Little Fox

Little Fox

@littlefoxz

1 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        وایولت یه جایگزینه. دختری از پایین‌ترین طبقه اجتماعی که همراه با دختران هم‌رده‌ی خودش تربیت میشن تا به بالاترین بخش جامعه، جواهر وارد بشن و به خانواده‌های ثروتمند خدمت کنند و براشون وارث به دنیا بیارن... وارثی که خود اون خانواده‌ها از به دنیا آوردنش عاجزن.
---
ایده کلی خیلی جالبه...
داستان یه فضای میشه گفت سلطنتی‌طور داره که من خیلی می‌پسندمش*-*
شخصیت پردازی کاراکترها و فضاسازی داستان نسبتا خوبن ولی خب امید دارم توی جلدهای بعدی بهتر و کامل‌تر بشن.
حدود ۲۰۰ صفحه ابتدای کتاب بیشتر حالت مقدمه چینی داره و میشه گفت کند پیش میره... از اون دسته کتاب‌هاست که باید بهش فرصت داده بشه اما بعد از اون همه چیز بهتر‌ میشه.
چیزی که خیلی دوست دارم پایان بندی این جلده که با یه سورپرایز همراهه جوری که می‌خواستم از روی هیجان جیغ‌ بزنم.
فقط تنها مشکلی که باهاش داشتم رمنس شتاب‌زده‌اش بود ولی در کل یه فانتزی-رمنس نسبتا خوبه. امیدوارم جلدهای بعدی خیلی بهتر از جلد اول باشن :]
      

4

        3.5⭐️

I had heard a lot about this series and had high expectations for it, but I'm kinda disappointed. I mean.. sure, the story was interesting and spicy and all that but the image of a dark possessive man who is not a good person and a sunshine kinda girl who always see good in people is a BIG cliche. The way they get closer, the first kiss, the bad guy and etc, all of it, were that kinda cliches that can be found in simple romance. 
It was a fun ride, but in the middle of the book, I got bored. I forced myself to continue, and all I got was a normal story.
Sure, I'm gonna go for the next book of the series, but this one wasn't that perfect.
It was fun and sweet in some ways, but not that epic romance that I had heard about.

***

3.5⭐️

در مورد این مجموعه زیاد شنیده بودم و انتظار زیادی ازش داشتم، اما یه‌جورهایی ناامید شدم. داستان میشه گفت خوب بود و اسمات و چیزهای دیگه‌اش هم بد نبودن اما یه مرد سلطه‌گر که آدم خوبی نیست و دختری که همیشه خوبی رو توی مردم می‌بینه یه کلیشه خیلی بزرگ بود.
جوری که به هم نزدیک شدند، اولین بوسه‌شون و آدم بده‌ و... همه‌شون از اون نوع کلیشه‌‌هایی بودن که توی رمنس‌های ساده پیدا میشن.
داستان میشه گفت جالب بود اما اواسطش دیگه حوصله‌ام سر رفت. از یه جایی به بعد خودم رو مجبور به ادامه دادنش کردم ولی چیزی که تحویل گرفتم فقط یه داستان معمولی بود.
سراغ کتاب بعدی این مجموعه میرم اما این یکی اونقدرهام عالی نبود.
یه‌جورهایی جالب و شیرین بود، اما اون کتاب عاشقانه‌ی معرکه‌ای که شنیده بودم، نبود.
      

0

        نوشتن راجع به کتاب‌هایی که دوستشون دارم همیشه برام سخته ولی این یکی دقیقا همون چیزیه که من بهش میگم مسخ کننده...
جذاب، غیرقابل پیش‌بینی و آماده‌ی خورده شدن توی یه نشست =]
ایده کاملا‌ جدید و خاصه [حداقل از نظر‌ من] و چیزی شبیه این تا به حال نخونده بودم و در کنارش، نویسنده به قدری مهارت و تسلط داره که با همون مقدمه شما رو شوکه و جذب می‌کنه و این کشش‌ در تمام طول داستان حفظ میشه. روند هیجان‌انگیز و مرموزی هم داره و گاهی چنان اتفاقات کریپی‌ای میافته که بدنتون مورمور میشه.
در کنار توئیست‌ها و اتفاقات عجیبش، به هیچ عنوان اضافه‌گویی‌ نداره و نویسنده اطلاعات لازم رو درست مثل روند کامل شدن یه پازل توی کل داستان پخش کرده (به صورتی که خسته‌کننده نباشه) و ذره ذره به خورد مخاطب میده و همین به شدت باعث گیرایی کتاب شده.
تنها ایرادی که شاید بتونم بهش اشاره کنم اینه که شخصیت پردازی بعضی‌ کاراکترها تا حدی گنگ موند ولی جز این همه چیز عالی بود.
شخصیت‌های جذاب، روند زیبا، ایده جدید و اتفاقات عجیب همه و همه یه پکیج پر کشش‌ رو تشکیل دادن که به محض شروع دیگه نمی‌تونی کنار بذاریش. واقعا دوستش داشتم و یکی‌ از قشنگ‌ترین‌هام شد. پیشنهادش می‌کنم.
پ.ن: من هر دو ترجمه موجود از این کتاب رو خوندم و مقایسه کردم و هر دو عالی و کاملن.
      

