بریدههای کتاب فرندز؛ دوستان و عاشقان سیده فاطمه کشمیری🇵🇸 1403/2/5 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 85 به صدای خواننده گوش می دادم و از بدنم جدا می شدم. چیزهایی می دیدم... انقدر روانکاوی رفته بودم که دیگر از این موضوع هم نمی هراسیدم! "اوه یک اسب اونجاست... خب باشد به من چه؟!" 0 8 شیدِآپولو؛ 1403/12/6 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 143 رو کرد به من و گفت:« انگار داری کمکم محو میشی.» روزنهای باز شد... باریکترین روزنه؛ ولی باز شد. زیرلب گفتم:« نمیخوام محو بشم. یه کاری کن تموم شه.» 0 1 محسن خیابانی 1403/4/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 107 آیا نتیجه ارزشش را داشت؟ آیا دستکشیدن از زندگی «عادی» ارزش بهای پرداختشده را داشت که مردم لای آشغالهایم را برای پیداکردن چیزی با ارزش خبری بگردند، با لنز تله عکسم را در بدترین یا بهترین وضعیتم یا هر چیزی بین این دو بگیرند؟ ... ... تازه چی به خدا میگفتم وقتی دعایی که کردم را یادم میانداخت همان دعایی که سه هفته قبل از انتخاب شدنم در «فرندز» زیرلب خوانده بودم. «خدایا می تونی هر کاری دوست داری باهام بکنی. فقط یه کاری کن مشهور شم.» او قرار بود پنجاه درصد خودش را انجام دهد... اما مسئله این بود که پنجاه درصد دیگر به این معنا بود که میتوانست هرکاری دلش میخواهد، با من بکند. کاملاً تحت سلطهی خدایی بودم که گاهی اوقات دلرحم بود و گاهی اوقات فکر میکرد هیچ اشکالی ندارد پسر خودش را ببرد بالای صلیب. صص ۱۰۷ و ۱۰۸ 3 20 Fatemeh Dargahi 1402/8/29 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 250 0 22 بتول فته پور 1402/12/24 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 125 تو تمام آن چیزی هستی که هیچ وقت نمیدونستم همیشه میخواستمش. 0 1 Asal 1404/1/20 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 39 با خودم فکر میکردم برنده میشم؛ درواقع میدونستم برنده میشم چون برنده شدن برای هیچکس اندازه من حیاتی نبود. 1 3 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 197 ته دلم میدانستم که زندگی، یعنی لذت سادهی دست به دست کردن توپ قرمز، تماشای خرامیدن گوزنی در فضای باز. باید دست از مقصر دانستن خودم بابت تمام آسیبها و اتفاقات مخرب برمیداشتم، مثل همچنان عصبانی بودن از دست پدر و مادرم، از آن همه سال بدون همراه بودن، از کافی نبودن، از ترسیدن از تعهد به خاطر وحشت از آخر و عاقبت تعهد. 0 4 Fatemeh Dargahi 1402/8/27 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 202 0 7 علی 1402/8/8 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 1 مارتین شین رو کرد به من و گفت: "میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه؟ پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟" 0 12 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 197 تغییر همچنان ترسناک است؛ حتی وقتی پای مرگ و زندگی تان در میان باشد. 0 7 آگرین 1403/5/30 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 224 میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه ؟میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر ادم ها با افتخار میگن خب نه راستش ندارم . پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی تو زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟ 0 37 شیدِآپولو؛ 1403/12/6 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 133 داشتم میمردم، ولی نمیتوانستم راجع به آن به بقیه چیزی بگویم. 1 39 بتول فته پور 1403/1/2 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 244 میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه؟ پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت ؟ 0 1 بتول فته پور 1402/12/15 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 23 میدانم در تاریکی کورسوی نوری هست. هست... فقط باید به اندازهی کافی دنبالش بگردید. 0 2 بتول فته پور 1403/1/2 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 243 جای زخمها جذاباند... هر کدام بیانگر ماجرایی حقیقیاند و شاهدی هستند که میگوید نبردی درگرفته و در مورد من نبردهای سختی هم بودهاند. 0 2 mahdiye 1404/1/13 فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری متیو پری 4.3 26 صفحۀ 139 من تنها نبودم. هزاران نفر مثل من فکر میکردند. 0 4 بهار 1404/1/14 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 244 مارتین شین رو کرد به من و گفت《میدونی پطرس مقدس موقع واردشدن به بهشت به همه چی میگه؟》وقتی هاج و واج نگاهش کردم، مردی که زمانی رئیس بود، گفت:《پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟》 0 1 بتول فته پور 1402/12/25 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 173 خدا همه جا هست... فقط باید خط تماس را باز نگهداری و گاهی سکوت کنی؛ وگرنه تماس خدا را از میدهی. 0 1 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 204 باور بسیار عامیانهای وجود داره مبنی بر اینکه آدمها عوض نمیشن؛ اما من عوض شدن آدمها رو هر روز دارم میبینم. 0 4 Fatemeh Dargahi 1402/10/5 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 300 0 4
