بریدههای کتاب من عاشق امید شدم ali 1404/1/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 92 0 0 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 45 صدمه دیدن از سوی کسی که عاشقش هستید ، مثل سوزنی است که در زیر پوستتان نفوذ میکند یا به سان چاقویی که در دنده تان می نشیند. 0 1 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 38 اسرار آدم ها را آسیب پذیر می کنند و آسیب پذیری منزوی است. آدم ها را از دیگران دور و عزلت نشین میکند 0 1 ali 1404/1/8 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 6 اما صدای چون و چرا همیشه بلند است و صدای مرگ آرام. 0 1 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 52 اما بعضی وقتا مادر پدرا آرزو هایی که برا بچه هاشون دارن رو بیشتر از خودشون دوست دارن. 0 1 خلافکار 1403/11/18 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 186 وقتی یک نهنگ دور قایق میچرخه، یک آدم به کوچکی و ضعیفی اونا ترجیح میده وانمود کنه به جای اون نهنگ تو دشمنشی. 0 1 ali 1404/3/26 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 242 0 1 ali 1404/1/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 91 حرف زدن برای آدمایی که به کلماتت ایمان ندارن کار خیلی سختیه. 0 0 ali 1404/3/26 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 230 0 1 خلافکار 1403/11/18 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 60 زمان تمام خواهد شد، بیماری دود خواهد شد و مرگ خواهد مرد. 0 3 جوجووو☆ 1404/5/10 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 3 هر چه جسم زنده اش نحیف تر ، جسد مرده اش قوی تر میشد . 0 6 جوجووو☆ 1404/5/10 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 7 زمان ، بیماری ، مرگ بزرگترین راهزنان جهان هستند. 0 6 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 58 هیکاری گفت : همه کسایی که کتاب میخونن قشنگن . 0 8 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 83 سونی آن روز چیزی یاد گرفت. یادگرفت مرگ بازی سرش نمیشود. ناگهان میآید. نه کنایه میفهمد و نه دلیل. 0 10 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 89 وقتی تُهی هستید ، باد به راحتی از روی زمین بلندتان میکند و شمارا با خود به این سو و آن سو میبرد . وقتی تهی هستید ، نور خورشید از میانتان عبور میکند . دیشب تهی بودم . تهی تر از همیشه؛ 0 8 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 94 «افسردگی. برام مهم نیست که تو از این کلمه متنفری افسردگی دزد خیلی ماهریه. حتی بهتر از تو یا من. افسردگی یه لحظاتی را میدزده که باید مال تو باشن. برای همینه که تو روی لبه پشت بوم راه میری، میدوی، نقاشی میکشی، میدزدی، میخونی و.. » یاد مداد تراشی افتادم که دزدید و تیغش را در جیبش فرو کرد و حرفم را قطع کردم، بعد از مکثی کوتاه گفتم:« افسردگی دقیقاً مثل ترسه. همش سایه است. بدن نداره. اما واقعیه.» 0 5 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 95 او گفت: «این با تنهایی شروع شد. میتونستم بخورم ولی هیچ مزهای حس نکنم. گریه کنم ولی غمگین نباشم. میتونستم بخوابم و بازم احساس خستگی کنم. دیگه هیچ کدوم از چیزایی که یه روزی دوست داشتم رو دوست نداشتم. لاغر شدم. انقدر زیاد که حس میکردم دیگه دیده نمیشم. انگار یه تیکهٔ کوچیک از این دنیا بودم که هیچکس متوجه گم شدنش نبود. احساس پوچی میکردم. هر وقت میخواستم از روی تختم بلند شم، احساس میکردم دارم غرق میشم. به ساعتم خیره میشدم و تیک تاکشو تماشا میکردم و آرزو میکردم که کاش میتونستم اونو بشکنم.» 0 5 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 121 پرسیدن اینکه چطور با کسی دوست شده ای مثل این است که بپرسی این دنیا چطور به وجود آمده است . 0 5 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 148 امید دروغیه که به خودمون میگیم تا بتونیم ساعت ها رو بشکنیم و وانمود کنیم زمان مُرده 0 4 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 154 هیچکس در کشتن آدمها بهتر از آدمها نیست . 0 7
