بریده‌های کتاب اسلام و مسئله ملیت

بریدۀ کتاب

صفحۀ 40

معروف‌ترین و نیرومندترین مسلک اصطلاحى در دنیاى امروز کمونیسم است. کمونیسم در کجا ظهور کرد؟ با چه مغزى، از مغز چه قومى و از میان چه ملتى پیدا شد و چه ملت یا ملت‌هایى آن را پذیرفتند؟ کارل مارکس و انگلس دو نفر آلمانى هستند ولى ملت آلمان زیر بار این فکر نرفت، روسیه شوروى رفت. حتى خود مارکس هم پیش‌بینى‌اش غیر این بود، خود کشورهاى اروپایى بود، جاى دیگرى را پیش‌بینى نمى‌کرد که کمونیسم در آنجا توسعه پیدا کند. برخلاف پیش‌بینى‌هاى خودش روسیه شوروى این مسلک را پذیرفت و بعد هم یک کشور و یک سرزمین دورافتاده شرقى و پرجمعیت مانند چین پذیرفت.  پس این موضوع که یک عقیده و یک فکر از محل خودش خارج بشود و برود جاى دیگر و احیاناً در آن جاى دیگر محیط بهترى پیدا کند، جاى عمیق‌تر براى خودش پیدا کند و بهتر استقرار پیدا کند، یک مطلب تازه‌اى نیست و اختصاص به اسلام هم ندارد. اسلام جزو آن عقایدى است که در غیر سرزمین خودش یعنى سرزمینى که در آن ظهور کرد، یعنى مکه و حتى حجاز، نفوذ و توسعه بیشترى پیدا کرد.

1

بریدۀ کتاب

صفحۀ 76

هیچ فردى از طبقه‌اى حق ندارد وارد طبقه دیگرى بشود. تمام مورخین به این مطالب اشاره کرده‌اند. طبقه دبیران، کارمندان، نویسندگان، کفش‌دوزان، آهنگران. کسى از یک طبقه حق نداشت به طبقه دیگرى بیاید؛ مگر جرأت داشت؟ مگر اجازه داشت؟ کیش آن روز و حکومت آن روز مگر اجازه مى‌دادند که یک بچه کشاورز برود درس بخواند، سواد پیدا کند؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک کفش‌دوز بچه‌اش برود باسواد بشود؟ مگر اجازه مى‌دادند که یک غیر روحانى در طبقه روحانى وارد بشود؟ یک غیر ارتشى در طبقه ارتشى وارد بشود؟ این یکى از مسلّماتى است که در تاریخ نوشته‌اند.  دین زردشت در اصل هرچه که بوده است،  چون ‌اسلام به او احترام گذاشته و براى آن ریشه آسمانى قائل شده است، ما هم براى آن ریشه آسمانى قائل مى‌شویم ولى این دین در دست موبدهاى زردشتى به قدرى فاسد شده بود که ملت باهوش ایران نمى‌توانست به این دین ایمان داشته باشد. پس غیر از ایمانى که خود مسلمین به کار خودشان داشتند، بى‌ایمانى مردم ایران به وضع موجود هم عامل بسیار مهم و مؤثرى در این زمینه بوده است.

1