش بدم، تحلیل اعداد اول اویلر رو کامل کنم و اصلا چیزهای دیگه برام مهم نبود.» به ایزابل نگاه کرد. «اِلا خوشگله، من و تو ناخواهریهای زشتیم و دنیا ما رو ، ما سه تا رو، به کمترین مخرج مشترکمون تقلیل میده.» 0 1 K_haru 1404/5/24 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 21 هنوز یاد نگرفته بود که همه نادان هستند. 3 14 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 67 در کتاب های تاریخ نوشته شده دوک ها و شاه ها جنگ و ژنرال ها جنگ هارا شروع میکنند. باور نکنید. ما هستیم که جنگ را شروع میکنیم، من و شما؛ هرباری که رو بر میگردانیم، سکوت میکنیم، مداخله نمیکنیم و سازش میکنیم. همیشه خیلی سریع کار نادرست، کار بزدلانه، و کار راحت تر را انجام میدهیم. 0 9 ح جیمی قاف 1403/1/4 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 450 در این دنیای سخت و غمناک، جادو وجود دارد. جادویی قویتر از تقدیر و شانس. و آنجایی پیدا میشود که فکرش را هم نمیتوان کرد. این جادوی موجودی ظریف و نحیف است که هم میتواند ظلمی وحشتناک کند و هم مهربانی بیکران بورزد. این جادو درون هر بشری هست تا رستگارش کند. تا تغییرش دهد. تا نجاتش دهد. فقط اگر آنقدر شجاعت داشته باشد که به ندایش گوش جان بسپارد. این جادوی قلب انسان است. 0 6 S.A 1403/6/25 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 33 گاهی آدمها راحت ترند از چیزی که نمیتوانند به دست بیاورند متنفر باشند تا اینکه قبول کنند آن را خیلی میخواهند. 0 5 هآرو 1403/6/6 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 233 بدترین روز زندگی بهتر از هر روزیه که توی قبر میخوابن. 0 9 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 69 بی رحمی از سر قدرت نیست. بلکه از تاریک ترین، نمور ترین و ضعیف ترین جای ادم بر میخیزد. 0 18 صبا حمزه 1403/5/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 122 کسانی هستند که معتقدند ترس دشمن بشر است، از این ها باید به هر قیمتی که شده دوری کرد. 0 15 هآرو 1403/6/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 380 دشمن بهانه است، تنها چیزی که همیشه باید با ان بجنگی خودت هستی. 0 20 Starshadow 1403/10/26 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 20 انگشت کوچک سخت ترین بود. خیلی هم جای تعجبی نداشت . گاهی همین چیزهای کوچک بزرگترین آسیب را می زنند ؛ مثل نگاه سرد، حرف نیش دار، خنده ای که با ورود کسی به اتاق قطع می شود 0 5 niki♪♫ 1402/10/21 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 462 یک شانس. شانسی برای اینکه خودش باشد. 0 17 هآرو 1403/6/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 458 هنگام قدرتمندی، همانند فردی ضعیف رفتار کن و هنگام ضعف، همانند فردی قدرتمند 0 7 قهوه خور؛ 1404/1/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 48 +من از گله ی شیری که رهبرش گوسفند باشه نمیترسم؛از گله ی گوسفندی که رهبرش شیر باشه میترسم! 0 9 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 14 تغییر مثل لبخند توی دل تاریکیه، مثل یه گل رز توی برف، مثل یه جاده پرخطر توی یه هوای طوفانی. 0 6
بریدههای کتاب خواهرخوانده K_haru 1404/5/30 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 364 هر ملکهای روزی دختری مانند تو بوده. که به او گفته میشد که باشد و چه کند. 0 5 K_haru 1404/5/27 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 145 چیزهای دیگهای هستن که باعث مرگ دخترها میشن. گرسنگی، بیماری، حوادث، زایمان و خشونت. چیزهایی بیشتر از غموغصه یه دختر رو به کشتن میده. دخترها مثل سنگ قویان. 0 15 K_haru 1404/5/30 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 242 درواقع، این یه آزمایش بود، نه یه اشتباه. 0 18 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 55 کتاب بازمانده ی زمانهای شاد بود، قبل از اینکه بفهمد جنگجوها و ژنرال ها همیشه مرد بودند و علاقه به شمشیر و اسبهای جنگی و راهبردهای نبرد در شان دخترها نیست. کتاب را ورق میزد و بار دیگر همراه با اسکندر کبیر در مصر میجنگید. کتاب را میخواند و اشک حسرت در چشم هایش حلقه میزد. 