بریدهای از کتاب شوهرم داستایفسکی اثر آنا گریگوریونا داستایفسکایا
1404/3/14
صفحۀ 550
یه جا میگه باردار بودم و یه شب درد اومد سراغم، داستایفسکی رو از خواب بیدار کردم که پاشو دردم گرفته مرد،اونم گفت متاسفم و روشو کرد اونور و خوابید...😃😃😃 هر وقت یادش میفتم خندم میگیره.
یه جا میگه باردار بودم و یه شب درد اومد سراغم، داستایفسکی رو از خواب بیدار کردم که پاشو دردم گرفته مرد،اونم گفت متاسفم و روشو کرد اونور و خوابید...😃😃😃 هر وقت یادش میفتم خندم میگیره.
(0/1000)
سامان
1404/3/14
0