نگارین

نگارین

@NegarMazee
عضویت

آبان 1403

68 دنبال شده

39 دنبال کننده

                «عقربه ها روی صفحه حرکتی مداوم دارند، انگار که خود صاحب اندیشه‌اند. تیک، تاک، تیک، تاک! ذره ذره حرکت میکنند و با سرسختی ما را با تیک‌هایشان به سمت گور می‌برند.
بعضی داستانها هم چنین حالتی دارند. وقتی آنها را کوک کنید دیگر چیزی جلودارشان نیست؛ آن قدر جلو میروند تا به مقصد موعود برسند، و هرقدر شخصیت‌های داستان سعی در عوض کردن سرنوشت خود داشته باشند، موفق نمی‌شوند».( برگرفته از کتاب کوکی(clockwork) نوشته فلیپ پولمن) 
در دنیای جادویی کتاب ها، در جستجوی چنین داستان هایی هستم.
              

یادداشت‌ها

نگارین

نگارین

1404/5/16

        طرح داستان جالب بود و به نظرم آن چیزی که باعث می‌شود آن را ادامه دهید و نتوانید آن را زمین بگذارید تا فصل آخر و پایان معما را متوجه شوید همین طرح باشد اما روند پیشرفت داستان آن طور که باید هیجان انگیز نبود؛ علت این موضوع هم اطلاعات اضافه و نسبتا تخصصی ای هست که در بسیاری از فصل‌ها وجود دارد. اگرچه برای فهم قصه به اطلاعات خاصی از تاریخچه مسیحیت، اعتقادات اساسی آنها، معنای نمادها، طرز تفکر یک فرقه خاص از آنها در مورد زنان و ... نیاز هست اما همه اینها میشد به صورت خلاصه تر برای مخاطب عموم که ممکن است کمترین شناختی از مسیحیت داشته باشد گفته شود تا هم متوجه اتفاقات کتاب شود و هم از هیجان قصه کم نشود. اغراق نیست که بگویم حجم زیادی از این مطالب اضافه و غیر ضروری بود و تنها برای مخاطب خاصی که علاقه مند به مباحث دین شناسی ست می‌توانست جالب باشد. ترجمه، بسیار دقیق و در حد یک کار پژوهشی است. واقعا باید به مترجم دست مریزاد گفت. برای هر مطلبی که ذره ای گنگ باشد پاورقی های مفصل گذاشته شده بود که برخی از آنها واقعا برای من جالب بودند و کنجکاوی مرا برانگیختند تا اطلاعات بیشتری در اینباره کسب کنم برخی هم از باب اطلاعات بیشتر خواندم و از آن عبور کردم پاورقی در کل برای اطلاعات بیشتر است اما نویسنده انگار برخی مطالب که جایشان در پاورقی بود و هیچ کمکی به پیشبرد داستان نمی کرد را در متن قصه و در توضیح هایی از زبان شخصیت ها آورده بود طوری که ممکن بود فراموش کنید با یک اثر داستانی مواجه هستید و حس کنید کتابی تاریخی ( به فرض صحت ادعاها) در مورد تاریخ دین مسیحیت می‌خوانید. این به نظرم برای مخاطبی که مسیحی نیست و علاقه ای به کسب اطلاعات تخصصی درباره این دین ندارد اما در عین حال می خواهد با دانستن اطلاعات لازم جهت درک قصه، از آن لذت ببرد، اذیت کننده خواهد بود.  در فیلمی که از این کتاب ساخته شده، تمام اطلاعات لازم برای درک قصه به صورت خلاصه مطرح شده که حوصله سربر نباشد. درست است که فیلم باید یک رمان نزدیک به ۵۰۰ صفحه را در دو ساعت بسازد و ناچار به خلاصه است اما من از این لذت بردم که بر خلاف بسیاری از اقتباس ها، این فیلم هر آنچه از کتاب که ضروری بوده را به تصویر کشیده و هر چه زائد بوده را حذف کرده است. به عبارتی دیگر نکات قوت کتاب را حفظ کرده و نقاط ضعف آن را با تغییراتی در داستان، اصلاح کرده و اقدامات شخصیت ها را منطقی ساخته است. به خصوص پایان کتاب که در بخش هایی غیر