0

        3.5
°°°°
این یکی... سورپرایز جالبی بود.
وقتی شروعش کردم توقعی ازش نداشتم چون با توجه به خلاصه‌اش یکم زیادی دستش رو بود برام. صرفا توقع یه رمنس خیلی کلیشه‌ای رو داشتم ولی با ترکیبی از‌ رمنس مدرسه‌ای/جنایی/با یکم چاشنی فانتزی رو به رو شدم و به طرز عجیبی ازش‌ خوشم اومد.
داستان مثل اکثر کتاب‌های نوجوانانه‌ی دیگه‌ شروع‌ میشه... از مدرسه :) یه پسر مرموز و یه دختر معمولی که به اجبار هم گروه میشن. یعنی آخرِ کلیشه! که به شدت من رو یاد سریال‌ها و رمان‌هایی که توی دوره نوجوانیم می‌دیدم و می‌خوندم، می‌انداخت و یه حس نوستالژی‌ خیلی جالبی داشت. البته جلوتر که رفت، در کنار اون کلیشه‌ها، یه بخش‌ معمایی خیلی جالبی بهش اضافه شد که باعث جذابیت بیشترش شد.
شخصیت‌های کتاب دوست داشتنی‌ و بامزه بودند و با وجود اینکه گاهی اونقدر احمق‌ می‌شدند که می‌خواستم بزنمشون، دوستشون داشتم... به خصوص کاراکتر پچ که یه شیطنت خیلی خاصی توی رفتارش بود و کلی هم لاس می‌زد:] که باعث می‌شد تمام مدت به خاطر کارها و حرف‌هاش لبخند بزنم.
در کنار بقیه چیزها، بخشی که خیلی برام جذاب بود توئیست‌های متعددی بود که از اول تا آخر داستان رو پر کرده بودند. گاهی قابل پیش‌بینی‌ بودند و گاهی نه، ولی در جای درست خودشون قرار گرفته بودند و ذهنت رو درگیر می‌کردند تا ادامه بدی. البته باید بگم، با وجود معماها و گره‌های داستان و حتی کلیشه‌هاش، کتاب اضافه‌گویی‌های بی‌جا نداره و مخاطب رو کلافه نمی‌کنه. روان و راحت‌خوانه و سریع پیش میره، در حدی که توی یه نشست تمومش کردم.
خب... از خوبی‌هاش گفتم، حالا بریم سر ایراداتش :)
داستان حفره‌ و باگ زیاد داره. روی بخش رمنس به اندازه بخش‌های دیگه‌اش چندان کار نشده و خیلی سرسری رمنسش رو جلو برده. شخصیت‌ها رفتارهای غیرمعقولانه‌ای گاها از خودشون بروز میدن و...
در کنار قشنگی‌هاش، این ایرادات واقعا به چشم می‌اومدند... با این وجود، اگر مثل من از داستان‌های نوجوانانه لذت می‌برید و خیلی سختگیر نیستید [و اگر سریالی مثل‌ خاطرات یک خون‌آشام یا فیلم‌هایی مثل گرگ‌ومیش رو دوست داشتین]، این کتاب شما رو به اون فضا می‌بره و برای استراحت بین کتاب‌های دیگه و در کل یه مطالعه‌ی سبک واقعا مناسبه.
      

