بریدههای کتاب آشنایی با قرآن جلد دو محدثه حسنی 1404/3/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 62 یضِلُّ بِهِ کثیراً وَ یهدی بِهِ کثیراً خدا به وسیله قرآن گروه زیادی را هدایت و گروه زیادی را گمراه خواهد نمود. ولی البته «وَ مایضِلُّ بِهِ الَّا الْفاسِقینَ» [1] خدا گمراه نمیکند به وسیله قرآن مگر فاسقها را. فاسقها یعنی خارج شدههای از مسیر فطرت انسانی [2]. مولوی میگوید وقتی نکتهها خیلی دقیق و لطیف باشد اشخاص لایق را بالا میبرد ولی در مقابل، افراد نالایق را گمراه میکند: از خدا میخواه تا زین نکتهها درنلغزی و رسی در منتها و سپس اشاره به همین آیه میکند و میگوید: زانکه از قرآن بسی گمره شدند زین رسن قومی درون چَه شدند کلمه «رسن» که به معنای ریسمان و طناب است از خود قرآن استفاده شده است آنجا که تعبیر حَبْلُ الله فرموده، یعنی قرآن ریسمان خداست. مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سر بالا نبود میگوید: با ریسمان قرآن عدهای به درون چاه رفتند؛ در حالی که ریسمان ریسمان است، هم میتوان به وسیله آن بالا رفت و هم پایین؛ ریسمان گناهی ندارد. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 2، ص62 0 7 Orkideh 1403/12/29 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 110 از نظر قرآن مجید، شر و باطل اصالتی ندارد بلکه زائده ای است که به طفیل حق پیدا شود. مثل سایه و نور یا ظلمت و نور که هر دو هستند ولی ظلمت در مقابل نور اصالتی ندارد؛یعنی ما دو واقعیت نداریم که از دو منشا مختلف سرچشمه گرفته باشند، یکی نور باشد و دیگری ظلمت، بلکه اصل نور است و آنجا که نور نیست ظلمت است نه اینکه آنجا که نور نیست چیز دیگری ضد نور وجود دارد. 0 0 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 92 ناس» در قرآن یعنی مردم. انسانها را میتوان به دستههای گوناگون تقسیمبندی کرد: غنی، فقیر، عالم، جاهل، سفید، سیاه، ظالم، مظلوم و... اگر ما انسانها را ببینیم و این مایههای اختلاف و تبعیض را کناربگذاریم یعنی به رنگها و شکلها و طبقههای گوناگون آنها نظر نکنیم و انسانها را در لباس انسان ملاحظه کنیم، در این اعتبار میگوییم: «ناس» (مردم) که شامل همه افراد بشر است. 0 8 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 91 برخی خصلت منافقین در چندآیهی ابتدایی سورهی بقره: اولین خصلت اینکه: منافقین مردمان متظاهری هستند؛ که تظاهر اصولاً از مشخصات منافق است به طوری که منافق از مؤمن بیشتر اظهار ایمان میکند. خصلت دوم اینکه: آنان نیرنگبازند، حقّهباز و فریبکارند، که باز این خصلت از صفات ویژه آنان است. سوم اینکه: اینان مبتلا به یک بیماری روانی و روحی هستند که میخواهند با اینگونه اعمال آن عقدههای درونی را شفا بدهند و حال اینکه برعکس بر عقدههای دلشان و بیماری روحشان دائماً افزوده میشود. چهارم اینکه: امر چنان بر آنان مشتبه شده است که حتی خودشان هم خیال میکنند که کارهایشان در راه اصلاح جامعه است؛ یعنی بر تباهکاری و اخلالگری خودشان لباس اصلاح پوشاندهاند و خودشان هم باور کردهاند. پنجم آنکه: اینان خودْ مردم سفیه و احمقی هستند و دیگران را سفیه میپندارند. ششم اینکه: دوچهره هستند و یکی از مظاهر دوچهرگیشان این است که در این مجلس به گونهای سخن میگویند و وقتی به مجلس دیگر میروند درست ضد آن را بر زبان میرانند 2 11 محدثه حسنی 1404/3/4 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 