منطقی و متناقض با روند کتاب است در فیلم کاملا منطقی و متناسب با فضای قصه به نمایش درآمده است. به همین جهت میشد کتاب هم از زیاده ‌گویی درباره مباحثی تخصصی که ندانستن آنها خللی به درک مخاطب از قصه وارد نمی کند. خودداری کند. نثر کتاب، حقیقتا نثر جذابی نیست و به همین دلیل، محور جذابیت کتاب معمایی بودن آن است و اگر واقعا شیفته این ژانر هستید طوری که به هیچ چیز دیگر برای لذت بردن نیاز ندارید این کتاب می تواند برایتان لذت بخش باشد. البته بخش های مربوط به توصیف مکان های هنری پاریس مثل موزه لوور و آثار آن یا کلیساهای باشکوه فرانسه و انگلستان، برای من که علاقه مند به این فضاها بودم دل انگیز بود و به زیبایی توصیف شده بود. علت علاقه مند شدن من به مطالعه این کتاب بیشتر از معمای قصه، گذشتن قصه در چنین مکان هایی بود اما توجه داشته باشید این وجه قصه، غالب نبوده و به خصوص از یک جایی به بعد که معماها شکل می گیرند شما بیشتر شاهد طرح معما، حل معما، شروع معمایی دیگر، تعقیب و گریز های پلیس و دو کارکتر اصلی و اتفاقات این چنینی هستید و چنین توصیف هایی کمتر می‌شوند با این حال من از خواندن آنها در هر جای قصه لذت بردم و وقتی تصاویر مربوط به این مکان های واقعی و تابلوها را سرچ می کردم یا در فیلم آنها را دیدم، از این که همه چیز عیناً همان تصور من بود لذت بردم. در مورد اینکه آیا مخاطب می توانست معماها را زودتر کشف کند باید بگویم تقریبا محال است چون در مورد بسیاری از معماها، یا باید نوه مقتول( سوفی سونیر) می بودید تا با داشتن اطلاعاتی از پدربزرگ تان متوجه آخرین پیام او شده و قاتل او و انگیزه قتل او را پیدا کنید یا اینکه مثل نماد شناس قصه ما رابرت لنگدان، اطلاعات تان از نمادشناسی مسیحیت تکمیل باشد تا به عنوان یک کارشناس فراخوانده شوید و متوجه معنی نماد های به کار رفته توسط مقتول بشوید. قصه یک قصه معمایی معمولی نیست و به همین دلیل حل آن هم از یک کارآگاه معمولی بر نمی آید. شرلوک هلمز هم که باشید به کارشناس در چنین پرونده ای احتیاج خواهید داشت.
خطر اسپویل کتاب و فیلم :  پایان کتاب من را واقعا متعجب کرد نه از این نظر که برخی گفتند تهش معلوم نشد چی شد و معما حل نشد که از نظر من به همه سوالات پاسخ داده شد و از این نظر پایان خوبی بود؛ نکته مبهمی برای من باقی نماند و به خوبی از اتفاقات قصه برای شکل دادن پایانی غیرمنتظره استفاده شد. اما چیزی که من را اذیت کرد و آن را بزرگترین نقطه ضعف کتاب می دانم. قضاوت نویسنده در مورد اسقف آرینگاروسا و قاتل قصه یا همان سیلاس بود که به تبع این قضاوت، آنها را تطهیر کرده و از مجازات معاف دانست در حالی که آنها در اتفاق افتادن قتل‌های قصه نقش اساسی داشتند و اینکه یک نفر جدید به نام لی تیبینگ هم در این ماجرا نقش داشته و دو نفر مذکور را فریب داده است نباید باعث شود تنها او را مقصر بدانیم و از گناهان اسقف و قاتل چشم پوشی کنیم.