بریدههای کتاب آن سوی مرگ ghazal 1404/4/29 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 2 0 2 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 145 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 146 دوستان من! روزی میرسد که یک قاضی، یک پادشاه یا یک رئیس جمهور، به خودش میگوید: «کاش شغل من در دنیای مادی، شستن مستراحهای عمومی بود». نه، من هر کسی را که قدرت و مقام دارد متهم نمیکنم. حرفم این است که هرچه شغل آدم مهمتر باشد، مسئولیت او هم سنگینتر است؛ امکان خطایش هم بیشتر؛ احتمال قبول نشدنش در امتحان الهی هم زیادتر. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 148 متاسفانه ما اغلب از عنایت فرشتهها غافل هستیم. برای همین، لطف آنها را به حساب خوش شانسی میگذاریم. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 345 گناهان تلنبار، مزمن و عفونی میشوند اگر با آب توبه نشوییمشان. ما یاد گرفتهایم که هر روز چند بار دستهای چرکینمان را بشوییم؛ اما روح کثیف شده از گناهانمان را دیر به دیر. یا حتی ممکن است هرگز نشوییم. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 336 0 0 Lian 1404/3/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 162 زمین، ابتدای جهنم است..! 0 2 انسیه ارشی 1403/4/1 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 146 دوستان من! روزی میرسد که یک قاضی، یک پادشاه یا یک رئیس جمهور، به خودش میگوید:" کاش شغل من در دنیای مادی، شستن مستراحهای عمومی بود". 0 14 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 257 برای شرمگین بودن و عذاب کشیدن در برزخ، لازم نیست که تو مرتکب قتل شده باشی. اگر دلی را شکسته باشی، اشکی را در آورده باشی، عذاب میکشی. 0 15 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 18 ما در این شهر، روزی صد بار میمیریم و باز زنده میشویم! 0 12 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 58 چیزی زیباتر و تسکینبخشتر از مرگ، وجود ندارد. تو پس از مرگ، بینهایت آزادی، آرامی. نگران امروز و فردایت نیستی. هیچ عامل ازاردهندهای وجود ندارد؛ درد، دلشوره؛ حسرت؛ غم... 0 8 فاطمه 1404/2/22 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 257 0 2 Anita 1403/10/28 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 5 0 6 حسن دانشگر 1402/10/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 5 وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند، فرشتگان گفتند: "خدایا! زمین، گنجایش این همه آدم را ندارد." فرمود: "من، مرگ را میآفرینم." فرشتگان پرسیدند: "اگر مرگ آفریده شود، زندگی برای انسان ناخوشایند نمیشود؟" فرمود: "من، امید را میآفرینم." 0 11 maHsa.. 1404/4/2 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 345 0 2 حسن دانشگر 1402/10/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 16 - مسئلهای هست که ذهنم را به هم ریخته. در واقع،،، در واقع، چند تا "اگر" هست که مثل خوره به جانم افتاده: اگر در جستجو و تحقیقاتمان، به قدر کافی، آدمهای مورد نظر را نیابیم چه؟ اگر بیابیم ولی همه آنها داستانهایی کوتاه و شبیه هم داشته باشند؟ اگر پس از کلی دوندگی، قطر یادداشتهایم کمتر از حد یک کتاب معمولی باشد؟ اگر در نهایت، بفهمیم که... - و اگر فقط همین جا بنشینیم و دست روی دست بگذاریم چه؟ اگر پیش از برداشتن اولین قدمها مأیوس شویم چه؟ اگر همین الان، یک تیر خلاص به مغزمان بزنیم چه؟،،،، تعجب میکنم جمال. اعتماد به نفس همیشگیات کجا رفته؟! - از دیروز تا حالا گمش کردهام. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 250 شدید، یک کلمه چهار حرفی به درد نخور است. نمیتواند میزان بدبختی مرا، میزان غم و اضطرابم را مشخص کند. 0 9 Lian 1404/3/21 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 18 ما در این شهر، روزی صد بار میمیریم و باز زنده میشیم! 0 3 حسن دانشگر 1402/10/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 14 حقیقتش، زنان بسیار خوبی داریم. همیشه در نبودِ ما، تمام مسئولیتهای زندگی را به تنهایی بر دوش میگیرند. آن هم با روی باز. دلیلش، فداکار بودن آنهاست. و شاید،،، و شاید یک دلیل دیگر هم برای این رضایتمندی ابدی وجود دارد: اینکه آنها، کلاً از ما ناامید شدهاند! از ما و از داشتن یک زندگی راحت و معمولی. باور کنید همسر آدمی مثل ما بودن، تحملناپذیرترین رنج ممکن است. مصیبت بزرگی است داشتن شوهری که هرگز نیست؛ حتی وقتی که در خانه است! 0 5 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 1 0 7
