« کتابِ خوابِ باران »

کتابی‌ست با ژانرِ داستانی و سبکِ عاشقانه ؛
از دختری در دلِ بدبختی‌ها و سختی‌ها می‌گوید و سخت‌گیری‌های خانواده که اورا از عشقش دور کرد .
او نمی‌دانست چه تقدیری در انتظارش هست ؛
تقدیری که شادی را به لب هایش آورد .
زندگی این دختر مثالِ بارزِ این شعر بود ؛
« باید خلیل بود و به یار اعتماد کرد 
گاهی بهشت در دلِ آتش میسر است :) »

      

        چه بگویم ، 
چه بگویم از این کتاب ؟
چه بگویم از عاشقانه‌های مریم و آقامهدی ؟
چگونه بگویم ؟
اصلا مگر به گفتنِ من است ؟
عاشقانه‌هایی که بویِ خدا می‌دهد ، نیازی به توضیحِ من ندارد ؛ 
باید خودتان بخوانید و لذتش را خودتان با عمقِ وجودتان بچشید :) 

« اولین جلد از کتابهای مدافعانِ حرم ؛ کتابِ دیدار پس از غروب ، زندگینامۀ شهید مهدیِ نوروزی »

      

        کتاب « تولد در سرزمینِ مارادونا »

این کتاب شرحِ ماجرایِ پسری آرژانتینی‌ست به نامِ سهیل اسعد که طیِ اتفاقاتی به حقانیتِ دینِ اسلام پی‌می‌برد ، مسلمان می‌شود و برای مسلمان شدنِ بسیاری دیگر از انسانها تلاش می‌کند .

      

        کتابِ « علم و فناوری ؛ سی‌وسومین ره‌نامۀ حضرتِ آقا »

ره‌نامه ، جمع‌آوریِ سخنانِ مقام معظم رهبری‌ست که در موضوعات مختلف گردآوری  شده .
در ره‌نامهٔ علم و فناوری در موردِ علم ، چرایی علم و چگونگیِ دریافتِ علم صحبت میشه . 
و اینکه ما باید برای علم تلاش کنیم ، برای دریافتِ علم و تولید علم تلاش کنیم .
اینکه اسلام مشوقِ علم آموزی هست ‌.

و حسنِ‌ختامِ معرفی هم این جمله از حضرت آقا باشه ؛
کشوری که جوانانِ آن ، به تحصیلِ علم بپردازند ،  با ایمان باشند و روحیهٔ روشن‌بینی و روشنفکری داشته باشد ؛ 
فردای آن کشور قطعا تابنده و روشن است :)

و در آخر ،
کتابی زیبا ، آموزنده و پرمحتوا بود :)


      

        کتابِ « سرِ سَر » 
[ دومین جلد از سری کتابهای مدافعانِ حرم ]

کتابِ شهید عبداللهِ اسکندری ؛
شهیدِ پرکاری که یکجانشین نبودند و دغدغۀ خدمت داشتند .
شهید جنگجو و مبارزی خستگی‌ناپذیر ،
شهید خوش‌رفتار و پاسداری وظیفه‌شناس و مطیع ؛
سرداری بی‌سر ، سردارِ شهیدی که بی‌سر ماند و سرش به روی نیزه رفت ! 

﴿ و لعنة الله علی القومِ الظالِمین ﴾

      

        کتابِ « شبیهِ خودش » 
[ سومین جلد از سری کتابهایِ مدافعانِ‌ حرم ]

« عشاق شبیهِ معشوق می‌شوند اگر راست بگویند عاشق‌اند »
شاید تا قبل از خواندنِ این کتاب ، از مفهومِ این متن چیزی متوجه نمی‌شدم اما با خواندنِ این کتاب کاملاً تأیید می‌کنم .
بله ، معلوم است شهیدی که عاشقِ حضرتِ ابوالفضل بوده است و تماماً نوحه‌های ابالفضلی شنیده است و حفظ کرده است ، اباالفضلی هم شهید می‌شود .
او در عشقش صداقت داشته ، خدا هم برایش جبران کرده .

