بریدههای کتاب زندگی در پیش رو MARYAM DANESHVAR 1403/11/24 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 0 24 Ali.Shourvazi 1404/3/21 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 36 فکر میکنم این گناه کارانند که راحت می خوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس بی گناهان نمیتوانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه چیز هستند. 0 4 طیبه حسنی 1404/4/1 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 183 می دانید که چطور با خدا باید رفتار کرد. چون هرکار دلش بخواهد می کند برای اینکه قدرتش را دارد. 🤞 0 2 زهره عالیپور 1403/2/17 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 11 _ آقای هامیل، آیا بدون عشق میشود زندگی کرد؟ گفت: «بله» بعد، انگار که خجالت کشیده باشد، سرش را پایین انداخت. 0 18 maedeh rahmdel 1404/2/2 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 163 به هر حال وقتی مرگ به آدم نزدیک می شود ، آدم مهم می شود و مردم برایش احترام بیشتری قائلند. 0 3 maedeh rahmdel 1404/1/26 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 222 آن قدر خوش بودم که دلم می خواست بمیرم، چون خوشبختی را وقتی که هست باید دو دستی چسبید. 0 6 maedeh rahmdel 1404/1/28 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 101 اگه عقیده مرا بخواهید، می گویم اگر جوانک ها تفنگ به دست دارند به خاطر این است که وقتی بچه بوده اند کسی بهشان محل نگذاشته؛ نه کسی آن ها را دیده و نه کسی آن ها را شناخته . بچه های این جوری آنقدر زیادند که مردم متوجه اشان نمی شوند . حتی هستند بچه هایی که مجبور می شوند از گرسنگی بمیرند تا کسی بهشان توجهی بکند. بعضی هایشان هم گروه های تشکیل می دهند تا توجه جلب کنند. 0 3 محمدرضا زاهدی 1403/10/9 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 90 در زندگی باید برای همه چیز تاوان پس داد. 1 1 زهرا عشقی مُعز 1403/10/11 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 220 دیگر نفس نمی کشد اما به حال من فرقی نمی کرد. بدون نفس کشیدن هم دوستش داشتم. 0 2 محمد رضاییپور 1402/11/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 107 اما کشتن را خیلی نمیپسندیدم، برعکسش را ترجیح میدهم. نه، چیزی که دوست دارم، این است که کسی بشوم مثل ویکتور هوگو. آقای هامیل میگوید با کلمات میشود همه کار کرد، بیآنکه کسی را به کشتن بدهی. به وقتش خواهیم دید. آقای هامیل میگوید کلمات از هرچیزی قویترند. اگر عقیده مرا بخواهید، میگویم اگر جوانکها تفنگ به دست دارند به خاطر این است که وقتی بچه بودهام کسی بهشان محل نگذاشته؛ نه کسی آنها را دیده و نه کسی آنها را شناخته. بچههای اینجوری آنقدر زیادند که مردم متوجهشان نمیشوند. حتا هستند بچههایی که مجبور میشوند از گرسنگی بمیرند تا کسی بهشان توجهی بکند. 0 1 بهار ناصری 1404/2/3 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 25 در زندگی باید برای همه چیز تاوان پس داد. 2 9 نیک 1402/12/24 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 22 اگر چیزی را خوب بلد باشم، همین دویدن است. بدون دویدن، در زندگی هیچ کاری نمیشود کرد. 0 16 ☆ ثنــــا ☆ 1403/6/9 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق میافتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد ، مثل وقتی که اردنگی میخوریم میشود زد به چاک . اما از درون غیر ممکن است . 0 2 محمد رضاییپور 1402/10/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 88 آقای هامیل میگوید که بشریت ویرگولی است در کتاب قطور زندگی و وقتی پیرمردی چنین حرف چرندی میزند دیگر واقعا نمیدانم من چه میتوانم اضافه کنم. بشریت فقط یک ویرگول نیست، چون وقتی رزا خانم با آن چشمان جهودیاش مرا نگاه میکنند نه تنها ویرگول نیست، بلکه حتی تمام کتاب قطور زندگی است، و من علاقهای به دیدنش ندارم. 