Fatemeh Amiri

تاریخ عضویت:

خرداد 1404

Fatemeh Amiri

@missdrfatemehamiri

2 دنبال شده

0 دنبال کننده

یادداشت‌ها

Fatemeh Amiri

Fatemeh Amiri

دیروز

        من بعد از اینکه این کتاب رو خوندم
راستش خیلی هوای حرم امام رضا رو کردم یعنی با توجه به توصیفاتی که داخل کتاب از حرم و فضای آن داشت خیلی دوست داشتم منم اونجا بودم 
و خیلی دلتنگ حرم امام رضا و خاطراتم در حرم شدم 
امام رضا واقعا خیلییییییییی مهربونه 
و خیلی رئوفه حتی آدم هایی که اشتباهاتی داشتن وقتی میرن سمتش با همون رئوف بودنش وقتی این افراد توبه میکنن خود امام به هدایت این افراد کمک میکنه 
و این حس در من ایجاد شد که کتاب ادب فنای مقربان رو هم بخونم تا بتونم زیارت با معرفت تری داشته باشم 
و فقط به دنبال سرسری خوندن دعاها و زود رد شدن از روی اونها نباشم
یه نقطه ی مثبت از کتاب جایی هست که در واقع اون عشق و علاقه به پسر داستان 
که مورد شفای امام رضا قرار گرفته و در راه بالا بردن خودش به سمت خدا تلاش میکنه باعث میشه که این دختر هم خودش رو به امام و خدا نزدیک تر کنه و معرفت خودش رو بالاتر ببره 
در کنار همه ی این اتفاقات احساس میکنم این سفر با توجه به اینکه آدم های متفاوتی رو در کنار هم قرار داد 
خیلی برای سلمان و غزاله درس داشت شاید واقعا به خاطر اتفاقاتی که دوست نداشتند یا آدم هایی که به زور تحمل می کردند 
ولی با اتفاقاتی که برای آن ها افتاد هم خیلی ناراحت شدند هم احساس میکنم خیلی جایی هست که احساس کردند به خاطر متعهد بودن به دستورات خدا ، دچار خیلی از مشکلات دوستانشان نشدند

در بین داستان خیلی جاها به سمت خاطرات خودم کشیده شدم جاهایی که شاید اتفاقی که من میخواستم آن زمان به آن صورت اتفاق نیفتاد ولی همین اتفاق نیفتادن باعث شد بعد از اون کلی درس بگیرم و کلی رشد کنم در صورتی که اگر همون موقع زود به هدفم می رسیدم 
این رشدها برام اتفاق نمی افتاد 
درسته که زندگی خیلی بالا پایین و سختی داره ولی در دل هر سختیش یه حکمت و رشدی برای ما وجود داره که خیلی ارزشمنده
اگه بخوام این کتاب رو به کسی معرفی کنم میگم اگه میخوای با داستان زندگی دختری آشنا بشی که عاشق پسری میشه 
که به نظرش واقعا فوق العاده هست از هر لحاظ ولی این عشق و ازدواج با موانعی روبه رو میشه که اصلا به ذهن دختر  هم خطور نمی‌کرده که چنین مسائلی باعث جدایی بین اونها بشه 
دختری که حتی در شرایطی قرار می‌گیرد که با وجود تمام علاقه ای که به آن پسر دارد این علاقه را رها کند و هدف بزرگ تری را مقصود خودش قرار دهد 
اگه میخوای با یه عشق و علاقه ی واقعی 
و داستان پیچیده و جالب چند دانشجو که زندگی شون جاهایی به هم گره خورده آشنا بشی 
این کتاب فوق العاده ست

توی این کتاب میبینی که افراد مشکلات مختلف یا یکسانی دارند ولی نحوه ی مواجه ی آنها با مشکلات هست که تعیین میکنه ادامه ی زندگی شون چطور باشه 
و توی این کتاب میفهمی رشد یه انسان چطوری اتفاق می افته و انسان چه هدفی رو باید در مبنا و راس زندگیش قرار بده تا به رشد و تکامل برسه
      

0

Fatemeh Amiri

Fatemeh Amiri

دیروز

        
فرسنگ ها فاصله گاهی واقعا نمی‌تواند بین دو نفر جدایی بیندازد 
چون سرنوشت  این دو آدم به هم گره خورده است و از هم جدا شدنی نیست
هزاران موانع زمینی و آسمانی گاهی دو قلب را نه تنها از هم جدا نمی کند 
که حتی باعث می شود عشق میان این قلب شعله‌ور تر هم شود 
دختری که با مرگ دسته و پنجه نرم می کند و مرگ را بیخ گوش خود می بیند 
ولی این عشق چراغ امید را دلش روشن می‌کند 
پسری که تا پای مرگ برای رسیدن به محل زندگی این دختر تلاش می کند ولی موفق نمی شود 
دختری که چندین بار به امید رسیدن به معشوقش نا امید می شود 
و در میان همین نا امیدی ها 
یه دفعه انگار راه به  هم رسیدن این دو باز می شود 
ولی درست در جایی که برادرش بسیار عصبانی و برای برگرداندن او تا چند قدمی اش می رسد
و...

این داستان جذاب و پر پیچ و خم از رسیدن دو قلب عاشق به هم رو میتونید در این کتاب بخونید

اما حس خودم با خوندم این کتاب 
وقتی کتاب رو شروع کردم 
چنین روحیه ای خیلی برام جالب بود 
راستش اولش فکر کردم کسی که داستان رو شروع کرده و داره صحبت میکنه 
یک پسر هست 
به خاطر اون تکاپو ها و جسارت های این شخصیت 
ولی واقعا یه دختر قوی که با وجود آن شرایط سخت در غزه و نبودن پدر و...
در کنار خانواده به آنها کمک می‌کند 

خودش یه الگوی قوی بودن هست و تسلیم شرایط نشدن و تلاش کردن با وجود همه ی مشکلات 

مسئله ی بعدی اینکه من هم مثل دختر داستان اصلا فکر نمی‌کردم که این آدمی که خیلی اتفاقی باهاش صحبت کرده 
واقعا یک عاشق واقعی بشه و بخواد با تمام سختی ها و نشدنی بودن ها به خواستگاری این دختر بیاد 

احساسی که بعد از خوندن این کتاب پیدا کردم 
خیلی جاها باهاش ناراحت شدم و گریه کردم مخصوصا قسمت هایی از جنگ همون جایی که همه با هم اشهدشون رو میخوندن و یک جا ایستاده بودن 
و جایی که آلا میخواست از خانواده اش جدا بشه و تنها به سمت سرنوشت بره 
و جایی که خلیل در پایان داستان دچار اون سختی ها و بیماری شد 
با این قسمت ها گریه کردم 

به نظرم این رمان یک درس ایثار در عشق رو خیلی قشنگ نشون میده 
اینکه یک آدم عاشق چقدر میتونه ایثارگر بشه 
و چقدر میتونه خودشو نادیده بگیره 
و چقدر میتونه مقاوم بشه 
و چقدر میتونه تلاش کنه 

و علاوه بر اون اینکه چیزی که در واقع زندگی اتفاق میفته این هست 
که خیلی وقت ها اون چیزی که ما دوست داریم اتفاق نمی افته و انگار هر کس رسالتی داره که همه چیز طبق اون رسالته جلو میره 

و اینکه گاهی زندگی با وجود تمام سختی ها ولی شیرین هست یعنی در پایانش راضی هستی از اینکه سختی ها رو کشیدی چون در نهایتش به یک چیز خیلی خوب رسیدی
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.