بریده‌های کتاب شکست شاهانه: روان شناسی شخصیت شاه

بریدۀ کتاب

صفحۀ 35

بی‌شک رضا شاه برای این پسر چهره‌ای بلند قد و قامتش همچون کوه دماوند بوده. این توجه به قامت - به ویژه قامت خودش- یکی از دلمشغولی‌های شاه در سراسر زندگی بود. یکی از بانوان محافل دربار در ایران نخستین ملاقات خود را با شاه در سال ۱۹۵۱ [۱۳۳۰] یا ۱۹۵۲ [۱۳۳۱] هنگامی که شاه ۳۲ یا ۳۳ ساله بوده، چنین نقل کرده است: پس از آنکه این خانم به حضور شاه می‌رسد و سلام می‌کند، شاه بی‌هوا می‌گوید:چرا قد شما این قدر بلند است؟ سپس از روی صندلی خود بر می‌خیزد و از دختر جوان می‌خواهد که بچرخد و پشت به پشت او می ایستد تا ببیند کدام یک بلند‌ترند. از آن پس، داستان‌های مربوط به توجه شاه به اندازه و به ویژه قد خودش بر سر زبان‌ها افتاده بود. می‌گویند وی کفش‌هایی می‌پوشیده که قد را بلندتر نشان می‌دادند و این کفش‌ها قدری پاشنه بلند بودند. جست‌و‌جو برای یافتن عکسی که شاه در کنار فرح ایستاده باشد بیهوده است، زیرا چنین عکسی به روشنی نشان می‌دهد قد فرح بلندتر است. در عوض در عکس‌های رسمی معمولاً یا یکی از آن‌ها نشسته است یا شاه در جایی قرار گرفته که او را بلندتر نشان دهد.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 54

یک مدرسه ابتدایی ویژه در محوطه کاخ تأسیس شد و در آنجا ولیعهد همراه با معدود کودکانی که با دقت فراوان به عنوان هم‌کلاس او انتخاب شده بودند به تحصیل مشغول شد. شاه در مه ۱۹۳۱ [۱۳۱۰] تحصیلات ابتدایی خود را به پایان رساند. وی در پاییز همان‌سال همراه با چند کودک ایرانی دیگر و یک پزشک شخصی و یک معلم فارسی برای ادامه تحصیل به سوئیس فرستاده شد. پس از گذراندن یک سال آموزش مخصوص وارد مدرسه رُزه شد و در ژوئن ۱۹۳۶ [۱۳۱۵] تحصیلات دبیرستانی خود را در همان‌جا به پایان رساند. محمدرضا بلافاصله به ایران بازگشت و در بهار سال بعد، مه ۱۹۳۷ [۱۳۱۶]، در دانشکده افسری ایران ثبت نام کرد. وی یک سال آموزش افسری دید و نظریه و استراتژی و تاکتیک‌های نظامی را فراگرفت. سپس در ژوئن ۱۹۳۸ [۱۳۱۷]، آن‌طور که باید و شاید با کسب رتبه اول در کلاس خود، فارغ التحصیل شد. ولیعهد در ۱۵ مارس ۱۹۳۹ [۲۴ اسفند ۱۳۱۷] با شاهزاده خانم فوزیه، خواهر ملک‌‌فاروق پادشاه مصر، ازدواج کرد. این ازدواج در قاهره انجام گرفت، اما جشن‌های اصلی پس از بازگشت داماد جوان بیست ساله و عروسش، در تهران برگزار شد. شاهزاده خانم فوزیه خود را با تشکیل یک خانواده سلطنتی جدید و یادگیری زبان فارسی مشغول کرد. این زوج جدید به زبان فرانسه با یکدیگر صحبت می‌کردند.

0

بریدۀ کتاب

صفحۀ 59

اما براساس شواهد فراوان، این آرمانی کردن بازنمایی ناقصی از اهمیت روان‌شناختی رضاشاه برای فرزند و جانشین اوست. شاه آینده پدر خود را نه‌فقط به‌مثابه چهره‌ای آرمانی برای روایت عمومی، بلکه به عنوان جباری ترسناک نیز تجربه کرده بود، همان تجربه ای که مردم ایران از رضاشاه به عنوان فرمانروا داشتند. از نظر ولیعهد رضا‌شاه یک الگوی رفتاری توهین‌آمیز و تحقیر‌کننده بود. نزد محمدرضاشاه خاطره پدر متوفایش مبنایی همیشگی برای مقایسه‌ای منزجر کننده بود. خاطره او از پدر متوفایش سرشار از رشک بود، زیرا همواره سعی می‌کرد اشتهار پدر خود را تحت‌الشعاع قرار دهد. این الگوی رابطه رشک و رقابت شاه با پدرش، و حتی خاطره او، به سرمشقی برای برخورد شاه با دیگران مبدل شد. کسانی که از نظر او چهره‌های مقتدر و قدرتمند بودند - برمبنای خصوصیات یا جایگاه رسمی شان - در معرض همان خصومت و بیزاری و رشکی قرار می گرفتند که پدرش قرار می‌گرفت. ماهيت تجارب مهم دوران کودکی شاه، تجاربی که در شکل‌گیری شخصیت او تأثیر بسیار داشتند، شواهدی در تأیید این فکر به دست می‌دهند که دیدگاه آرمانی ارائه‌شده در کتاب مأموریت برای وطنم به هیچ‌وجه جامع نیست؛ این شواهد نشان می‌دهند که پدر شخصیتی بسیار پیچیده‌تر از آن بوده است که تصویر آرمانی پسر از او القا می‌کند.

2

2