   این کتاب ، کتابِ شهید جوانیست ؛ شهیدی جوان که اباالفضلی بود و شبیهِ خودش شهید شد :)

      

        و شهید اسداللهی و امان از این شهید ؛
این  شهید اسوه‌ایست برای ماهایی که به اصطلاح ادعای سربازی امام‌زمان داریم :) 
شاید تلنگری باشد تا بفهمیم کار برای امام‌زمان چیست ! 
شهید حمیدرضا حتی در جنگ‌ هم به فکر کارهای فرهنگی و کارهایی بود که بشود برای امام‌زمان کاری کند :)
و شاهرگی داد برای حرمِ حضرتِ زینب و حریم امامت و ولایت !(: 


      

        کتابِ « آبی‌ها »

روایتی زیبا از طبیبِ مسیحیِ رومی که طیِ اتفاقاتِ خاص و عجیبی که برایش رخ می‌دهد ، تصمیم می‌گیرد  محضرِ امام‌رضا برود .
در راه با مشقت‌های زیادی روبه‌رو شد و سختی‌هایِ زیادی را متحمل شد اما سست نشد و کم نیاورد .
او نمونه‌ای بارِزِ این شعر است ؛
« در رهِ منزلِ لیلی که خطرهاست در آن 
شرطِ اول قدم آن است که مجنون باشی »

      

        امشب این کتابو تموم کردم 
دلم نیومد معرفی‌شو موکول کنم به فردا ؛
توصیه میکنم حتماً حتماً حتما بخونید ،
فوق‌العاده تلنگرانگیز :)
منیت رو کلا خورد می‌کنه و تو رو با یه دنیایِ جدید آشنا می‌کنه ، دنیایی که فقط توش باید یادِ خدا باشه و برای خدا معنا داشته باشه :))
شمارو به خودتون میاره 
و آشناتون می‌کنه با خودتون و اعمال‌تون .
عجیب تأثیرگذاره در زندگی‌ :]
اینو به ما ثابت می‌کنه که ما و رفتارهای تاثیرگذار است روی دیگر افراد !
توصیۀ من به شما ؛
در الویت ، این کتاب رو تهیه کنید و حتما بخونید !(:


      

        کتابِ « پنجره هایِ دربه‌در » 

این کتاب در حولِ محورِ یهود می‌چرخد و ماجرایی عاشقانه را نیز دنبال می‌کند .
دختری که عشق موجبِ آشنایی‌اش با بسیاری از حقایق می‌شود ، حقایقی دربارۀ دین ، منجی و عشقِ واقعی :)
در اصل ؛ تحولی خاص در نوعِ نگرشِ او به زندگی رخ می‌دهد .
و عاقبت‌بخیری در کمینِ او و عشقش قرار گرفت :)
و چقدر زیباست که انسان قبل از مرگش با حقیقت و عمقِ آن آشنا شود ؛ حقیقتی واقعی ، زندگی‌ساز و امید بخش :).

      

        آسید جواد 
مردی  بود ساده‌زیست و مهربون 
با خلوصِ نیت و ایمانِ قوی
با اخلاق و با اخلاص 
اهلِ مطالعه و علاقه‌مند به کتاب
و با مهر و عطوفت نسبت به مردم  
که هیچ سِمَتی اون رو به تکبر نرسوند و
همان سیدجواد ماند !
 

آری ؛ زندگی این‌جاست ،
همین‌جا ؛
در محضرِ آسید جوادِ خامنه‌ای ؛
پدر رهبرِ عزیزِ انقلاب :)
      

        گاهی‌وقت‌ها باید اتفاقاتی بیوفتد ، 
هرچند سخت و ناگوار ، تا متوجه شویم 
معنیِ « خدا رحم کرد » یا « کارِ خدا بود »
یعنی چه !
تا بفهمی چرا باید خداروشکر کنی و هزاراااان «تا»ی دیگر !
و این اتفاق ، اتفاقیست 
که برای شهنواز افتاد .
      

        کتاب قشنگی بود 
درمورد کارای اسرائیل و یهودیت در حالِ حاضر !
نویسنده مخاطب رو قشنگ به دنبالِ ماجرا می‌کشاند و
البته در پسِ آن داستانِ عاشقانه‌ای را دنبال می‌کند .
اما نمیدانم این را به پایِ خوبی کتاب بگذارم یا بدی ؛
که پایانی باز داشت !
یعنی انتظار داشتم پایانش بهتر از این باشد ؛
ولی از موضوعش کیف کردم :)
      

        روایتی شیرین ، جالب و جاذب از 
ماجرایِ سفرِ امام‌حسین از مکه به سرزمین نینوا :))
بسیار خلاق در گفتار
 با نوآوری جدید و خاص در تشنه‌سازیِ مخاطب !(:

توصیه میکنم به علاقه‌مندانِ به کتابِ با نوشتارِ خاصِ سبکِ تخیلی :))
(ماجرا کاملا واقعی اما داستان آمیختهٔ با تخیل )
      

        با انتشار عکس ؛ فکر نمیکنم حرفی باقی بماند :))