زهرا صلحدار

تاریخ عضویت:

دی 1400

زهرا صلحدار

@Zahra.solhdar

14 دنبال شده

18 دنبال کننده

                کتاب خواندن برایم مثل نفس کشیدن حیاتی ست.
              
zahra_solhdar
zahra.solhdar
www.zahrasolhdar.ir

یادداشت‌ها

نمایش همه
        ۲۶ صفحه‌ی ابتدایی نمایشنامه را در کافه خوانده بودم و بقیه‌اش را در اتاقم. روی صندلی‌ام نشستم و با باد خنکی که در هفتم تیر ماه می‌وزید دیالوگ‌های پرکشش و پینگ پونگی‌اش را یک‌ریز خواندم. فکر نمی‌کردم یک ساعت نشده به پایان برسد. 

موضوع نمایش چیزی بود که همیشه دلم می‌خواست با یک‌ جنس مخالف درباره‌اش صحبت کنم و چقدر خوب شد که این نمایش‌نامه را خواندم. 
یکی از درس‌هایی که از آن آموختم این بود: 
همیشه باید سعی کنی شبیه یک راز باقی بمانی مخصوصن برای یک مرد. چون مردها دلشان می‌خواهد زن‌ها را کشف کنند و همین باعث جذابیت زنان می‌شود. 
اگر در روزهای آشنایی، خودت همه چیز را با جزییات برایشان شرح دهی دیگر چیزی نمی‌ماند که بخواهند دنبالش کشیده شوند.
پس یک معمای کشف‌نشده ارزشمندتر از معمایی‌ست که خیلی زود کشف می‌شود و گوشه‌ای رهایش می‌کنند.
شاید دوباره به من ثابت شد که زندگی برای زنان همیشه سخت‌تر است.
دلم خنک شد از اینکه زن در نمایشنامه داشت انتقام تمام زنان فریب خورده را از مردان می‌گرفت.
      

9

        از وقتی خبر چاپ کتاب جدید از آقای امیرخانی رو شنیدم خیلی خوشحال شدم چون قبلش چند کتاب ازشان خوانده بودم و واقعا دوستشان داشتم. نشد اوایل چاپ تهیه کنم اما بعد از مدتی گرفتم و امروز تمامش کردم. از نظر من کتاب به عنوان سفرنامه خیلی کتاب خوبی بود. من اطلاعی از کشور کره شمالی نداشتم و خیلی چیزها از این کشور فهمیدم و واقعا یک سری جاها که درباره فرار مردم از دیدن آدم های غریبه نوشته بود تعجب میکردم و کم کم که جلوتر رفتم و خواندم دیدم چقدر نوع حکومت و کشورداریشان متفاوت است. آن ها عمیقا در نوعی از تحریم زندگی می کنند آن هم تحریم از تمام ارتباط ها،حتی چیزهای به ظاهر ساده هم ازشان دریغ شده و خب آن ها هم عادت کرده اند. ولی حس بسیار بدی داشتم وقتی به نویسنده دروغ می گفتند تا چیزی از اطلاعات کشورشان درز پیدا نکند. نویسنده در کتاب دو بار به دلایل مختلف به این کشور سفر کرد با این حال هیچ اطلاعات دقیقی دریافت نکرد. و شاید تنها توانست نیم دانگ از پیونگ یانگ را بشناسد.
در کل برایم جالب بود
      

0

        حدودا سه سال از وقتی که این کتاب را خریدم میگذرد به صورت اتفاقی در نمایشگاه کتاب و نشر شهید کاظمی که رفته بودیم این کتاب را همان جا پیشنهاد کردند و گفتند کتاب خوبیست و ما هم به همراه کتاب های دیگر آن را خریدیم. نمی دانم چرا طی این مدت نخواندمش و زمانی که شنیدم پیکر چند تن از شهیدان خان طومان تفحص شده و آوردند. یاد این کتاب افتادم و گفتم الان وقتش است که بخوانمش. و این شد که شروعش کردم. راوی بسیار خوب پیش رفته و خاطرات در ابتدا از زبان خودش است که در منطقه حاج ابراهیم حضور داشته روایت می کند و فصل بعدی که در مورد خان طومان است بیشتر از همرزمان آن شهیدان خاطرات را روایت کرده است. یک چیز جالبی که در این کتاب دیدم این بود ‌که راوی نام استاد صفایی حائری را در متن کتاب خیلی آورده و سخنان او را به میان آورده است. اگر قبلا میخواندمش تا به حال اسم استاد صفایی حائری را هم نشنیده بودم اما حالا با خواندن چند کتابش و تهیه یک سری از کتاب هایش میدانم چقدر استاد ارزشمندی بودند و خوش به حال راوی که شاگرد ایشان بودند.
با اینکه حجم کتاب زیاد است اما خاطرات به نوعی روایت شده که اصلا خسته کننده نبودند و دلت میخواست بقیه اش را هم بخوانی.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.