بریده‌های کتاب در جستجوی آلاسکا

" دلیلی برای عصبانیت نیست. عصبانیت فقط باعث می‌شود حواس آدم از اندوهی فراگیر پرت شود؛ اندوهی ناشی از یک حقیقت انکارناپذیر. "

اگر چسب زخم را سریع از روی پوست بکنید، مدت کمتری درد می کشید و زودتر خلاص می شوید تا این که کار را کش بدهید و زجر بکشید.

فکر میکنی که فکر اینده باعث میشه بتونی ادامه بدی ولی هیچوقت اون کار هارو نمیکنی. فقط از خیال پردازیت هات در مورد اینده استفاده میکنی که از حال فرار کنی.

همه‌ی عمرت رو توی مسیر پر پیچ‌وخم یه لابیرنت گیر افتاده‌ای و به این فکر می‌کنی که چطور یه روز ازش فرار می‌کنی و این‌که چقدر اونروز قشنگ خواهد بود. با خودت فکر می‌کنی فکر آینده باعث میشه بتونی ادامه بدی؛ ولی هیچ‌وقت اون کارها رو نمی‌کنی. فقط از خیال‌پردازی‌هات در مورد آینده استفاده می‌کنی که از حال فرار کنی. الاسکا یانگ

با خودم فکر کردم اگر انسان باران باشد ، من نم‌نم بارانم و او رگبار:)

آدم بعضی وقتا تو یه نبرد شکست میخوره ولی در نهایت شیطنته که برنده میشه <<آلاسکا>>

اینکه آدم هایی را داشته باشی که به خاطرت احساس گناه کنند، خیلی عالی است...

یعنی مسخره‌ست که آدم دلش برای کسی تنگ بشه که باهاش نمی‌ساخته؛ ولی من نمی‌دونم، یه جورایی خوب بود. میدونی... همین که همیشه کسی رو داشته باشی که باهاش دعوا کنی...

" «رنج نتیجه خواستن است.» پایانِ خواستن به معنی پایانِ رنج است. وقتی آرزو نکنی چیزی از هم نپاشد، از هم پاشیدن چیزهای مختلف باعث رنجت نخواهد شد. "

« - میشه حداقل صدا رو ببندی؟ + پاج، صدای بازی یکی از مهم‌ترین نکات توی تجربه عمیق هنری یه بازی ویدیویی به حساب میاد. اگه صدای گردن‌زدن رو قطع کنی مثل اینه که کتاب جین‌ایر رو یه کلمه در میون خونده باشی. »

" تو انگار نمی‌دونی عاشق کی شدی پاج! تو عاشق دختری هستی که بامزه‌ست و باعث میشه بخندی شیطنت می‌کنه و تپه توت فرنگی می‌خوره. تو عاشق این دختر خل‌و‌چل و غم‌زده نیستی. "

مردم حال و هواشون بالا و پایین داره، رفیق. باید به زندگی کردن با مردم عادت کنی.

یاد گرفتم افسانه ها کاملا دروغ نیستند؛ در واقع، هر افسانه داستانی در مورد سنت ها به حساب می‌آید که می‌خواهد درباره گروهی از مردم و جهان‌بینی آنها و همینطور مقدساتشان چیزی به تو یاد بدهد.

رنج، نتیجه خواستن است.

" نفرت داشتن از بچه باحال‌های مدرسه نیاز به صرف انرژی زیادی داشت و من خیلی وقت پیش تصمیم گرفته بودم وقتم را اینطور هدر ندهم. "

+تو چرا انقدر تندتند سیگار می‌کشی؟ -شماها از سیگار کشیدن لذت می‌برین، من سیگار می‌کشم که بمیرم!

این یکی از اون منازعات درونی ابدیه، پاج: خوبی در مقابل بازیگوشی.

همه عمرت رو توی مسیر پر پیچ و خم یه لابیرنت گیر افتادی و به این فکر می‌کنی که چطور یه روز ازش فرار می‌کنی و اینکه چقدر اون روز قشنگه. با خودت فکر می‌کنی فکر آینده باعث میشه بتونی ادامه بدی؛ ولی هیچوقت اون کارها رو نمی‌کنی. فقط از خیال ‌پردازی‌هات درمورد آینده استفاده می‌کنی که از حال فرار کنی.