‌ در کتاب آمده یک اسقف مستأصل و و یک طرفدار متعصب فریب خوردند و این گونه اشتباهات آنها را توجیه کرده است این در حالیست که از ابتدای کتاب هجمه سنگینی علیه مسیحیت و به خصوص فرقه اپوس دئی وجود داشت به این نحو که آنها می‌خواهند اسراری تاریخی که فاش شدن آنها منجر به از بین رفتن قدرت‌شان می‌شود را از بین ببرند در پایان کتاب هم خلاف این ثابت نشد فقط مشخص شد که اسقف اپوس دئی، از طریق یک واسطه به نام لی تیبینگ قصد داشته این نقشه شوم را پیش ببرد و تیبینگ هم بر سر آنها کلاه میگذارد چون اسرار را برای خودش می‌خواسته تا فاش کند( کاملا بر خلاف هدف کلیسا ) حال چرا باید اسقفی که برای اخراج نشدن از کلیسا، چنین طرحی را ریخته ( یا با پیشنهاد تیبینگ پذیرفته ) و قاتلی که( طرفدار متعصب فرقه اپوس دئی)اجیر شده تا این نقشه را اجرا کند و در این راه قتل های زیادی مرتکب شده تبرئه شود؟ و همه چیز به نام لی تیبینگ نوشته شود که او هم مهره ای از این نقشه بوده است . نمی دانم این پایان به خاطر اعتراض مسیحیت تغییر کرده یا از ابتدا این گونه بوده اما هر چه که هست بسیار غیر منطقی و حتی توهین آمیز است چون کاملا بر خلاف آن تئوری ای ست که نویسنده، در تمام کتاب سنگ آن را به سینه می کوبید و در انتها هم مشخص شد حقیقت داشته و غافلگیری قصه در مورد نقش تیبینگ بود که فکر می کردیم دوست رابرت لنگدان است و توقع نداشتیم نقش مهمی در این نقشه شوم داشته باشد. اینکه فرمانده پلیس چون خودش مسیحی ( و طرفدار فرقه اپوس دئی به گمانم) بوده، از گناه محرز کشیش بگذرد و با او به احترام برخورد کند و نویسنده هم او را بی گناه جلوه دهد اصلا پذیرفتنی نیست. بر خلاف کتاب در فیلم چنین تطهیری صورت نگرفته و حتی پلیس از این که از عقاید او توسط اسقف سواستفاده شده ناراحت میشود و درخواست عفو اسقف را رد میکند ( دلم خنک شد :) ). تکلیف قاتل هم که مشخص است و درباره او هم اغماضی صورت نمی گیرد.
در مورد صحت و سقم ادعاهای مطرح شده در کتاب، بحث بسیار شده و من در جایگاهی نیستم که آنها را رد یا تایید کنم اما چه درست باشند چه غلط، چشم مخاطب را نسبت به دروغ های تاریخی ای که ممکن است زندگی همه ما را تحت تاثیر قرار داده باشد و بدون تحقیق آنها را پذیرفته باشیم و همچنین ظلم های پنهانی که نسبت به زنان روا شده تا مردان قدرت داشته باشند و اکثرا از آنها بی اطلاعیم و به پای ناشایستگی زنان در آن امور میگذاریم؛ باز می‌کند که از این نظر رمان تامل برانگیزی ست. از آنجاییکه این رمان حرف مهمی دارد و اطلاعات تخصصی ای در آن گنجانده  شده است؛ وقتی سراغ آن بروید که حوصله کافی داشته باشید و انتظار کتاب های معمایی امروزی که جریانی تند داشته و در هر دو صفحه یکبار یک اتفاق بزرگ می افتد را از آن نداشته باشید. اگرچه فصل ها نسبتا کوتاه هستند و در پایان هر فصل یک اتفاق هر چند کوچک ( البته برخی از فصول هم با کشفی بزرگ به پایان می رسد) رخ می دهد و این موضوع خواندن آن را راحت می کند اما هر اتقاق، چون یک قطعه کوچک از پازل است که طول میکشد تا تصویر را کامل کند ضمن این که این وسط باید سخنرانی های تاریخی را هم بشنوید :) 
پ.ن: در انتهای کتاب، تصاویری تمام رنگی از تابلوها، مکان ها و اشیای مهم مورد بحث در داستان، چاپ شده  که کار بسیار جالبی ست. هر جا در برخورد با یک تابلو یا کلیسا، نیاز به سرچ کردن در مورد آن پیدا کردید، پیش از سرچ به انتهای کتاب سر بزنید. ترتیب تصاویر تقریبا به ترتیب مطرح شدن در کتاب است تا اسپویلی صورت نگیرد.
      

