بریدۀ کتاب

نجات از مرگ مصنوعی؛ در ستایش تنش های درونی
بریدۀ کتاب

صفحۀ 104

به ما درباره امیلی دیکنسون چه می‌شود گفت؟ به ما که از جهان طلبی وصول‌نشده و ابدی داریم. به ما که در حسرت سرنوشتی دیگر می‌سوزیم. سرنوشتی بهتر که اطمینان داریم به دلایلی ناحق از ما دریغ شده است. به ما که به فروتنیِ تنهایی تن نداده‌ایم و به قدرت آن. به قول ناتالیا گینزبورگ: «هرگز حتا در خواب هم نمی‌بینیم که عمری شعر بنویسیم بدون این که چاپشان کنیم. نامه نمی‌نویسیم و اگر هم می‌نوشتیم قطعا افتخار نمی‌دادیم برای خانم هالند (همسایه و دوست امیلی) یا آقای هیگینسن بنویسیم. هرگز اشعارمان را برای آقای هیگینسن نمی‌فرستادیم. مطمئناً فکر می‌کردیم عجب آدم ابلهی است.» به ما درباره‌ی امیلی دیکنسون چه می‌شود گفت؟ درباره‌ی زنی که فکر می‌کند «چیزی که هرگز دوباره اتفاق نخواهد افتاد همانی است که زندگی را شیرین می‌کند.» به نظر ما او در بهترین حالتش خودآزار است. پیردختری که از عقده‌هایی آشنا رنج می‌برد. آدم فکر می‌کند چشم‌های این زن چرا باید برق بزند؟

به ما درباره امیلی دیکنسون چه می‌شود گفت؟ به ما که از جهان طلبی وصول‌نشده و ابدی داریم. به ما که در حسرت سرنوشتی دیگر می‌سوزیم. سرنوشتی بهتر که اطمینان داریم به دلایلی ناحق از ما دریغ شده است. به ما که به فروتنیِ تنهایی تن نداده‌ایم و به قدرت آن. به قول ناتالیا گینزبورگ: «هرگز حتا در خواب هم نمی‌بینیم که عمری شعر بنویسیم بدون این که چاپشان کنیم. نامه نمی‌نویسیم و اگر هم می‌نوشتیم قطعا افتخار نمی‌دادیم برای خانم هالند (همسایه و دوست امیلی) یا آقای هیگینسن بنویسیم. هرگز اشعارمان را برای آقای هیگینسن نمی‌فرستادیم. مطمئناً فکر می‌کردیم عجب آدم ابلهی است.» به ما درباره‌ی امیلی دیکنسون چه می‌شود گفت؟ درباره‌ی زنی که فکر می‌کند «چیزی که هرگز دوباره اتفاق نخواهد افتاد همانی است که زندگی را شیرین می‌کند.» به نظر ما او در بهترین حالتش خودآزار است. پیردختری که از عقده‌هایی آشنا رنج می‌برد. آدم فکر می‌کند چشم‌های این زن چرا باید برق بزند؟

523

27

(0/1000)

نظرات

این کتاب رو خوندم، آهسته و دلی هم خوندم ولی اصلاً یادم نمیاد امیلی کی بود!
2

0

توی بخش «اتاقی از آن خود» یه قسمتی داره درمورد امیلی دیکنسون. 

0

ممنونم 🤗
@Rana 

0