0

        خب... جبهه‌ی طوفان هم تمام شد.
من با پیش زمینه شخصیتی شبیه به کنستانتین رفتم سراغ این کتاب. نمیشه گفت مشابه هم هستن ولی یه سری خصوصیات مشترک دارن که میشه توی یه دسته قرارشون داد.
روند داستان نسبتا خوب پیش رفت. نه تند و نه کند. کتاب کم حجمیه ولی در کل توئیست زیادی نداره و میشه گفت قابل‌ پیش‌بینیه.
چیزی که آزارم می‌داد این بود که جزئیات زیادی از دنیای داستان و گذشته‌ی درزدن ارائه نشده بود. نویسنده کلا دنیاسازی و شخصیت پردازی رو انداخته بود یه گوشه تا خاک بخورن و هیچ چیزی از شخصیت درزدن به غیر یه سری‌ مسئله جزئی که خودش بهشون اشاره می‌کنه دستگیرتون نمیشه. جدای از اون تلاش فراوانش‌ بر این بود درزدن یه جادوگر خفن و قدرتمند نشون داده بشه اما این بیچاره کل داستان در حال کتک خوردن بود. ابهتی که با سختی‌ ساخته بود رو با خاک یکسان کرد =)
یه مسئله دیگه هم این بود که گاهی یه اشارات خیلی مبهمی به گذشته می‌کرد و نظرت رو جلب می‌کرد ولی بعد این‌جوری بود که نه این قضیه جریان داره. خب جریانش چیه مرررد... چرا هیچی نمیگی ازش؟ ಠ_ಠ
خلاصه توقع زیادی تو این زمینه‌ها ازش‌ نداشته باشید:]
کتاب شامل یه معمای نسبی، شخصیت‌های مرموز و جادو میشه ولی با تمام ایرادات و ساده بودنش، جذابه. من از این سبک کتاب‌ها خیلی خوشم میاد و یه جورهایی گیلتی‌پلژرم محسوب میشن پس قطعا سراغ جلدهای بعدیش هم میرم. امیدوارم کتاب‌های بعدی گره‌های شخصیتی‌ درزدن رو باز کنن.
      

0

        «آخ که چقدر آراستگی و پاکیزگی نژاد ما پوچ و بیهوده است! آیا باور به اینکه چیزی بیش از ذرات بیولوژیک بدن‌مان هستیم، نهایت خودبینی‌مان را نشان نمی‌دهد؟»

دفعه اولی که این کتاب رو برداشتم تا بخونم بیشتر از یک سومش رو نتونستم بخونم. حالا یا اون زمان کتاب مناسبی برای من نبود یا از نظرم کند بود. اما این بار وقتی حرف همخوانیش وسط کشیده شد تصمیم گرفتم یه فرصت دیگه بهش بدم و اصلا بابتش پشیمون نشدم.
شخصیت اصلی کتاب ویل هنری پسر ۱۲ ساله‌ایه که بعد از فوت خانواده‌اش تحت سرپرستی رئیس پدرش، دکتر پلینور وارثروپ قرار گرفته که یه دکتر هیولاشناسه. پدر ویل قبلا دستیار دکتر بوده و حالا ویل هنری شغل پدرش رو به عهده گرفته و باید با شغل عجیب دکتر وارثروپ و اخلاقیات خاصش کنار بیاد و در همین حین پای یه هیولا به داستان باز میشه...
نویسنده چنان با مهارت همه چیز رو در هم گره زده که اگر بتونی با یکم توصیف و فلسفه و منطقِ جا گرفته توی متن کنار بیای، اصلا نمی‌تونی کتاب رو زمین بذاری.
ترکیب علم و تخیل و منطق و فلسفه و وحشت چیزی بود که فکر نمی‌کردم دوستش داشته باشم ولی بهم ثابت شد اشتباه می‌کردم.
کتاب پر از صحنه‌های خشن، دردناک و چندش‌آوره پس اگر این مسائل با روحیه‌تون سازگار نیست اصلا سمت این مجموعه نرید.
فضاسازی و شخصیت‌پردازی عالیه! عالی! جوری که جوِ دارکِ داستان رو می‌تونی با پوست و خونت احساس کنی. شخصیت‌ها خیلی خاصن. نویسنده خودشون و کار و رفتارشون رو چنان واقعی به تصویر کشیده که یه لحظه بابت حماقتشون ازشون متنفر اما لحظه بعد با یه کار کوچیک عاشقشون میشی. مخصوصا شخصیت وارثروپ که به نظرم اگر درست درک بشه، خیلی دوست‌داشتنیه. و بیاید از جان کرنز مرموز چیزی نگم =]
امیدوارم جلد‌های بعدی هم بتونن مثل جلد اول قلبم رو بدزدن و از موردعلاقه‌هام بشن.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