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 62 با تفنگ و شمشیر دنبال گرگ می گردند. او را در وایلدوود پیدا می کنند اما دخترک هم با گرگ است و مردم را می بیند. مردم سلاح هایشان را برمیدارند و هدف میگیرند. تا دخترک دهانش را باز می کند که جیغ بزند، گرگ داخل بدنش میرود. دخترک به سرعت او را می بلعد. با دندان ها و چنگالها و پوستش گرگ زیر قلب دخترک لانه میکند. 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 94 حسادت، کینه توزی و شرم 0 1 Sh 1404/5/14 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 92 تاوی که به خاکستر کتاب محبوبش زل زده بود، گفت: «میدونستم نمیتونی. من میتونستم همه ی معادله های دیوفانتوس رو حل کنم، مجموعه های نامتناهی نیوتن رو گسترش بدم، تحلیل اعداد اول اویلر رو کامل کنم و اصلا چیزهای دیگه برام مهم نبود.» به ایزابل نگاه کرد. «اِلا خوشگله، من و تو ناخواهریهای زشتیم و دنیا ما رو ، ما سه تا رو، به کمترین مخرج مشترکمون تقلیل میده.» 0 1 K_haru 1404/5/24 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 21 هنوز یاد نگرفته بود که همه نادان هستند. 3 14 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 67 در کتاب های تاریخ نوشته شده دوک ها و شاه ها جنگ و ژنرال ها جنگ هارا شروع میکنند. باور نکنید. ما هستیم که جنگ را شروع میکنیم، من و شما؛ هرباری که رو بر میگردانیم، سکوت میکنیم، مداخله نمیکنیم و سازش میکنیم. همیشه خیلی سریع کار نادرست، کار بزدلانه، و کار راحت تر را انجام میدهیم. 0 9 ح جیمی قاف 1403/1/4 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 450 در این دنیای سخت و غمناک، جادو وجود دارد. جادویی قویتر از تقدیر و شانس. و آنجایی پیدا میشود که فکرش را هم نمیتوان کرد. این جادوی موجودی ظریف و نحیف است که هم میتواند ظلمی وحشتناک کند و هم مهربانی بیکران بورزد. این جادو درون هر بشری هست تا رستگارش کند. تا تغییرش دهد. تا نجاتش دهد. فقط اگر آنقدر شجاعت داشته باشد که به ندایش گوش جان بسپارد. این جادوی قلب انسان است. 0 6 S.A 1403/6/25 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 33 گاهی آدمها راحت ترند از چیزی که نمیتوانند به دست بیاورند متنفر باشند تا اینکه قبول کنند آن را خیلی میخواهند. 0 5 هآرو 1403/6/6 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 233 بدترین روز زندگی بهتر از هر روزیه که توی قبر میخوابن. 0 9 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 69 بی رحمی از سر قدرت نیست. بلکه از تاریک ترین، نمور ترین و ضعیف ترین جای ادم بر میخیزد. 0 18 صبا حمزه 1403/5/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 122 کسانی هستند که معتقدند ترس دشمن بشر است، از این ها باید به هر قیمتی که شده دوری کرد. 0 15 هآرو 1403/6/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 380 دشمن بهانه است، تنها چیزی که همیشه باید با ان بجنگی خودت هستی. 0 20 Starshadow 1403/10/26 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 20 انگشت کوچک سخت ترین بود. خیلی هم جای تعجبی نداشت . گاهی همین چیزهای کوچک بزرگترین آسیب را می زنند ؛ مثل نگاه سرد، حرف نیش دار، خنده ای که با ورود کسی به اتاق قطع می شود 0 5 niki♪♫ 1402/10/21 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 462 یک شانس. شانسی برای اینکه خودش باشد. 0 17 هآرو 1403/6/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 458 هنگام قدرتمندی، همانند فردی ضعیف رفتار کن و هنگام ضعف، همانند فردی قدرتمند 0 7 قهوه خور؛ 1404/1/7 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 48 +من از گله ی شیری که رهبرش گوسفند باشه نمیترسم؛از گله ی گوسفندی که رهبرش شیر باشه میترسم! 0 9 هآرو 1403/6/5 خواهرخوانده جينيفر دانلي 4.2 34 صفحۀ 14 تغییر مثل لبخند توی دل تاریکیه، مثل یه گل رز توی برف، مثل یه جاده پرخطر توی یه هوای طوفانی. 0 6