امیر حسینی کلورزی

امیر حسینی کلورزی

@kaloorazi

1 دنبال شده

2 دنبال کننده

یادداشت‌ها

        اوج هنر و زیبایی یک #شعر در کلام و زبان اصلی شاعر متبلور می‌شود. #ترجمه_شعر هر چقدر هم که خوب و حرفه‌ای انجام شده باشد، نمی‌تواند روح و حس مستتر در کلمات شاعر را به طور کامل منتقل کند. امسال در #نمایشگاه_کتاب در غرفه‌های ناشران خارجی کتاب #شعر_عرب چندان وجود نداشت. دلیلش را نمی‌دانم! از طرفی در غرفه‌های داخلی نیز کتاب‌های شعر عرب عموماً به صورت تک زبان و ترجمه فارسی منتشر شده بودند. از ناشران که جویا می‌شدم متفق القول یک توجیه را بیان می‌کردند؛ اینکه #چاپ_دو_زبانه تعداد صفحات و در نتیجه قیمت را بالا می‌برد و چون فقط مشتریان خاص دنبال این گونه کتاب‌ها هستند، از نظر اقتصادی توجیه ندارد.
تنها امیدم مانده بود به کتاب‌های #سعید_هلیچی. به سراغ #نشر_ایجاز رفتم. خوشبختانه #کتاب «در سرم زنی است» از اشعار #عامر_الطیب و ترجمه سعید هلیچی بصورت دو زبانه چاپ شده بود.
اما دلیل نوشتن این پست کتاب دیگریست. «تاریخ عشق و عصیان» از شاعر محبوب #نزار_قبانی با ترجمه سعید هلیچی. این کتاب به صورت تک زبان و با ترجمه فارسی چاپ شده؛ اما کار زیبایی که انجام شده این است که بالای هر شعر یک کیو آر کد وجود دارد که متن اصلی شعر را نمایش می‌دهد. با این کار ضمن حفظ صرفه اقتصادی، نیاز مخاطبانی چون من نیز برطرف می‌شود. این پست به منظور قدردانی از کار زیبای آقای هلیچی و نشر ایجاز منتشر شده است.

#ادبیات_عرب
#کلورزی
#kaloorazi


      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز باشگاهی ندارد.

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
اسطوره زندگی زردشت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

هنگامی که زایش او نزدیک شد اهریمن دیو تب و دیو درد و دیو باد، هر یک را با صد و پنجاه دیو برای کشتن زردشت فرستاد. و آنان به صورت مینویی (نامرئی) پیش مادر زرتشت رفتند، و او از تب و درد و باد آزرده شد. در یک فرسنگی آنجا جادوگری بود به نام سترگ که از همه جادوپزشکان برتر بود. مادر زرتشت به امید اینکه آن جادوگر کاری برای او انجام دهد، از جای برخاست و به راه افتاد. فرستاده اورمزد بانک برآورد که: «به پیش جادوگر مرو، چه جادوگران درمان کننده تو نیستند، بلکه به خانه بازگرد و دست بشوی و آن را به روغن گاوی که بر آتش برده شده بمال و هیزم و بوی بر بچه‌ای که در شکم داری بسوزان». دوغدو (مادر زردشت) همانگونه کرد و تندرست شد. اهریمن بار دیگر همه همکاران و همزوران خویش را فرستاد. آنان راهی نیافتند و بازگشتند و گفتند که: «از آنجا که از هر سوی آتش بود راهی نیافتیم زیرا هرکه را یار بسیار باشد او را دشمن نباشد». در همان شبی که زردشت زاده شد اهرمن سپاه بدانی برگزید و لشکر آراست؛ برخی گویند با هزار و برخی گویند با دوهزار دیو، تازان و زد و خوردکنان به نبرد پرداختند. عمل مقابله از سوی ایزدان اساساً بر عهده فره بود که در هنگام زایش او به صورت آتش آشکار شد؛ و چون پرتو و فروغ آن تا جاهای دور می‌تافت، دیوان راهی نیافتند. سرانجام اهرمن اکومن را فرستاد و گفت که: «تو مینوترین هستی، تو از همه به من نزدیک‌تری، به اندیشه زردشت داخل شو تا او را بفریبی. اندیشه او را به سوی ما دیوان برگردان». اورمزد بهمن را به مقابله او فرستاد. اکومن پیش از آن آنجا بود و به در خانه آمده بود و می‌خواست داخل شود. بهمن چاره جویانه بازگشت و به اکومن گفت که: «داخل شو». اکومن اندیشید که چیزی را که بهمن به من گفت، نباید بکنم و بازگشت. بهمن داخل شد و خود را با اندیشه زردشت درآمیخت. زردشت بخندید، زیرا بهمن مینوی شادی آفرین است.

