بریده‌ کتاب‌های شیاطین (جن زدگان)

من خوب می‌فهمم که چرا ثروتمندان روس مثل سیل به خارج کوچ می‌کنند و این سیل سال به سال شدیدتر می‌شود. غریزه است دیگر! وقتی کشتی‌ای غرق شدنی باشد موش‌ها پیش از همه آن را حس می‌کنند و از آن می‌گریزند.

نیمهٔ دوم زندگی آدمیزاد از عادت‌هایی شکل می‌گیرد که در نیمهٔ اول روی هم جمع شده‌اند.

... هنرمندان به راستی با ذوق گاهی ممکن است اراذل نابکاری باشند.

انسان هر قدر نجیب‌تر باشد سرّ ضمیرش در آینهٔ چهره‌اش نمایان‌تر می‌شود.

حقیقتِ راستین همیشه زنگ نادرستی دارد. اگر بخواهید این زنگ را از آن بزدایید، باید اندکی دروغ به آن بیامیزید. این کاری است که مردم همیشه کرده‌اند.

بعضی دوستی‌ها بسیار عجیبند. طرفین می‌خواهند خون هم را بریزند و گوشت بدن هم را بجوند. تمام عمر بدین سان روزگار می‌گذرانند اما جدایی از هم را بر نمی‌تابند. حتی می‌شود گفت جدایی‌شان به هیچ روی ممکن نیست. اگر یکی از سر بهانه‌جویی و لجاج پیوند بگسلد اول خود بیمار می‌شود و شاید حتی، بمیرد.

تو هیچ می‌فهمی، هیچ می‌فهمی که اگر شما گیوتین را به جلو صحنه آورده‌اید و آن را با این شادمانی و افتخار برافراشته و به آسمان رسانده‌اید فقط برای این است که سر بریدن آسان تر است و پروردن اندیشه در سر از همه کار دشوارتر.