بریده‌ای از کتاب شوهرم داستایفسکی اثر آنا گریگوریونا داستایفسکایا

سامان

سامان

1404/3/16

بریدۀ کتاب

صفحۀ 700

در هشت و سی و هشت دقیقه عصر فیودور میخایلوویچ به ابدیت پیوست. دکتر ن. پ. چرپین فقط توانست واپسین تپش‌های قلب او را با گوشی پزشکی‌اش گوش کند. هنگامی که کار به فرجام رسید، من و فرزندانم تسلیم اندوه خود شدیم؛ گریستیم، ضجه زدیم، کلماتی گفتیم، رخسار و دستان هنوز گرم عزیز از دست رفته‌مان را بوسیدیم.

در هشت و سی و هشت دقیقه عصر فیودور میخایلوویچ به ابدیت پیوست. دکتر ن. پ. چرپین فقط توانست واپسین تپش‌های قلب او را با گوشی پزشکی‌اش گوش کند. هنگامی که کار به فرجام رسید، من و فرزندانم تسلیم اندوه خود شدیم؛ گریستیم، ضجه زدیم، کلماتی گفتیم، رخسار و دستان هنوز گرم عزیز از دست رفته‌مان را بوسیدیم.

83

7

(0/1000)

نظرات

فکر کنم دیگه بتونید درباره کتاب قضاوت کنید
به طور کلی چطور بود؟
5

2

سامان

سامان

1404/3/16

من راضی بودم و خوب بود.کتاب سرگذشت نامه باید در مرحله اول، روان باشه که واقعا این کتاب روان نوشته شده بود و حوصله سربر نبود.ترجمه خوب بود و جدای از مساله ترجمه، فراوان پانوشت های مفیدی مترجم افزوده بود. خود آنا هم تونسته بود هم خودش رو در این کتاب تعریف کنه و نشون بده به عنوان یک زن عاشق همسر که در سختی ها همراهی میکنه و زیر سایه داستایفسکی نمونده باشه و هم یه چهره کاملا انسانی به این معنی که واقعی و به دور از اغراق باشه که توام با ضعف و قدرت و ویژگی های مثبت و منفی از داستایفسکی نشون بده.از حسادتهای داستایفسکی به عنوان همسر،ضعفهای جسمانی ، رابطه عاشقانه،شوخی ها و به طور کلی یک زندگی واقعی حرف زده...سعی میکنم یه ریویو مختصر در مورد کتاب بنویسم. 

2

خدا رو شکر
حتماً می‌خونمش
ممنون از توضیحتون
بنویسید حتماً
@saman70 

0

آقای سیگارودی مترجم قابلی‌ان من شوهر حسود رو که ازشون خوندم خیلی از پاورقی‌ها خوشم اومد
@saman70 

1

به قول بیهقی:
او رفت و این قوم [...] نیز برفتند. و این افسانه‌ای است با بسیار عبرت.
1

2

سامان

سامان

1404/3/16

بله.مرسی از نوشتن این نقل قول. 

2