بریدههای کتاب سمفونی پاستورال کیمشی 1403/12/4 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 91 هوای گریه داشتم،اما دلم از بیابان نیز خشک تر بود. 0 23 پریا 1403/9/14 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 84 0 4 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 25 چه خوب گفته است ویرژیل:«آدمی چه خوشبخت بود اگر میتوانست از بدیها بیخبر بماند.» 0 4 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 29 هر بار که زمستان میآید، آملی میگوید که امسال هم برف میآید و زمستان از همیشه سختتر خواهد بود. اما سرانجام زمستان میرود و بهار میآید و برفها آب میشوند، در زندگی هم روزهای سخت همیشه پابرجا نمیمانند. 0 3 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 52 چه بسا مردان و زنانی که سالهاست با هم زندگی میکنند و همدیگر را دوست دارند، اما دیوار محکم و بلندی آنها را از هم جدا میکند. و هر وقت که با هم مینشینند و با هم گفتوگو میکنند، مثل این است که با مشت به دیواری که بین آنهاست میکوبند تا از ضخامت و استحکام آن باخبر شوند. و اگر مراقب نباشند ضخامت این دیوار هر روز بیشتر میشود. 0 5 کیمشی 1403/12/4 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 9 به راستی چقدر کارها آسان می شد اگر انسان ها بسیاری از سهل انگاری های خود را به نام دور اندیشی و خیرخواهی توجیه نمیکردند. چه بسا از کودکی ما را از کارهایی که شوق انجامشان را داشتیم منبع کردند. تنها به این بهانه که از پس آن کارها بر نمی آییم. 0 11 فاطمه آرامش 1403/4/22 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 62 من عشق را گناه می شمردم و باور داشتم که گناه روح را می آزارد، پس وقتی می دیدم که روحم اسیر هیچ درد و آزاری نیست، ذره ای گمان نمی بردم که عشقی در میان باشد. 0 5
بریدههای کتاب سمفونی پاستورال کیمشی 1403/12/4 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 91 هوای گریه داشتم،اما دلم از بیابان نیز خشک تر بود. 0 23 پریا 1403/9/14 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 84 0 4 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 25 چه خوب گفته است ویرژیل:«آدمی چه خوشبخت بود اگر میتوانست از بدیها بیخبر بماند.» 0 4 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 29 هر بار که زمستان میآید، آملی میگوید که امسال هم برف میآید و زمستان از همیشه سختتر خواهد بود. اما سرانجام زمستان میرود و بهار میآید و برفها آب میشوند، در زندگی هم روزهای سخت همیشه پابرجا نمیمانند. 0 3 مریم محسنیزاده 1404/6/1 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 52 چه بسا مردان و زنانی که سالهاست با هم زندگی میکنند و همدیگر را دوست دارند، اما دیوار محکم و بلندی آنها را از هم جدا میکند. و هر وقت که با هم مینشینند و با هم گفتوگو میکنند، مثل این است که با مشت به دیواری که بین آنهاست میکوبند تا از ضخامت و استحکام آن باخبر شوند. و اگر مراقب نباشند ضخامت این دیوار هر روز بیشتر میشود. 0 5 کیمشی 1403/12/4 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 9 به راستی چقدر کارها آسان می شد اگر انسان ها بسیاری از سهل انگاری های خود را به نام دور اندیشی و خیرخواهی توجیه نمیکردند. چه بسا از کودکی ما را از کارهایی که شوق انجامشان را داشتیم منبع کردند. تنها به این بهانه که از پس آن کارها بر نمی آییم. 0 11 فاطمه آرامش 1403/4/22 سمفونی پاستورال آندره ژید 3.5 29 صفحۀ 62 من عشق را گناه می شمردم و باور داشتم که گناه روح را می آزارد، پس وقتی می دیدم که روحم اسیر هیچ درد و آزاری نیست، ذره ای گمان نمی بردم که عشقی در میان باشد. 0 5