محمد مهدی

محمد مهدی

@mhmdpiramon

6 دنبال شده

6 دنبال کننده

            دانشجوی ریاضیاتی که در ادبیات غرق شده 
          
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

محمد مهدی پسندید.
          امروز انقدر فشار خوردم، نزدیک یه رمان قطور گزارش پیشرفت نوشتم بعد پرید😐 در این حد که  نزدیک بود بهخوان رو پاک کنم🤣چون زیاد حوصله هم نداشتم دیگه خیلی هنر کرده بودم اونها رو نوشتم.
دوباره هم همین اتفاق افتاد. 
من حوصله ی این کتاب رو ندارم... باور کنید دارم به زور تحملش میکنم... کتاب خوبیه ها، واقعا خوبه ولی زمان درستی برای خوندنش نیست و من دارم حرص میخورم. همه کتابهایی که دستمن با یه روند خیلی مزخرف و کند دارن پیش میرن دریغ از ذره ای هیجان... من الان دلم یه کتاب غیر فانتزی میخواد که هیجان انگیز باشه...
کتاب تا چشم کار می‌کند لاک‌پشت رو میخواستم بخونم که دیدم نیست😐 گم شده معلوم نیست کجا گذاشتم... فقط خدا میدونه این کتاب کجاست. 
پشت یکی از قفسه ها هم مردان کوچک رو پیدا کردم که اصلا حواسم نبود دارمش.
راستی،
 شاید هم خودم حال و حوصله ندارم و میندازم گردن کتاب 
این روزها میتونن روزهای خیلی خیلی خیلی خوب و خفنی باشن ولی مدرسه داره گند میزنه به همه چیز. بهخوان هم که قاطی ‌کرده و ...
واقعا دیگه دارم از دست آدم های مدرسه و معلم ها دیوونه می‌شم.  با محتوای چرت و پرت کتابهامون هم کنار بیام با این مسائل کنار نمیام. هنوز یه فصل کامل رو درس ندادن ازش امتحان میگیرن. همه ش نمره نمره یادگیری هم بره به درک. اصلا مگه مهمه چیزی یاد بگیریم.هعی ببخشید دلم خیلی پر بود.
به خاطر مدرسه این روزها نه میخونم نه مینویسم نه میبینم. هیچی. نه فیلم و سریال و نه داستان نویسی و نه کتابخوانی. اگر هم این کار رو بکنم خیلی کم. این هفته هم واسه کارگاه نویسندگی  مجبور شدم یه متن نه چندان خوب بنویسم..
دیروز هم جای ادبیات، ریاضی داشتیم🗿🗿دیگه فکر کنید چقدر حالم قشنگه. 
ببخشید دیگه.
ببخشید جدا.
که انقدر حرف زدم.

        

46

محمد مهدی پسندید.
          درباره کافکایِ ترکیه

این روزها بازار ترجمه و اقبال از آثار داستانی ادبیات ترکیه بسیار داغ و پرمخاطب است. کافی است سری به قفسه ادبیات ترکیه در کتاب‌فروشی‌ها بزنیم تا ببینیم که جز نویسندگانی همچون اورهان پاموک و الیف شافاک، کتاب‌های دیگری که تعدادشان هم کم نیست، از نویسندگان صاحب‌سبک ترکیه ترجمه و منتشر شده است. یوسف آتیلقان یا آتیلگان یکی از همین نویسنده‌های شناخته‌شده و مهم است که تا به حال از او دو کتاب به فارسی ترجمه شده است: «جانستان» و «هتل آنایورت». کتاب جانستان مدت‌ها پیش با ترجمه دو مترجم به چاپ رسید. کتاب هتل آنایورت نیز به‌تازگی با ترجمه عین‌له غریب که در کارنامه ادبی‌اش ترجمه‌های بسیاری از نویسندگان ترک دارد، منتشر شده است.

یوسف آتیلگان؛ کافکای ترکیه

یوسف آتیلگان  نویسنده کمتر شناخته‌شده بین مخاطبان ایرانی، به‌ویژه مخاطبان جدی ادبیات ترکیه است که می‌توان دلیل آن را ترجمه‌نشدن آثارش در ایران دانست. با انتشار این کتاب توسط نشر چشمه و با ترجمه عین‌له غریب که آثار بسیاری از نویسندگان شناخته‌شده ترک ترجمه کرده و باب آشنایی با ادبیات معاصر ترکیه را برای ایرانیان باز کرده، انتظار می‌رود که رمان دیگر  این نویسنده (آیلاک آدام) و همچنین داستان‌های کوتاهش نیز به فارسی ترجمه شوند.