0

تراژدی قیصر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

مرا ببخش تو ای طعه خاک خونبار، که با قصابان نرمی و تواضع می‌کنم. تویی ویرانه وجود شریف‌ترین مردی که در دوران روزگار زندگی کرده است. لعنت بر آن دستی که این خون گرانبها را ریخت! در مقابل زخم‌های تو که مثل دهان‌های لال، لب‌های یاقوت رنگ خود را گشوده‌اند و آهنگ و الفاظ زبان مرا با التماس می‌خواهند، اکنون پیشگویی می‌کنم که بلایی بر اعضای بدن مردم نازل خواهد شد، خشم و کین خانوادگی و جنگ شدید داخلی همه نواحی ایتالیا را آشفته و پریشان خواهد کرد. خونریزی و هلاک چندان رایج و امور هول انگیز چندان عادی خواهد شد که مادران چون مشاهده کنند که اطفالشان به دست جنگ کشته شده‌اند فقط تبسم نمایند. روح اعمال هول انگیز، ترحم را به کلی خفه خواهد کرد و روح قیصر بی‌قرار در طلب انتقام با آته (الهه شرارت) که در کنار اوست و سوزان از جهنم آمده، به آهنگی شاهوار در این حدود فریاد خواهد کرد: «امان ندهید»، و سگان جنگ را رها خواهد کرد تا بوی این عمل شنیع با بوی اجساد فاسد مردگان، که به ناله دفن خود را می‌خواهند، بر فراز زمین شنیده شود.

0

فعالیت‌ها

مقدمه ای بر اخلاق، فناوری و مهندسی

0

تختخوابت را مرتب کن: چیزهای کوچکی که می توانند زندگی ات و شاید دنیا را تغییر دهند