The Jewel (The Lone City, #1)
          وایولت یه جایگزینه. دختری از پایین‌ترین طبقه اجتماعی که همراه با دختران هم‌رده‌ی خودش تربیت میشن تا به بالاترین بخش جامعه، جواهر وارد بشن و به خانواده‌های ثروتمند خدمت کنند و براشون وارث به دنیا بیارن... وارثی که خود اون خانواده‌ها از به دنیا آوردنش عاجزن.
---
ایده کلی خیلی جالبه...
داستان یه فضای میشه گفت سلطنتی‌طور داره که من خیلی می‌پسندمش*-*
شخصیت پردازی کاراکترها و فضاسازی داستان نسبتا خوبن ولی خب امید دارم توی جلدهای بعدی بهتر و کامل‌تر بشن.
حدود ۲۰۰ صفحه ابتدای کتاب بیشتر حالت مقدمه چینی داره و میشه گفت کند پیش میره... از اون دسته کتاب‌هاست که باید بهش فرصت داده بشه اما بعد از اون همه چیز بهتر‌ میشه.
چیزی که خیلی دوست دارم پایان بندی این جلده که با یه سورپرایز همراهه جوری که می‌خواستم از روی هیجان جیغ‌ بزنم.
فقط تنها مشکلی که باهاش داشتم رمنس شتاب‌زده‌اش بود ولی در کل یه فانتزی-رمنس نسبتا خوبه. امیدوارم جلدهای بعدی خیلی بهتر از جلد اول باشن :]
        

4

Twisted Love (Twisted, #1)
          3.5⭐️

I had heard a lot about this series and had high expectations for it, but I'm kinda disappointed. I mean.. sure, the story was interesting and spicy and all that but the image of a dark possessive man who is not a good person and a sunshine kinda girl who always see good in people is a BIG cliche. The way they get closer, the first kiss, the bad guy and etc, all of it, were that kinda cliches that can be found in simple romance. 
It was a fun ride, but in the middle of the book, I got bored. I forced myself to continue, and all I got was a normal story.
Sure, I'm gonna go for the next book of the series, but this one wasn't that perfect.
It was fun and sweet in some ways, but not that epic romance that I had heard about.

***

3.5⭐️

در مورد این مجموعه زیاد شنیده بودم و انتظار زیادی ازش داشتم، اما یه‌جورهایی ناامید شدم. داستان میشه گفت خوب بود و اسمات و چیزهای دیگه‌اش هم بد نبودن اما یه مرد سلطه‌گر که آدم خوبی نیست و دختری که همیشه خوبی رو توی مردم می‌بینه یه کلیشه خیلی بزرگ بود.
جوری که به هم نزدیک شدند، اولین بوسه‌شون و آدم بده‌ و... همه‌شون از اون نوع کلیشه‌‌هایی بودن که توی رمنس‌های ساده پیدا میشن.
داستان میشه گفت جالب بود اما اواسطش دیگه حوصله‌ام سر رفت. از یه جایی به بعد خودم رو مجبور به ادامه دادنش کردم ولی چیزی که تحویل گرفتم فقط یه داستان معمولی بود.
سراغ کتاب بعدی این مجموعه میرم اما این یکی اونقدرهام عالی نبود.
یه‌جورهایی جالب و شیرین بود، اما اون کتاب عاشقانه‌ی معرکه‌ای که شنیده بودم، نبود.
        

0

خانه پوشالی
          نوشتن راجع به کتاب‌هایی که دوستشون دارم همیشه برام سخته ولی این یکی دقیقا همون چیزیه که من بهش میگم مسخ کننده...
جذاب، غیرقابل پیش‌بینی و آماده‌ی خورده شدن توی یه نشست =]
ایده کاملا‌ جدید و خاصه [حداقل از نظر‌ من] و چیزی شبیه این تا به حال نخونده بودم و در کنارش، نویسنده به قدری مهارت و تسلط داره که با همون مقدمه شما رو شوکه و جذب می‌کنه و این کشش‌ در تمام طول داستان حفظ میشه. روند هیجان‌انگیز و مرموزی هم داره و گاهی چنان اتفاقات کریپی‌ای میافته که بدنتون مورمور میشه.
در کنار توئیست‌ها و اتفاقات عجیبش، به هیچ عنوان اضافه‌گویی‌ نداره و نویسنده اطلاعات لازم رو درست مثل روند کامل شدن یه پازل توی کل داستان پخش کرده (به صورتی که خسته‌کننده نباشه) و ذره ذره به خورد مخاطب میده و همین به شدت باعث گیرایی کتاب شده.
تنها ایرادی که شاید بتونم بهش اشاره کنم اینه که شخصیت پردازی بعضی‌ کاراکترها تا حدی گنگ موند ولی جز این همه چیز عالی بود.
شخصیت‌های جذاب، روند زیبا، ایده جدید و اتفاقات عجیب همه و همه یه پکیج پر کشش‌ رو تشکیل دادن که به محض شروع دیگه نمی‌تونی کنار بذاریش. واقعا دوستش داشتم و یکی‌ از قشنگ‌ترین‌هام شد. پیشنهادش می‌کنم.
پ.ن: من هر دو ترجمه موجود از این کتاب رو خوندم و مقایسه کردم و هر دو عالی و کاملن.
        

