بریدههای کتاب شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 18 مسئولیت یک فروشگاه تعاونی را داده بودند به بابا. ما طبق معمول می رفتیم و خرابکاری می کردیم اما داریوش می آمد و به بابا کمک می کرد.با اینکه کلاس پنجم بود و سنی نداشت.تمام حسابداری تعاونی با او بود. به خاطر همین چیزها بابا داریوش را از همه بیشتر دوست داشت.وقتی میخواست قسم بخورد می گفت:به جان داریوش!. مثل همین امروز که ناخودآگاه جان داریوش را قسم خورد و جگر همه مان را کباب کرد. 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 16 آنها پیش چشم آرمیتا پدرش را شهید کردند. تا چند وقت،هرموقع حرف از پدرش به میان می آمد.گریه می کرد و می گفت :« پنج تا!پنج تا تیر به بابام زدن...» 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 15 آرمیتا به من می گوید:«عمو به من قول بده وقتی بزرگ شدم و دانشمند شدم،اون وقت آدم بدا شهیدم کردن،منو ببر پیش بابام خاک کن.» 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 79 داریوش دکتر شهریاری را خیلی دوست داشت.یک بار در جمعی برگشت گفت:قدر دکتر شهریاری را بدانید. ایشان پنجاه کیلو بیشتر وزنشان نیست اما پنجاه تن معرفت دارد» 0 0 نبات 1403/12/23 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 45 ما که دوستانش بودیم او را نشناخته بودیم ، اما دشمنانش ارزش این جواهر را خوب فهمیده بودند 0 4 مشکات بجلی 1403/1/17 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 118 خوشبختانه دشمنان ما،مسلمان را نمیشناسند، وگرنه این طور وارد عمل نمی شدند. آنها نمیدانستد که با شهادت داریوش جنب و جوش علمی ایران چند برابر می شود! جوانان نخبه و تیزهوش دانشگاه های درجه یک پیش مسئولین انرژی اتمی می آیند و می پرسند رضایی نژاد چه کار می کرده است؟ بگویید تا ماهم آن کار ها را انجام بدهیم. 0 4 Ãsemoon✨🪐 1404/4/2 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 83 در خیلی از پژوهشها پول حرف اول را میزد. معمولاً این مقالات و تحقیقات بسیار سطحی ولی پر زرق و برق و طولانی از آب در میآمدند، اما مقالات رضایی نژاد کوتاه بود و بسیار عمیق ، چون برای پیشرفت علم و خدمت به کشور پژوهش کرده بود نه چیز دیگر. 0 1 fatemeh 1403/7/4 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 132 رفتنت آغاز فصلی تازه در اندیشههاست سر برون میآورد ققنوس، از خاکسترت جا ندارد مرگ، در قاموس اقیانوسها ای تمام رودها، جاری به سمت باورت 0 1 نبات 1403/12/23 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 49 گفت مردم مرتب به هم دری وری میگن ، نمیتونم تحمل کنم ببینم مردم اینجوری به هم نامهربونی میکنن 0 5 Ãsemoon✨🪐 1404/4/2 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 85 بیشتر پژوهشگران زندگی خوبی داشتند و برای اینکه زندگیشان زیباتر و پرتجملتر پیش برود، پژوهش میکردند داریوش زندگی میکرد که پژوهش کند. 0 1
بریدههای کتاب شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 18 مسئولیت یک فروشگاه تعاونی را داده بودند به بابا. ما طبق معمول می رفتیم و خرابکاری می کردیم اما داریوش می آمد و به بابا کمک می کرد.با اینکه کلاس پنجم بود و سنی نداشت.تمام حسابداری تعاونی با او بود. به خاطر همین چیزها بابا داریوش را از همه بیشتر دوست داشت.وقتی میخواست قسم بخورد می گفت:به جان داریوش!. مثل همین امروز که ناخودآگاه جان داریوش را قسم خورد و جگر همه مان را کباب کرد. 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 16 آنها پیش چشم آرمیتا پدرش را شهید کردند. تا چند وقت،هرموقع حرف از پدرش به میان می آمد.گریه می کرد و می گفت :« پنج تا!پنج تا تیر به بابام زدن...» 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 15 آرمیتا به من می گوید:«عمو به من قول بده وقتی بزرگ شدم و دانشمند شدم،اون وقت آدم بدا شهیدم کردن،منو ببر پیش بابام خاک کن.» 0 0 سودآد 1404/4/20 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 79 داریوش دکتر شهریاری را خیلی دوست داشت.یک بار در جمعی برگشت گفت:قدر دکتر شهریاری را بدانید. ایشان پنجاه کیلو بیشتر وزنشان نیست اما پنجاه تن معرفت دارد» 0 0 نبات 1403/12/23 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 45 ما که دوستانش بودیم او را نشناخته بودیم ، اما دشمنانش ارزش این جواهر را خوب فهمیده بودند 0 4 مشکات بجلی 1403/1/17 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 118 خوشبختانه دشمنان ما،مسلمان را نمیشناسند، وگرنه این طور وارد عمل نمی شدند. آنها نمیدانستد که با شهادت داریوش جنب و جوش علمی ایران چند برابر می شود! جوانان نخبه و تیزهوش دانشگاه های درجه یک پیش مسئولین انرژی اتمی می آیند و می پرسند رضایی نژاد چه کار می کرده است؟ بگویید تا ماهم آن کار ها را انجام بدهیم. 0 4 Ãsemoon✨🪐 1404/4/2 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 83 در خیلی از پژوهشها پول حرف اول را میزد. معمولاً این مقالات و تحقیقات بسیار سطحی ولی پر زرق و برق و طولانی از آب در میآمدند، اما مقالات رضایی نژاد کوتاه بود و بسیار عمیق ، چون برای پیشرفت علم و خدمت به کشور پژوهش کرده بود نه چیز دیگر. 0 1 fatemeh 1403/7/4 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 132 رفتنت آغاز فصلی تازه در اندیشههاست سر برون میآورد ققنوس، از خاکسترت جا ندارد مرگ، در قاموس اقیانوسها ای تمام رودها، جاری به سمت باورت 0 1 نبات 1403/12/23 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 49 گفت مردم مرتب به هم دری وری میگن ، نمیتونم تحمل کنم ببینم مردم اینجوری به هم نامهربونی میکنن 0 5 Ãsemoon✨🪐 1404/4/2 شهید علم - دفتر دوم: نخبه شهید داریوش رضایی نژاد در آینه خاطرات جلد 2 وحید کرایلی 3.7 4 صفحۀ 85 بیشتر پژوهشگران زندگی خوبی داشتند و برای اینکه زندگیشان زیباتر و پرتجملتر پیش برود، پژوهش میکردند داریوش زندگی میکرد که پژوهش کند. 0 1