36 انسان عبد و معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد. اینگونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد 0 5 هدی 1403/6/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 115 0 1 محدثه حسنی 1404/3/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 61 نزدیک شدن به قرآن دوگونه است: یکی اینکه انسان قرآن را بخواند و بفهمد و به تفسیر آیاتش مراجعه نماید؛ دوم اینکه به آن عمل کند. 0 12 محدثه حسنی 1404/3/25 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 110 همیشه در طول تاریخ حق و باطل وجود داشته و این نزاع، ناشی از طبیعت بشر است؛ چون بشر موجودی است دو طبیعتی و دو سرشتی، موجودی است که- به تعبیری که در اخبار و روایات ما آمده است- خدای متعال در آن شهوت و عقل را ترکیب کرده است. ولی در عین حال از نظر قرآن در این نزاع در طول تاریخ، غلبه با خیر است، عدل و نور بقا دارند و ظلمت و شر موقتاند 0 11 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 89 ما دو جور جهل داریم: جهل بسیط و جهل مرکب. جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نمیداند ولی خودش هم میداند که نمیداند. اینگونه جهل زود برطرف میشود، زیرا وقتی انسان چیزی را نداند، و بداند که نمیداند، در مقام دانایی آن برمیآید و یا لااقل به حرف دیگران گوش میدهد که اگر حقیقت است بپذیرد. بالاخره این جهل خیلی خطر ندارد. ولی جهل مرکب آن است که انسان نمیداند ولی نمیداند که نمیداند. اینگونه جهل علاجناپذیر است، چون غرور نمیگذارد جهل برطرف شود؛ چنانکه اغلب مدعیان روشنفکری اینچنیناند و به دلیل اینکه هیچ نمیفهمند این ادعا را دارند! 0 10
بریدههای کتاب آشنایی با قرآن جلد دو محدثه حسنی 1404/3/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 62 یضِلُّ بِهِ کثیراً وَ یهدی بِهِ کثیراً خدا به وسیله قرآن گروه زیادی را هدایت و گروه زیادی را گمراه خواهد نمود. ولی البته «وَ مایضِلُّ بِهِ الَّا الْفاسِقینَ» [1] خدا گمراه نمیکند به وسیله قرآن مگر فاسقها را. فاسقها یعنی خارج شدههای از مسیر فطرت انسانی [2]. مولوی میگوید وقتی نکتهها خیلی دقیق و لطیف باشد اشخاص لایق را بالا میبرد ولی در مقابل، افراد نالایق را گمراه میکند: از خدا میخواه تا زین نکتهها درنلغزی و رسی در منتها و سپس اشاره به همین آیه میکند و میگوید: زانکه از قرآن بسی گمره شدند زین رسن قومی درون چَه شدند کلمه «رسن» که به معنای ریسمان و طناب است از خود قرآن استفاده شده است آنجا که تعبیر حَبْلُ الله فرموده، یعنی قرآن ریسمان خداست. مر رسن را نیست جرمی ای عنود چون تو را سودای سر بالا نبود میگوید: با ریسمان قرآن عدهای به درون چاه رفتند؛ در حالی که ریسمان ریسمان است، هم میتوان به وسیله آن بالا رفت و هم پایین؛ ریسمان گناهی ندارد. استاد مطهری، آشنایی با قرآن، ج 2، ص62 0 7 Orkideh 1403/12/29 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 110 از نظر قرآن مجید، شر و باطل اصالتی ندارد بلکه زائده ای است که به طفیل حق پیدا شود. مثل سایه و نور یا ظلمت و نور که هر دو هستند ولی ظلمت در مقابل نور اصالتی ندارد؛یعنی ما دو واقعیت نداریم که از دو منشا مختلف سرچشمه گرفته باشند، یکی نور باشد و دیگری ظلمت، بلکه اصل نور است و آنجا که نور نیست ظلمت است نه اینکه آنجا که نور نیست چیز دیگری ضد نور وجود دارد. 0 0 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 