0

Hush, Hush (Hush, Hush, #1)
          3.5
°°°°
این یکی... سورپرایز جالبی بود.
وقتی شروعش کردم توقعی ازش نداشتم چون با توجه به خلاصه‌اش یکم زیادی دستش رو بود برام. صرفا توقع یه رمنس خیلی کلیشه‌ای رو داشتم ولی با ترکیبی از‌ رمنس مدرسه‌ای/جنایی/با یکم چاشنی فانتزی رو به رو شدم و به طرز عجیبی ازش‌ خوشم اومد.
داستان مثل اکثر کتاب‌های نوجوانانه‌ی دیگه‌ شروع‌ میشه... از مدرسه :) یه پسر مرموز و یه دختر معمولی که به اجبار هم گروه میشن. یعنی آخرِ کلیشه! که به شدت من رو یاد سریال‌ها و رمان‌هایی که توی دوره نوجوانیم می‌دیدم و می‌خوندم، می‌انداخت و یه حس نوستالژی‌ خیلی جالبی داشت. البته جلوتر که رفت، در کنار اون کلیشه‌ها، یه بخش‌ معمایی خیلی جالبی بهش اضافه شد که باعث جذابیت بیشترش شد.
شخصیت‌های کتاب دوست داشتنی‌ و بامزه بودند و با وجود اینکه گاهی اونقدر احمق‌ می‌شدند که می‌خواستم بزنمشون، دوستشون داشتم... به خصوص کاراکتر پچ که یه شیطنت خیلی خاصی توی رفتارش بود و کلی هم لاس می‌زد:] که باعث می‌شد تمام مدت به خاطر کارها و حرف‌هاش لبخند بزنم.
در کنار بقیه چیزها، بخشی که خیلی برام جذاب بود توئیست‌های متعددی بود که از اول تا آخر داستان رو پر کرده بودند. گاهی قابل پیش‌بینی‌ بودند و گاهی نه، ولی در جای درست خودشون قرار گرفته بودند و ذهنت رو درگیر می‌کردند تا ادامه بدی. البته باید بگم، با وجود معماها و گره‌های داستان و حتی کلیشه‌هاش، کتاب اضافه‌گویی‌های بی‌جا نداره و مخاطب رو کلافه نمی‌کنه. روان و راحت‌خوانه و سریع پیش میره، در حدی که توی یه نشست تمومش کردم.
خب... از خوبی‌هاش گفتم، حالا بریم سر ایراداتش :)
داستان حفره‌ و باگ زیاد داره. روی بخش رمنس به اندازه بخش‌های دیگه‌اش چندان کار نشده و خیلی سرسری رمنسش رو جلو برده. شخصیت‌ها رفتارهای غیرمعقولانه‌ای گاها از خودشون بروز میدن و...
در کنار قشنگی‌هاش، این ایرادات واقعا به چشم می‌اومدند... با این وجود، اگر مثل من از داستان‌های نوجوانانه لذت می‌برید و خیلی سختگیر نیستید [و اگر سریالی مثل‌ خاطرات یک خون‌آشام یا فیلم‌هایی مثل گرگ‌ومیش رو دوست داشتین]، این کتاب شما رو به اون فضا می‌بره و برای استراحت بین کتاب‌های دیگه و در کل یه مطالعه‌ی سبک واقعا مناسبه.
        