0

اسطوره زندگی زردشت
بریدۀ کتاب

صفحۀ 29

هنگامی که زایش او نزدیک شد اهریمن دیو تب و دیو درد و دیو باد، هر یک را با صد و پنجاه دیو برای کشتن زردشت فرستاد. و آنان به صورت مینویی (نامرئی) پیش مادر زرتشت رفتند، و او از تب و درد و باد آزرده شد. در یک فرسنگی آنجا جادوگری بود به نام سترگ که از همه جادوپزشکان برتر بود. مادر زرتشت به امید اینکه آن جادوگر کاری برای او انجام دهد، از جای برخاست و به راه افتاد. فرستاده اورمزد بانک برآورد که: «به پیش جادوگر مرو، چه جادوگران درمان کننده تو نیستند، بلکه به خانه بازگرد و دست بشوی و آن را به روغن گاوی که بر آتش برده شده بمال و هیزم و بوی بر بچه‌ای که در شکم داری بسوزان». دوغدو (مادر زردشت) همانگونه کرد و تندرست شد. اهریمن بار دیگر همه همکاران و همزوران خویش را فرستاد. آنان راهی نیافتند و بازگشتند و گفتند که: «از آنجا که از هر سوی آتش بود راهی نیافتیم زیرا هرکه را یار بسیار باشد او را دشمن نباشد». در همان شبی که زردشت زاده شد اهرمن سپاه بدانی برگزید و لشکر آراست؛ برخی گویند با هزار و برخی گویند با دوهزار دیو، تازان و زد و خوردکنان به نبرد پرداختند. عمل مقابله از سوی ایزدان اساساً بر عهده فره بود که در هنگام زایش او به صورت آتش آشکار شد؛ و چون پرتو و فروغ آن تا جاهای دور می‌تافت، دیوان راهی نیافتند. سرانجام اهرمن اکومن را فرستاد و گفت که: «تو مینوترین هستی، تو از همه به من نزدیک‌تری، به اندیشه زردشت داخل شو تا او را بفریبی. اندیشه او را به سوی ما دیوان برگردان». اورمزد بهمن را به مقابله او فرستاد. اکومن پیش از آن آنجا بود و به در خانه آمده بود و می‌خواست داخل شود. بهمن چاره جویانه بازگشت و به اکومن گفت که: «داخل شو». اکومن اندیشید که چیزی را که بهمن به من گفت، نباید بکنم و بازگشت. بهمن داخل شد و خود را با اندیشه زردشت درآمیخت. زردشت بخندید، زیرا بهمن مینوی شادی آفرین است.

0

تراژدی قیصر
بریدۀ کتاب

صفحۀ 83

مرا ببخش تو ای طعه خاک خونبار، که با قصابان نرمی و تواضع می‌کنم. تویی ویرانه وجود شریف‌ترین مردی که در دوران روزگار زندگی کرده است. لعنت بر آن دستی که این خون گرانبها را ریخت! در مقابل زخم‌های تو که مثل دهان‌های لال، لب‌های یاقوت رنگ خود را گشوده‌اند و آهنگ و الفاظ زبان مرا با التماس می‌خواهند، اکنون پیشگویی می‌کنم که بلایی بر اعضای بدن مردم نازل خواهد شد، خشم و کین خانوادگی و جنگ شدید داخلی همه نواحی ایتالیا را آشفته و پریشان خواهد کرد. خونریزی و هلاک چندان رایج و امور هول انگیز چندان عادی خواهد شد که مادران چون مشاهده کنند که اطفالشان به دست جنگ کشته شده‌اند فقط تبسم نمایند. روح اعمال هول انگیز، ترحم را به کلی خفه خواهد کرد و روح قیصر بی‌قرار در طلب انتقام با آته (الهه شرارت) که در کنار اوست و سوزان از جهنم آمده، به آهنگی شاهوار در این حدود فریاد خواهد کرد: «امان ندهید»، و سگان جنگ را رها خواهد کرد تا بوی این عمل شنیع با بوی اجساد فاسد مردگان، که به ناله دفن خود را می‌خواهند، بر فراز زمین شنیده شود.