آتیلگان که همواره به‌عنوان نویسنده‌ای نمادگرا در ادبیات ترکیه شناخته می‌شود، فردی سیاسی بوده که به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی و گرایش‌های سوسیالیستی‌اش به سی سال حبس محکوم می‌شود. او در آثار محدودی که پس از مرگ از خود به جا گذاشت به مضامین و درون‌مایه‌هایی مانند تنهایی، سؤال، معنای زندگی و... می‌پردازد. به همین دلیل اغلب آثار او تم روان‌شناختی دارند و این نویسنده را در زمره پیشگامان رمان مدرن ترکیه قرار می‌دهند.

هتل آنایورت؛ روایت مردی منزوی و روان‌رنجور

یوسف آتیلگان در کارنامه ادبی خود فقط دو رمان دارد که رمان هتل آنایورت یکی از آنهاست. طبق یک نظرسنجی از اهالی کتابخوان ترکیه و مخاطبان جدی ادبیات درباره نویسندگان تأثیرگذار، نام یوسف آتیلگان هم در کنار این اثرش به چشم می‌خورد.

برای خواندن رمان هتل آنایورت و درک دقیق روایت و شناخت شخصیت‌های آن خوب است که مدادی در کنارتان داشته باشید. از آنجا که شخصیت اصلی رمان، یعنی زبرجد، آخرین بازمانده یک نسل است، ما در طول رمان، مدام با سرگذشت تک تک افراد این نسل مواجهه خواهیم شد که داشتن مداد با نوشتن اسامی برای گم‌نکردن مسیر داستانی به ما کمک خواهد کرد. اما سرگذشت یک نسل، موضوع اصلی و روایت رمان هتل آنایورت نیست. موضوع اصلی و در واقع پیرنگ داستان حول محور شخصیت مردی تنها و روان‌رنجور می‌گذرد که تمام زندگی او در هتل و در ارتباط با افراد گذری و محدودی که برای اقامت کوتاه‌مدت به هتل می‌آیند، خلاصه می‌شود اما همه چیز با آمدن زنی زیبا و مرموز بدون کارت شناسایی که فقط یک شب در آن هتل اقامت می‌کند، به‌هم می‌ریزد و باعث رخ دادن اتفاقات دیگری در داستان می‌شود.

این رمان، داستانی اتفاق‌محور نیست. با اینکه ما با گذشته و اتفاقات ریز و درشتی مثل خودکشی و قتل نیز طرف هستیم، اما همه این اتفاقات قرار است به درک مخاطب از شخصیت اصلی و عوامل رنجوری او کمک کند. شخصیت اصلی رمان، یعنی زبرجد، حدود سی سال دارد و مشخصات بارز او کم‌حرفی، انزوا و ناتوانی جنسی است. لازم به ذکر است که نویسنده این ویژگی‌ها را به‌صورت مستقیم به مخاطب نمی‌گوید؛ بلکه آن را نشان می‌دهد. در واقع مخاطب در روند داستان با خصیصه‌های شخصیت زبرجد آشنا می‌شود. زبرجد اداره هتلی را در یک منطقه دورافتاده برعهده دارد که نیاکان او همگی نسل در نسل، در آن روزگار گذرانده‌اند.

نقطه عطف یا همان اوج داستان با آمدن زن و اقامت یک شبه‌اش و بعد هم رفتن ناگهانی او از هتل شروع می‌شود. این رفتن شبیه نوعی ناکامی عاشقانه است که جنون زیر خاکستر زبرجد را شعله‌ور می‌کند؛ جنونی که در اجداد او نیز بوده و انگار به عنوان ارثی گرانبها به زبرجد نیز رسیده تا او را از داشتن زندگی عادی دور کند. این حس باعث می‌شود او به شکلی نامتعارف برای برطرف‌کردن نیاز جنسی خود به زن پیشخدمت هتل روی بیاورد یا به معاشقه خیالی در اتاق زنی مشغول شود که آنجا را ترک کرده است. شاید بتوان بهترین صفحات کتاب را توصیف نویسنده از زمان‌هایی دانست که زبرجد در اتاق زن می‌گذارند و هر شیء اتاق حکم وسیله‌ای مقدس را پیدا می‌کند که زبرجد بر آنها بوسه می‌زند و همان طور نگه‌شان می‌دارد تا مبادا اثرات حضور زن از آنها ناپدید شود.
        

7