بریده‌های کتاب بی حد و مرز

 . TAR .

. TAR .

1404/2/27

بریدۀ کتاب

صفحۀ 23

معمولا وقتی برچسبی را به یک فرد می‌چسبانید، محدودیتی را برای آن تعیین میکنید. پ.ن: برچسب مثله: معلم ، پدر ، مدیر ، وزیر ، بوکسور ، نویسنده ، بازیگر . حتی - چاق - هم یک برچسب چرا که این عبارت وقتی روی یک نفر میمونه تاثیرات روانشناختی و اجتماعی زیادی روی اون می‌زاره و این فرا تر از تاثیراتی است که مقداری چربی اضافه قراره روی یک انسان بزاره و این از نظر اجتماعی و ذهنی محدودیت هایی را ایجاد میکند. انسان باید برای کارهایش هدف ، انگیزه و برنامه داشته باشد و لازم نیست با گذاشتن اسم و بر چسب بر روی خود ، محدودیت هایی را در ناخودآگاه خودمان ایجاد کنیم. به طور مثال احتمالا اگر بشنوید که یک بوکسور حرفه ای به شکل پاره وقت معلم مهدکودک است و از کاری که میکند لذت میبرد تعجب خواهید کرد . اما در واقعیت آن شخص میتواند مانند همه انسان ها ، برای هردوی این فعالیت ها دلیل و هدف درستی داشته باشد . وقتی که برچسب گذاری را در تفکرات مان تمام کنیم ، فضای باز ذهنی را هم برای خود و هم برای جامعه ایجاد میکنیم.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 31

حالا اصلاً فضای مجازی را ترک نمی‌کنیم. اکنون در فضای مجازی زندگی می‌کنیم. به‌خاطر دستگاه‌های همیشه‌روشن و همیشه‌متصلِ خود، سعی داریم وقتی با خانواده و دوستان هستیم راهی ارتباطی پیدا کنیم و همچنین تلاش می‌کنیم در محل کار متمرکز بمانیم. بسیاری از ما با نوعی موقعیتِ کارزندگی دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و با نادیده‌گرفتن ارتباطاتِ دیجیتالی برای مدت طولانی در روز راحت نیستیم. بنابراین از ترسِ اینکه مبادا با دورماندن چیزی را از دست بدهیم، همواره در شبکه باقی می‌مانیم. مشکل این است که واقعاً از این وضعیت لذت می‌بریم و فورانِ دوپامین هر لایک درشبکه‌های اجتماعی یا پیام‌هایی که از عزیزان و دوستانمان می‌گیریم، این رفتارِ ما را تقویت می‌کند. البته این پاداش‌ها به‌مرور مغزمان را تغییر می‌دهند و به‌جای استراحت در زمانِ بیکاری، مثلاً زمانی که در صف ایستاده‌ایم یا منتظر اتوبوس یا کسی هستیم، تلفن خود را برمی‌داریم و ماهیچه‌های حواس‌پرتی را تمرین می‌دهیم. وقتی این کار به راه و رسم زندگی تبدیل می‌شود و هر لحظه‌ی بیکاری را محرک‌هایی پرزرق‌وبرق پر می‌کنند، چه اتفاقی رخ می‌دهد؟

13