بریدههای کتاب من عاشق امید شدم ali 1404/1/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 92 0 0 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 45 صدمه دیدن از سوی کسی که عاشقش هستید ، مثل سوزنی است که در زیر پوستتان نفوذ میکند یا به سان چاقویی که در دنده تان می نشیند. 0 1 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 38 اسرار آدم ها را آسیب پذیر می کنند و آسیب پذیری منزوی است. آدم ها را از دیگران دور و عزلت نشین میکند 0 1 ali 1404/1/8 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 6 اما صدای چون و چرا همیشه بلند است و صدای مرگ آرام. 0 1 ali 1404/1/9 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 52 اما بعضی وقتا مادر پدرا آرزو هایی که برا بچه هاشون دارن رو بیشتر از خودشون دوست دارن. 0 1 خلافکار 1403/11/18 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 186 وقتی یک نهنگ دور قایق میچرخه، یک آدم به کوچکی و ضعیفی اونا ترجیح میده وانمود کنه به جای اون نهنگ تو دشمنشی. 0 1 ali 1404/3/26 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 242 0 1 ali 1404/1/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 91 حرف زدن برای آدمایی که به کلماتت ایمان ندارن کار خیلی سختیه. 0 0 ali 1404/3/26 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 230 0 1 خلافکار 1403/11/18 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 60 زمان تمام خواهد شد، بیماری دود خواهد شد و مرگ خواهد مرد. 0 3 جوجووو☆ 1404/5/10 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 3 هر چه جسم زنده اش نحیف تر ، جسد مرده اش قوی تر میشد . 0 6 جوجووو☆ 1404/5/10 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 7 زمان ، بیماری ، مرگ بزرگترین راهزنان جهان هستند. 0 6 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 58 هیکاری گفت : همه کسایی که کتاب میخونن قشنگن . 0 8 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 83 سونی آن روز چیزی یاد گرفت. یادگرفت مرگ بازی سرش نمیشود. ناگهان میآید. نه کنایه میفهمد و نه دلیل. 0 10 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 89 وقتی تُهی هستید ، باد به راحتی از روی زمین بلندتان میکند و شمارا با خود به این سو و آن سو میبرد . وقتی تهی هستید ، نور خورشید از میانتان عبور میکند . دیشب تهی بودم . تهی تر از همیشه؛ 0 8 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 94 «افسردگی. برام مهم نیست که تو از این کلمه متنفری افسردگی دزد خیلی ماهریه. حتی بهتر از تو یا من. افسردگی یه لحظاتی را میدزده که باید مال تو باشن. برای همینه که تو روی لبه پشت بوم راه میری، میدوی، نقاشی میکشی، میدزدی، میخونی و.. » یاد مداد تراشی افتادم که دزدید و تیغش را در جیبش فرو کرد و حرفم را قطع کردم، بعد از مکثی کوتاه گفتم:« افسردگی دقیقاً مثل ترسه. همش سایه است. بدن نداره. اما واقعیه.» 0 5 جوجووو☆ 1404/5/12 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 95 او گفت: «این با تنهایی شروع شد. میتونستم بخورم ولی هیچ مزهای حس نکنم. گریه کنم ولی غمگین نباشم. میتونستم بخوابم و بازم احساس خستگی کنم. دیگه هیچ کدوم از چیزایی که یه روزی دوست داشتم رو دوست نداشتم. لاغر شدم. انقدر زیاد که حس میکردم دیگه دیده نمیشم. انگار یه تیکهٔ کوچیک از این دنیا بودم که هیچکس متوجه گم شدنش نبود. احساس پوچی میکردم. هر وقت میخواستم از روی تختم بلند شم، احساس میکردم دارم غرق میشم. به ساعتم خیره میشدم و تیک تاکشو تماشا میکردم و آرزو میکردم که کاش میتونستم اونو بشکنم.» 0 5 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 121 پرسیدن اینکه چطور با کسی دوست شده ای مثل این است که بپرسی این دنیا چطور به وجود آمده است . 0 5 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 148 امید دروغیه که به خودمون میگیم تا بتونیم ساعت ها رو بشکنیم و وانمود کنیم زمان مُرده 0 4 جوجووو☆ 1404/5/16 من عاشق امید شدم لان کالی 4.2 3 صفحۀ 154 هیچکس در کشتن آدمها بهتر از آدمها نیست . 0 7