بریدۀ کتاب

بریدۀ کتاب

صفحۀ 201

اسمم را پشت بلندگو شنیدم. حاجی صدایم می‌زد،تو کنار قبر بچه‌ها بروم. می‌خواست به پاس لطف و محبتی که رسول برای عقب آوردن علیرضا به ما کرده بود. خودم در قبر بگذارمش. بین جمعیت چشم گرداندم. میان آن همه مرد، یک محرم پیدا نکردم تا برایم راه باز کند. دست روی سر گذاشتم. درمانده و مستاصل. تنها محرمم امیرحسین دو ساله، با گریه می‌خواست همراهم بیاید. حضرت زینب س افتادم: - خانم این نامحرم‌ها همه دوستند و برای یاری ما آمده‌اند. شما بین نامحرم‌های دشمن چه کشیدید؟ از خواهرم خواستم عمو جانم را پیدا کند و بیاورد. پیرمرد آرام افتاده خودش را به من رساند. امیرحسین را به خواهرم سپردم: - عمو جان! حاجی من رو خواسته که جلو برم. دستانش را دو طرفم باز کرد. چند قدم که رفتم، بسیجی‌ها فهمیدند معذبم. به ستون و روبروی هم ایستادند. اسلحه‌هایشان را دیوار کردند. راهروی باریکی درست شد تا جلو بروم. بچه‌ها انتهای این راهرو انتظارم را می‌کشیدند. باید محکم قدم برمی‌داشتم. قبر رسول همان قبری بود آن روز در بهشت زهرا نشانم داد. دو قبر آن طرف‌تر از داوود. با دیدنش جگرم سوخت. چرا آن روز نفهمیدم بچه‌ام چیزی می‌داند که من نمی‌دانم؟

اسمم را پشت بلندگو شنیدم. حاجی صدایم می‌زد،تو کنار قبر بچه‌ها بروم. می‌خواست به پاس لطف و محبتی که رسول برای عقب آوردن علیرضا به ما کرده بود. خودم در قبر بگذارمش. بین جمعیت چشم گرداندم. میان آن همه مرد، یک محرم پیدا نکردم تا برایم راه باز کند. دست روی سر گذاشتم. درمانده و مستاصل. تنها محرمم امیرحسین دو ساله، با گریه می‌خواست همراهم بیاید. حضرت زینب س افتادم: - خانم این نامحرم‌ها همه دوستند و برای یاری ما آمده‌اند. شما بین نامحرم‌های دشمن چه کشیدید؟ از خواهرم خواستم عمو جانم را پیدا کند و بیاورد. پیرمرد آرام افتاده خودش را به من رساند. امیرحسین را به خواهرم سپردم: - عمو جان! حاجی من رو خواسته که جلو برم. دستانش را دو طرفم باز کرد. چند قدم که رفتم، بسیجی‌ها فهمیدند معذبم. به ستون و روبروی هم ایستادند. اسلحه‌هایشان را دیوار کردند. راهروی باریکی درست شد تا جلو بروم. بچه‌ها انتهای این راهرو انتظارم را می‌کشیدند. باید محکم قدم برمی‌داشتم. قبر رسول همان قبری بود آن روز در بهشت زهرا نشانم داد. دو قبر آن طرف‌تر از داوود. با دیدنش جگرم سوخت. چرا آن روز نفهمیدم بچه‌ام چیزی می‌داند که من نمی‌دانم؟

(0/1000)

نظرات

آه‍..💔