0 10 maedeh rahmdel 1404/1/23 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 47 در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه درون آدم اتفاق می افتد. در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد ، مثل وقتی که اردنگی میخوریم ، می شود زد به چاک. اما از درون غیر ممکن است . وقتی به این حالت دچار می شوم، می خواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم. 0 2 زهره عالیپور 1403/3/1 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 71 فکر میکنم آدم برای زندگی کردن باید از زمان جوانی دست به کار شود، چون بعدا تمام ارزشهایش را از دست میدهد و هیچکس هم در حقش لطفی نمیکند. 0 4 زهره عالیپور 1403/2/31 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 67 چیزی که همیشه برایم عجیب بوده این است که اصولا اشک در برنامهی خلقت پیشبینی شده. یعنی آدم بناست گریه کند. باید پیش بینی شده باشد. واقعا که هیچ سازنده محترمی همچین کاری نمیکند. 0 2 محمدرضا زاهدی 1403/10/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 آدمها بیش از هر چیزی به زندگی چسبیدهاند و شنیدن این حرف وقتی بامزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در این دنیا هست فکر کنی. 1 23 maedeh rahmdel 1404/1/23 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 25 البته او هرگز نمی توانست کاملا آسوده خاطر باشد چون برای آسودگی کامل باید می مرد . در زندگی همیشه وحشت وجود دارد 0 34 زهره عالیپور 1403/3/13 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 180 _ میترسم. + میدانم رزا خانم و همین میرساند که شما حسابی زندهاید. 0 10
بریدههای کتاب زندگی در پیش رو MARYAM DANESHVAR 1403/11/24 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 0 24 Ali.Shourvazi 1404/3/21 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 36 فکر میکنم این گناه کارانند که راحت می خوابند، چون چیزی حالیشان نیست و برعکس بی گناهان نمیتوانند حتی یک لحظه چشم روی هم بگذارند، چون نگران همه چیز هستند. 0 4 طیبه حسنی 1404/4/1 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 183 می دانید که چطور با خدا باید رفتار کرد. چون هرکار دلش بخواهد می کند برای اینکه قدرتش را دارد. 🤞 0 2 زهره عالیپور 1403/2/17 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 11 _ آقای هامیل، آیا بدون عشق میشود زندگی کرد؟ گفت: «بله» بعد، انگار که خجالت کشیده باشد، سرش را پایین انداخت. 0 18 maedeh rahmdel 1404/2/2 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 163 به هر حال وقتی مرگ به آدم نزدیک می شود ، آدم مهم می شود و مردم برایش احترام بیشتری قائلند. 0 3 maedeh rahmdel 1404/1/26 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 222 آن قدر خوش بودم که دلم می خواست بمیرم، چون خوشبختی را وقتی که هست باید دو دستی چسبید. 0 6 maedeh rahmdel 1404/1/28 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 101 اگه عقیده مرا بخواهید، می گویم اگر جوانک ها تفنگ به دست دارند به خاطر این است که وقتی بچه بوده اند کسی بهشان محل نگذاشته؛ نه کسی آن ها را دیده و نه کسی آن ها را شناخته . بچه های این جوری آنقدر زیادند که مردم متوجه اشان نمی شوند . حتی هستند بچه هایی که مجبور می شوند از گرسنگی بمیرند تا کسی بهشان توجهی بکند. بعضی هایشان هم گروه های تشکیل می دهند تا توجه جلب کنند. 0 3 محمدرضا زاهدی 1403/10/9 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 90 در زندگی باید برای همه چیز تاوان پس داد. 1 1 زهرا عشقی مُعز 1403/10/11 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 220 دیگر نفس نمی کشد اما به حال من فرقی نمی کرد. بدون نفس کشیدن هم دوستش داشتم. 