92 ناس» در قرآن یعنی مردم. انسانها را میتوان به دستههای گوناگون تقسیمبندی کرد: غنی، فقیر، عالم، جاهل، سفید، سیاه، ظالم، مظلوم و... اگر ما انسانها را ببینیم و این مایههای اختلاف و تبعیض را کناربگذاریم یعنی به رنگها و شکلها و طبقههای گوناگون آنها نظر نکنیم و انسانها را در لباس انسان ملاحظه کنیم، در این اعتبار میگوییم: «ناس» (مردم) که شامل همه افراد بشر است. 0 8 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 91 برخی خصلت منافقین در چندآیهی ابتدایی سورهی بقره: اولین خصلت اینکه: منافقین مردمان متظاهری هستند؛ که تظاهر اصولاً از مشخصات منافق است به طوری که منافق از مؤمن بیشتر اظهار ایمان میکند. خصلت دوم اینکه: آنان نیرنگبازند، حقّهباز و فریبکارند، که باز این خصلت از صفات ویژه آنان است. سوم اینکه: اینان مبتلا به یک بیماری روانی و روحی هستند که میخواهند با اینگونه اعمال آن عقدههای درونی را شفا بدهند و حال اینکه برعکس بر عقدههای دلشان و بیماری روحشان دائماً افزوده میشود. چهارم اینکه: امر چنان بر آنان مشتبه شده است که حتی خودشان هم خیال میکنند که کارهایشان در راه اصلاح جامعه است؛ یعنی بر تباهکاری و اخلالگری خودشان لباس اصلاح پوشاندهاند و خودشان هم باور کردهاند. پنجم آنکه: اینان خودْ مردم سفیه و احمقی هستند و دیگران را سفیه میپندارند. ششم اینکه: دوچهره هستند و یکی از مظاهر دوچهرگیشان این است که در این مجلس به گونهای سخن میگویند و وقتی به مجلس دیگر میروند درست ضد آن را بر زبان میرانند 2 11 محدثه حسنی 1404/3/4 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 36 انسان عبد و معبّد یعنی کسی که رام و تسلیم و مطیع است و هیچ گونه عصیانی ندارد. اینگونه بودن یعنی رام و مطیع بودن، یک ذره عاصی نبودن، حالتی است که انسان باید فقط نسبت به خداوند داشته باشد 0 5 هدی 1403/6/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 115 0 1 محدثه حسنی 1404/3/13 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 61 نزدیک شدن به قرآن دوگونه است: یکی اینکه انسان قرآن را بخواند و بفهمد و به تفسیر آیاتش مراجعه نماید؛ دوم اینکه به آن عمل کند. 0 12 محدثه حسنی 1404/3/25 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 110 همیشه در طول تاریخ حق و باطل وجود داشته و این نزاع، ناشی از طبیعت بشر است؛ چون بشر موجودی است دو طبیعتی و دو سرشتی، موجودی است که- به تعبیری که در اخبار و روایات ما آمده است- خدای متعال در آن شهوت و عقل را ترکیب کرده است. ولی در عین حال از نظر قرآن در این نزاع در طول تاریخ، غلبه با خیر است، عدل و نور بقا دارند و ظلمت و شر موقتاند 0 11 محدثه حسنی 1404/3/20 آشنایی با قرآن جلد دو جلد 2 مرتضی مطهری 4.7 1 صفحۀ 89 ما دو جور جهل داریم: جهل بسیط و جهل مرکب. جهل بسیط آن است که انسان چیزی را نمیداند ولی خودش هم میداند که نمیداند. اینگونه جهل زود برطرف میشود، زیرا وقتی انسان چیزی را نداند، و بداند که نمیداند، در مقام دانایی آن برمیآید و یا لااقل به حرف دیگران گوش میدهد که اگر حقیقت است بپذیرد. بالاخره این جهل خیلی خطر ندارد. ولی جهل مرکب آن است که انسان نمیداند ولی نمیداند که نمیداند. اینگونه جهل علاجناپذیر است، چون غرور نمیگذارد جهل برطرف شود؛ چنانکه اغلب مدعیان روشنفکری اینچنیناند و به دلیل اینکه هیچ نمیفهمند این ادعا را دارند! 0 10