بریدههای کتاب آن سوی مرگ ghazal 1404/4/29 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 2 0 2 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 145 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 146 دوستان من! روزی میرسد که یک قاضی، یک پادشاه یا یک رئیس جمهور، به خودش میگوید: «کاش شغل من در دنیای مادی، شستن مستراحهای عمومی بود». نه، من هر کسی را که قدرت و مقام دارد متهم نمیکنم. حرفم این است که هرچه شغل آدم مهمتر باشد، مسئولیت او هم سنگینتر است؛ امکان خطایش هم بیشتر؛ احتمال قبول نشدنش در امتحان الهی هم زیادتر. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 148 متاسفانه ما اغلب از عنایت فرشتهها غافل هستیم. برای همین، لطف آنها را به حساب خوش شانسی میگذاریم. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 345 گناهان تلنبار، مزمن و عفونی میشوند اگر با آب توبه نشوییمشان. ما یاد گرفتهایم که هر روز چند بار دستهای چرکینمان را بشوییم؛ اما روح کثیف شده از گناهانمان را دیر به دیر. یا حتی ممکن است هرگز نشوییم. 0 0 farzane.r 7 روز پیش آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 336 0 0 Lian 1404/3/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 162 زمین، ابتدای جهنم است..! 0 2 انسیه ارشی 1403/4/1 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 146 دوستان من! روزی میرسد که یک قاضی، یک پادشاه یا یک رئیس جمهور، به خودش میگوید:" کاش شغل من در دنیای مادی، شستن مستراحهای عمومی بود". 0 14 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 257 برای شرمگین بودن و عذاب کشیدن در برزخ، لازم نیست که تو مرتکب قتل شده باشی. اگر دلی را شکسته باشی، اشکی را در آورده باشی، عذاب میکشی. 0 15 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 18 ما در این شهر، روزی صد بار میمیریم و باز زنده میشویم! 0 12 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 58 چیزی زیباتر و تسکینبخشتر از مرگ، وجود ندارد. تو پس از مرگ، بینهایت آزادی، آرامی. نگران امروز و فردایت نیستی. هیچ عامل ازاردهندهای وجود ندارد؛ درد، دلشوره؛ حسرت؛ غم... 0 8 فاطمه 1404/2/22 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 257 0 2 Anita 1403/10/28 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 5 0 6 حسن دانشگر 1402/10/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 5 وقتی خداوند خواست آدم و فرزندانش را خلق کند، فرشتگان گفتند: "خدایا! زمین، گنجایش این همه آدم را ندارد." فرمود: "من، مرگ را میآفرینم." فرشتگان پرسیدند: "اگر مرگ آفریده شود، زندگی برای انسان ناخوشایند نمیشود؟" فرمود: "من، امید را میآفرینم." 0 11 maHsa.. 1404/4/2 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 345 0 2 حسن دانشگر 1402/10/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 16 - مسئلهای هست که ذهنم را به هم ریخته. در واقع،،، در واقع، چند تا "اگر" هست که مثل خوره به جانم افتاده: اگر در جستجو و تحقیقاتمان، به قدر کافی، آدمهای مورد نظر را نیابیم چه؟ اگر بیابیم ولی همه آنها داستانهایی کوتاه و شبیه هم داشته باشند؟ اگر پس از کلی دوندگی، قطر یادداشتهایم کمتر از حد یک کتاب معمولی باشد؟ اگر در نهایت، بفهمیم که... - و اگر فقط همین جا بنشینیم و دست روی دست بگذاریم چه؟ اگر پیش از برداشتن اولین قدمها مأیوس شویم چه؟ اگر همین الان، یک تیر خلاص به مغزمان بزنیم چه؟،،،، تعجب میکنم جمال. اعتماد به نفس همیشگیات کجا رفته؟! - از دیروز تا حالا گمش کردهام. 0 4 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/23 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 250 شدید، یک کلمه چهار حرفی به درد نخور است. نمیتواند میزان بدبختی مرا، میزان غم و اضطرابم را مشخص کند. 0 9 Lian 1404/3/21 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 18 ما در این شهر، روزی صد بار میمیریم و باز زنده میشیم! 0 3 حسن دانشگر 1402/10/17 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 14 حقیقتش، زنان بسیار خوبی داریم. همیشه در نبودِ ما، تمام مسئولیتهای زندگی را به تنهایی بر دوش میگیرند. آن هم با روی باز. دلیلش، فداکار بودن آنهاست. و شاید،،، و شاید یک دلیل دیگر هم برای این رضایتمندی ابدی وجود دارد: اینکه آنها، کلاً از ما ناامید شدهاند! از ما و از داشتن یک زندگی راحت و معمولی. باور کنید همسر آدمی مثل ما بودن، تحملناپذیرترین رنج ممکن است. مصیبت بزرگی است داشتن شوهری که هرگز نیست؛ حتی وقتی که در خانه است! 0 5 𝓈𝒶𝓃𝒶 1403/6/16 آن سوی مرگ جمال صادقی 4.3 79 صفحۀ 1 0 7