0 2 محمد رضاییپور 1402/11/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 107 اما کشتن را خیلی نمیپسندیدم، برعکسش را ترجیح میدهم. نه، چیزی که دوست دارم، این است که کسی بشوم مثل ویکتور هوگو. آقای هامیل میگوید با کلمات میشود همه کار کرد، بیآنکه کسی را به کشتن بدهی. به وقتش خواهیم دید. آقای هامیل میگوید کلمات از هرچیزی قویترند. اگر عقیده مرا بخواهید، میگویم اگر جوانکها تفنگ به دست دارند به خاطر این است که وقتی بچه بودهام کسی بهشان محل نگذاشته؛ نه کسی آنها را دیده و نه کسی آنها را شناخته. بچههای اینجوری آنقدر زیادند که مردم متوجهشان نمیشوند. حتا هستند بچههایی که مجبور میشوند از گرسنگی بمیرند تا کسی بهشان توجهی بکند. 0 1 بهار ناصری 1404/2/3 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 25 در زندگی باید برای همه چیز تاوان پس داد. 2 9 نیک 1402/12/24 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 22 اگر چیزی را خوب بلد باشم، همین دویدن است. بدون دویدن، در زندگی هیچ کاری نمیشود کرد. 0 16 ☆ ثنــــا ☆ 1403/6/9 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیزها همیشه در درون آدم اتفاق میافتد . اگر اتفاق در بیرون بیفتد ، مثل وقتی که اردنگی میخوریم میشود زد به چاک . اما از درون غیر ممکن است . 0 2 محمد رضاییپور 1402/10/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 88 آقای هامیل میگوید که بشریت ویرگولی است در کتاب قطور زندگی و وقتی پیرمردی چنین حرف چرندی میزند دیگر واقعا نمیدانم من چه میتوانم اضافه کنم. بشریت فقط یک ویرگول نیست، چون وقتی رزا خانم با آن چشمان جهودیاش مرا نگاه میکنند نه تنها ویرگول نیست، بلکه حتی تمام کتاب قطور زندگی است، و من علاقهای به دیدنش ندارم. 0 10 maedeh rahmdel 1404/1/23 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 47 در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه درون آدم اتفاق می افتد. در درونم چیزی اتفاق افتاده بود و بدترین چیز ها همیشه در درون آدم اتفاق می افتد. اگر اتفاق در بیرون بیافتد ، مثل وقتی که اردنگی میخوریم ، می شود زد به چاک. اما از درون غیر ممکن است . وقتی به این حالت دچار می شوم، می خواهم بروم بیرون و دیگر به هیچ کجا برنگردم. 0 2 زهره عالیپور 1403/3/1 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 71 فکر میکنم آدم برای زندگی کردن باید از زمان جوانی دست به کار شود، چون بعدا تمام ارزشهایش را از دست میدهد و هیچکس هم در حقش لطفی نمیکند. 0 4 زهره عالیپور 1403/2/31 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 67 چیزی که همیشه برایم عجیب بوده این است که اصولا اشک در برنامهی خلقت پیشبینی شده. یعنی آدم بناست گریه کند. باید پیش بینی شده باشد. واقعا که هیچ سازنده محترمی همچین کاری نمیکند. 0 2 محمدرضا زاهدی 1403/10/5 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 50 آدمها بیش از هر چیزی به زندگی چسبیدهاند و شنیدن این حرف وقتی بامزه میشود که به تمام چیزهای قشنگی که در این دنیا هست فکر کنی. 1 23 maedeh rahmdel 1404/1/23 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 25 البته او هرگز نمی توانست کاملا آسوده خاطر باشد چون برای آسودگی کامل باید می مرد . در زندگی همیشه وحشت وجود دارد 0 34 زهره عالیپور 1403/3/13 زندگی در پیش رو رومن گاری 3.9 75 صفحۀ 180 _ میترسم. + میدانم رزا خانم و همین میرساند که شما حسابی زندهاید. 0 10