خلاصه داستان : ( اسپویل نشده )
شهری در کشور فرانسه نا امیدی ، کرختی بی حالی ، مأیوس بودن و از همه مهمتر شاد نبودن ارزش اجتماعی شده است و تمامی مردم برای اینکه جایگاه اجتماعی بالاتری داشته باشند باید شغل ، احساسات ، عواطف و حتی خانواده خود را با تعابیری همچون مرگ گره بزنند .
در این میان خانواده ای چهار نفره که شغل خانوادگی آنها فروش لوازم خودکشی است پسر بچه ای به دنیا می آوردند به نام ″ آلن ″ که بر خلاف تمامی مردم شهر شاد ، سرزنده ، خنده رو و بشاش بود .
( میشیما پدر خانواده ، لوکریس مادر خانواده ، ونسان پسر بزرگ خانواده که افسرده ترین و طراح لوازم خودکشی است و مرلین دختر چاق بی اعتماد به نفس خانواده هستند )
۶ش
ـــــــــــــــــــــــــ
نظر شخصی :
رمان طوری نوشته شده که نویسنده خیلی سعی بر این دارد که مانند فیلم تمامی صحنه ها را برای خواننده کتاب روشن کند که اوایل جذاب بود ولی بعد چند مدت دیگه توجه چندانی نداشتم .
داستان بشدت جذاب بود و خب خودم از ایده خوشم اومد .
نقد اکثر دوستان هم بر این بود که آخرش بد تموم شد و با مفهوم اصلی داستان در تناقض بود که اصلا نقد واردی برای ژانر رمان مخصوصا کمدی سیاه. نیست .