بریده‌های کتاب The Powerless : Fearless

شاید در زندگی دیگری به اندازه کافی شجاع باشم که اعتراف کنم ، "دوستش دارم"*

در حالی که به سمت آنها در یک خط مستقیم راه می روم احساس کنم آنها یک جفت زیبا هستند، برادران آزر. و من باقی عمرم را برای گذراندن با آنها دارم. با یکی ازدواج کرده و عاشق دیگری.

می توانم لحظه ای را که قلبم به هم می ریزد را حس کنم. وقتی برمی گردم، چشمانم به چشمانی که به خاطر سپرده شده بودند می خورد. وقتی مه با عمیق ترین دریا برخورد می کند. وقتی سایه ای با شعله اش روبرو می شود. هنگامی که اجتناب ناپذیری به پایان خود می رسد. وقتی به صورت چیزی که بیشتر از هر چیز دوستش دارم خیره می شوم.

Love and paranoia are quite fond of each other, habituall mingling into a suffocating protection

I've been continuously reminded of just how dangerous it is be to alone with my own thoughts

"And the other books?" "mostly magic and worlds i wanted to escape to." She Sounds oddly bashful."worlds where I might have fit in"

“There is love within duty, and duty within love. You can’t have one without the other. And yet…” She takes a deep breath, her gaze distant. “You can never truly have both.”

power is a sickness that corrupts all those who get a taste.

+و من چی هستم...... یک احمق، یک حرامزاده ی خودسر؟ _تو مال منی مالاکای

او رویای من است او قطعه ای از بهشت من است او اجتناب ناپذیر است

"Don't live just to die one day. Die because you've lived enough."

I would spend the rest of my days making her flower crowns if she wanted to be a queen. MY QUEEN. Not Kitt's. Not Ilya's. MINE

برای تمام کسانی که به اندازه کافی نترس هستند که از قلب خود پیروی کنند

ملکه من مال کیت نیست، نه مال ایلیا،مال من... ✨

من پیدین را از میان شکاف های جمعیت خروشان نگاه می کنم، همانطور که تا اخر عمر میخواهم. مجبور میشوم روزهایم را در خدمت او بگذرانم اما هرگز در کنار او نباشم ... 💔

عاشق دختری هستم که مدت ها قبل از اینکه ملکه من شود به او تعظیم می کردم...

من مجری شما خواهم بود. رقیب شما، انتظار مخفی شما در زیر بید...

اوه پی زیبای من... برای یک بار هم که شده این من هستم که نابود کننده شما خواهم بود.

من هر کاری میکنم تا بقیه روزهایم را زیر این بید و در آغوش او زندگی کنم

+پی زیبای من دوست داری برقصی؟ _من هرگز این شانس را از دست نمی دهم تا روی انگشتانت پا نگذارم مالاکای...