0

عیسی پسر انسان: سخن و سیره ی او به روایت آنانی که او را می شناختند

0

تاریخ عشق و عصیان
اوج هنر و زیبایی یک #شعر در کلام و زبان اصلی شاعر متبلور می‌شود. #ترجمه_شعر هر چقدر هم که خوب و حرفه‌ای انجام شده باشد، نمی‌تواند روح و حس مستتر در کلمات شاعر را به طور کامل منتقل کند. امسال در #نمایشگاه_کتاب در غرفه‌های ناشران خارجی کتاب #شعر_عرب چندان وجود نداشت. دلیلش را نمی‌دانم! از طرفی در غرفه‌های داخلی نیز کتاب‌های شعر عرب عموماً به صورت تک زبان و ترجمه فارسی منتشر شده بودند. از ناشران که جویا می‌شدم متفق القول یک توجیه را بیان می‌کردند؛ اینکه #چاپ_دو_زبانه تعداد صفحات و در نتیجه قیمت را بالا می‌برد و چون فقط مشتریان خاص دنبال این گونه کتاب‌ها هستند، از نظر اقتصادی توجیه ندارد.
تنها امیدم مانده بود به کتاب‌های #سعید_هلیچی. به سراغ #نشر_ایجاز رفتم. خوشبختانه #کتاب «در سرم زنی است» از اشعار #عامر_الطیب و ترجمه سعید هلیچی بصورت دو زبانه چاپ شده بود.
اما دلیل نوشتن این پست کتاب دیگریست. «تاریخ عشق و عصیان» از شاعر محبوب #نزار_قبانی با ترجمه سعید هلیچی. این کتاب به صورت تک زبان و با ترجمه فارسی چاپ شده؛ اما کار زیبایی که انجام شده این است که بالای هر شعر یک کیو آر کد وجود دارد که متن اصلی شعر را نمایش می‌دهد. با این کار ضمن حفظ صرفه اقتصادی، نیاز مخاطبانی چون من نیز برطرف می‌شود. این پست به منظور قدردانی از کار زیبای آقای هلیچی و نشر ایجاز منتشر شده است.

#ادبیات_عرب
#کلورزی
#kaloorazi
          اوج هنر و زیبایی یک #شعر در کلام و زبان اصلی شاعر متبلور می‌شود. #ترجمه_شعر هر چقدر هم که خوب و حرفه‌ای انجام شده باشد، نمی‌تواند روح و حس مستتر در کلمات شاعر را به طور کامل منتقل کند. امسال در #نمایشگاه_کتاب در غرفه‌های ناشران خارجی کتاب #شعر_عرب چندان وجود نداشت. دلیلش را نمی‌دانم! از طرفی در غرفه‌های داخلی نیز کتاب‌های شعر عرب عموماً به صورت تک زبان و ترجمه فارسی منتشر شده بودند. از ناشران که جویا می‌شدم متفق القول یک توجیه را بیان می‌کردند؛ اینکه #چاپ_دو_زبانه تعداد صفحات و در نتیجه قیمت را بالا می‌برد و چون فقط مشتریان خاص دنبال این گونه کتاب‌ها هستند، از نظر اقتصادی توجیه ندارد.
تنها امیدم مانده بود به کتاب‌های #سعید_هلیچی. به سراغ #نشر_ایجاز رفتم. خوشبختانه #کتاب «در سرم زنی است» از اشعار #عامر_الطیب و ترجمه سعید هلیچی بصورت دو زبانه چاپ شده بود.
اما دلیل نوشتن این پست کتاب دیگریست. «تاریخ عشق و عصیان» از شاعر محبوب #نزار_قبانی با ترجمه سعید هلیچی. این کتاب به صورت تک زبان و با ترجمه فارسی چاپ شده؛ اما کار زیبایی که انجام شده این است که بالای هر شعر یک کیو آر کد وجود دارد که متن اصلی شعر را نمایش می‌دهد. با این کار ضمن حفظ صرفه اقتصادی، نیاز مخاطبانی چون من نیز برطرف می‌شود. این پست به منظور قدردانی از کار زیبای آقای هلیچی و نشر ایجاز منتشر شده است.

#ادبیات_عرب
#کلورزی
#kaloorazi


        

0

سلام خوش به سعادتتان من شش سال پیش مشرف شدم و قبل از رفتن کتابهای مختلفی در زمینه حج مطالعه کردم. پیشنهاد میکنم در فرصت باقیمانده قبل از رفتن سه کتاب «خسی در میقات » آل احمد، «حج» استاد مطهری و «تحلیلی از مناسک حج» دکتر شریعتی را مطالعه کنید. در زمان حضور در مدینه و مکه هم به نظرم زمانتان را برای خواندن قرآن به همراه تفسیر صرف کنید. التماس دعا

59

نفحات نفت: جستاری در فرهنگ نفتی و مدیریت دولتی

0

منهای فقر (برگرفته هایی از مجموعه آثار استاد علامه محمدرضا حکیمی)

0