بریدههای کتاب فرندز؛ دوستان و عاشقان سیده فاطمه کشمیری🇵🇸 1403/2/5 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 85 به صدای خواننده گوش می دادم و از بدنم جدا می شدم. چیزهایی می دیدم... انقدر روانکاوی رفته بودم که دیگر از این موضوع هم نمی هراسیدم! "اوه یک اسب اونجاست... خب باشد به من چه؟!" 0 8 شیدِآپولو؛ 1403/12/6 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 143 رو کرد به من و گفت:« انگار داری کمکم محو میشی.» روزنهای باز شد... باریکترین روزنه؛ ولی باز شد. زیرلب گفتم:« نمیخوام محو بشم. یه کاری کن تموم شه.» 0 1 محسن خیابانی 1403/4/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 107 آیا نتیجه ارزشش را داشت؟ آیا دستکشیدن از زندگی «عادی» ارزش بهای پرداختشده را داشت که مردم لای آشغالهایم را برای پیداکردن چیزی با ارزش خبری بگردند، با لنز تله عکسم را در بدترین یا بهترین وضعیتم یا هر چیزی بین این دو بگیرند؟ ... ... تازه چی به خدا میگفتم وقتی دعایی که کردم را یادم میانداخت همان دعایی که سه هفته قبل از انتخاب شدنم در «فرندز» زیرلب خوانده بودم. «خدایا می تونی هر کاری دوست داری باهام بکنی. فقط یه کاری کن مشهور شم.» او قرار بود پنجاه درصد خودش را انجام دهد... اما مسئله این بود که پنجاه درصد دیگر به این معنا بود که میتوانست هرکاری دلش میخواهد، با من بکند. کاملاً تحت سلطهی خدایی بودم که گاهی اوقات دلرحم بود و گاهی اوقات فکر میکرد هیچ اشکالی ندارد پسر خودش را ببرد بالای صلیب. صص ۱۰۷ و ۱۰۸ 3 20 Fatemeh Dargahi 1402/8/29 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 250 0 22 بتول فته پور 1402/12/24 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 125 تو تمام آن چیزی هستی که هیچ وقت نمیدونستم همیشه میخواستمش. 0 1 Asal 1404/1/20 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 39 با خودم فکر میکردم برنده میشم؛ درواقع میدونستم برنده میشم چون برنده شدن برای هیچکس اندازه من حیاتی نبود. 1 3 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 197 ته دلم میدانستم که زندگی، یعنی لذت سادهی دست به دست کردن توپ قرمز، تماشای خرامیدن گوزنی در فضای باز. باید دست از مقصر دانستن خودم بابت تمام آسیبها و اتفاقات مخرب برمیداشتم، مثل همچنان عصبانی بودن از دست پدر و مادرم، از آن همه سال بدون همراه بودن، از کافی نبودن، از ترسیدن از تعهد به خاطر وحشت از آخر و عاقبت تعهد. 0 4 Fatemeh Dargahi 1402/8/27 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 202 0 7 علی 1402/8/8 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 1 مارتین شین رو کرد به من و گفت: "میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه؟ پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟" 0 12 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 197 تغییر همچنان ترسناک است؛ حتی وقتی پای مرگ و زندگی تان در میان باشد. 0 7 آگرین 1403/5/30 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 224 میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه ؟میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر ادم ها با افتخار میگن خب نه راستش ندارم . پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی تو زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟ 0 37 شیدِآپولو؛ 1403/12/6 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 133 داشتم میمردم، ولی نمیتوانستم راجع به آن به بقیه چیزی بگویم. 1 39 بتول فته پور 1403/1/2 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 244 میدونی پطرس مقدس موقع وارد شدن به بهشت به همه چی میگه؟ پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت ؟ 0 1 بتول فته پور 1402/12/15 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 23 میدانم در تاریکی کورسوی نوری هست. هست... فقط باید به اندازهی کافی دنبالش بگردید. 0 2 بتول فته پور 1403/1/2 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 243 جای زخمها جذاباند... هر کدام بیانگر ماجرایی حقیقیاند و شاهدی هستند که میگوید نبردی درگرفته و در مورد من نبردهای سختی هم بودهاند. 0 2 mahdiye 1404/1/13 فرندز؛ زندگی و خاطرات متیو پری متیو پری 4.3 26 صفحۀ 139 من تنها نبودم. هزاران نفر مثل من فکر میکردند. 0 4 بهار 1404/1/14 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 244 مارتین شین رو کرد به من و گفت《میدونی پطرس مقدس موقع واردشدن به بهشت به همه چی میگه؟》وقتی هاج و واج نگاهش کردم، مردی که زمانی رئیس بود، گفت:《پطرس میگه هیچ جای زخمی نداری؟ وقتی اکثر آدمها با افتخار جواب میدهند خب نه راستش ندارم، پطرس میگه چرا نداری؟ هیچی توی زندگیت ارزش جنگیدن نداشت؟》 0 1 بتول فته پور 1402/12/25 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 173 خدا همه جا هست... فقط باید خط تماس را باز نگهداری و گاهی سکوت کنی؛ وگرنه تماس خدا را از میدهی. 0 1 بتول فته پور 1402/12/28 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 204 باور بسیار عامیانهای وجود داره مبنی بر اینکه آدمها عوض نمیشن؛ اما من عوض شدن آدمها رو هر روز دارم میبینم. 0 4 Fatemeh Dargahi 1402/10/5 فرندز؛ دوستان و عاشقان متیو پری 4.3 26 صفحۀ 300 0 4