0

King of Wrath (Kings of Sin, #1)

0

Storm Front (The Dresden Files, #1)
          خب... جبهه‌ی طوفان هم تمام شد.
من با پیش زمینه شخصیتی شبیه به کنستانتین رفتم سراغ این کتاب. نمیشه گفت مشابه هم هستن ولی یه سری خصوصیات مشترک دارن که میشه توی یه دسته قرارشون داد.
روند داستان نسبتا خوب پیش رفت. نه تند و نه کند. کتاب کم حجمیه ولی در کل توئیست زیادی نداره و میشه گفت قابل‌ پیش‌بینیه.
چیزی که آزارم می‌داد این بود که جزئیات زیادی از دنیای داستان و گذشته‌ی درزدن ارائه نشده بود. نویسنده کلا دنیاسازی و شخصیت پردازی رو انداخته بود یه گوشه تا خاک بخورن و هیچ چیزی از شخصیت درزدن به غیر یه سری‌ مسئله جزئی که خودش بهشون اشاره می‌کنه دستگیرتون نمیشه. جدای از اون تلاش فراوانش‌ بر این بود درزدن یه جادوگر خفن و قدرتمند نشون داده بشه اما این بیچاره کل داستان در حال کتک خوردن بود. ابهتی که با سختی‌ ساخته بود رو با خاک یکسان کرد =)
یه مسئله دیگه هم این بود که گاهی یه اشارات خیلی مبهمی به گذشته می‌کرد و نظرت رو جلب می‌کرد ولی بعد این‌جوری بود که نه این قضیه جریان داره. خب جریانش چیه مرررد... چرا هیچی نمیگی ازش؟ ಠ_ಠ
خلاصه توقع زیادی تو این زمینه‌ها ازش‌ نداشته باشید:]
کتاب شامل یه معمای نسبی، شخصیت‌های مرموز و جادو میشه ولی با تمام ایرادات و ساده بودنش، جذابه. من از این سبک کتاب‌ها خیلی خوشم میاد و یه جورهایی گیلتی‌پلژرم محسوب میشن پس قطعا سراغ جلدهای بعدیش هم میرم. امیدوارم کتاب‌های بعدی گره‌های شخصیتی‌ درزدن رو باز کنن.
        

0

Le pilleur de tombes ( Archéopolis, #1)

0

هیولا شناس (The Monstrumologist, #1)
          «آخ که چقدر آراستگی و پاکیزگی نژاد ما پوچ و بیهوده است! آیا باور به اینکه چیزی بیش از ذرات بیولوژیک بدن‌مان هستیم، نهایت خودبینی‌مان را نشان نمی‌دهد؟»

دفعه اولی که این کتاب رو برداشتم تا بخونم بیشتر از یک سومش رو نتونستم بخونم. حالا یا اون زمان کتاب مناسبی برای من نبود یا از نظرم کند بود. اما این بار وقتی حرف همخوانیش وسط کشیده شد تصمیم گرفتم یه فرصت دیگه بهش بدم و اصلا بابتش پشیمون نشدم.
شخصیت اصلی کتاب ویل هنری پسر ۱۲ ساله‌ایه که بعد از فوت خانواده‌اش تحت سرپرستی رئیس پدرش، دکتر پلینور وارثروپ قرار گرفته که یه دکتر هیولاشناسه. پدر ویل قبلا دستیار دکتر بوده و حالا ویل هنری شغل پدرش رو به عهده گرفته و باید با شغل عجیب دکتر وارثروپ و اخلاقیات خاصش کنار بیاد و در همین حین پای یه هیولا به داستان باز میشه...
نویسنده چنان با مهارت همه چیز رو در هم گره زده که اگر بتونی با یکم توصیف و فلسفه و منطقِ جا گرفته توی متن کنار بیای، اصلا نمی‌تونی کتاب رو زمین بذاری.
ترکیب علم و تخیل و منطق و فلسفه و وحشت چیزی بود که فکر نمی‌کردم دوستش داشته باشم ولی بهم ثابت شد اشتباه می‌کردم.
کتاب پر از صحنه‌های خشن، دردناک و چندش‌آوره پس اگر این مسائل با روحیه‌تون سازگار نیست اصلا سمت این مجموعه نرید.
فضاسازی و شخصیت‌پردازی عالیه! عالی! جوری که جوِ دارکِ داستان رو می‌تونی با پوست و خونت احساس کنی. شخصیت‌ها خیلی خاصن. نویسنده خودشون و کار و رفتارشون رو چنان واقعی به تصویر کشیده که یه لحظه بابت حماقتشون ازشون متنفر اما لحظه بعد با یه کار کوچیک عاشقشون میشی. مخصوصا شخصیت وارثروپ که به نظرم اگر درست درک بشه، خیلی دوست‌داشتنیه. و بیاید از جان کرنز مرموز چیزی نگم =]
امیدوارم جلد‌های بعدی هم بتونن مثل جلد اول قلبم رو بدزدن و از موردعلاقه‌هام بشن.
        

0

Constantine

0