5

نگارین

نگارین

1404/1/15

        باورم نمیشد خواندن این کتاب در حالیکه فیلم های هری پاتر را دیده بودم اینقدر هیجان انگیز باشد. با این فکر که به خاطر دیدن فیلم ها، دیگر خواندن کتاب ها جذابیت ندارد؛ این فرصت را از خود نگیرید. شیوه روایت داستان و پرداختن به جزییات داستان، خیلی از فیلم متفاوت هست. در فیلم شما صحنه هایی جسته گریخته از کتاب را دیده اید و همین موضوع باعث می‌شود؛ پیچیدگی های داستان مبهم جلوه کند در حالیکه در کتاب همه چیز شفاف است. شخصیت پردازی در کتاب بهتر صورت می گیرد چون نویسنده فرصت بیشتری برای پرداختن به شخصیت ها دارد اما در فیلم ممکن است برخی شخصیت ها در حد تیپ باقی بمانند و شما فقط سطح شخصیت آنها را مشاهده کرده باشید. علاوه بر این، در فیلم شما جزییاتی را خواهید دید که ممکن است به آنها توجه نکرده باشید اما در کتاب همه آن ها برای شما تک به تک روایت می‌شود و توجه شما را به خود جلب می کند همچنین از آنجاییکه، فیلم ها  اقتباس از داستان کتاب بوده و تغییراتی در آن ایجاد کرده است در خیلی از جاها با داستان متفاوتی مواجه خواهید بود.از دیگر خوبی های خواندن کتاب بعد از دیدن فیلم ها این است که با خواندن کتاب تصاویر بدیع فیلم، در ذهن تان پخش میشود که در نوع خودش حس جالبی ست. در کل باید این کتاب را اینگونه توصیف کنم لذت بخش، خیال انگیز، جادویی، گذر از صفحات را حس نکردم. ترجمه و طراحی جلد انتشارات تندیس، خیلی عالی بود.
      

20

نگارین

نگارین

1403/10/16

        یک بازآفرینی جذاب، ملموس و دارای مفاهیم امروزی (مثل دوگانگی میان مهاجرت از وطنی که دیگر جای مناسبی برای زندگی نیست یا ماندن و تحمل کردن و از نو ساختن آن) از داستان های اساطیری ایرانی مثل داستان پادشاهی جمشید در شاهنامه که پس از آبادانی های بسیار برای سرزمین ش، دچار غرور و استبداد شد، ادعای خدایی کرد و پس از آن فره ایزدی از او دور شد و مردم از او روی‌گردان شدند و کشور رو به تباهی و نفرین پیش رفت و در این حین مردم به ضحاک پناه بردند و ....  در قصه کتاب نیز، جمشید شخصیت خاکستری بسیار جالبی دارد و مردم، او را مسئول ویرانی کشور میدانند و او خیانت و ناسپاسی مردم را عامل نفرینی شدن سرزمین ش می داند و تا مدتی طولانی خطا ها و استبداد خود در برابر مخالفان را نمی پذیرد و در توهمات خود به عنوان یک شاه خدا گونه و بی بدیل غرق است.
داستان دیگری که از آن در نگارش کتاب الهام گرفته شده است. افسانه پیدایش نوروز به دست جمشید در پی مبارزه او با اهریمن در دوزخ، به جهت نجات سرزمینش از نفرین اهریمنی بوده که حقیقتا بسیار کمتر از سایر قصه هایی که در مورد نوروز شنیده ایم( معروف ترین آنها قصه ننه سرما و عمو نوروز) مورد توجه قرار گرفته است. نویسنده در این کتاب به نوعی این افسانه را احیا کرده و در عین حال روایت نویی از آن ارائه داده است. گفته شده این اولین بار است که افسانه پیدایش نوروز و آیین هایش، دست مایه نگارش یک رمان مفصل بر مبنای اساطیر ایرانی، قرار گرفته است 
نکته جالب دیگر این کتاب که در توضیحات پشت جلد هم به آن اشاره شده، هفت خوان داشتن مردم است که به گفته نویسنده برای اولین بار در ادبیات حماسی ست که مردم نیز در هفت خوان مشارکت می‌کنند یعنی همزمان با عبور جمشید از هفت خوان برای از بین بردن نفرین، مردم نیز باید از هفت خوان مختص به خود و مواجهه با تاریکی های درونی خود عبور کنند تا نفرین بی‌اثر گردد. این تغییر، به امروزی کردن داستان کتاب، کمک بسیاری کرده است چرا که در زندگی کنونی، نجات سرزمین تنها با فداکاری شاهانه و قهرمانانه میسر نیست و یک همکاری جمعی را می‌طلبد به عبارتی تک تک مردم قهرمان‌ قصه هستند.
اگر به کتابهای فانتزی، حماسی و اساطیری به ویژه اساطیر ایرانی علاقه دارید این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم. علاوه بر این فضاها، به جهت امروزی بودن برخی مفاهیم داستان، خواننده با شخصیت ها همذات پنداری کرده و نسبت به مسائل روز جامعه ما به فکر فرو میرود. فقط در نظر داشته باشید که فضای کتاب حداقل در جلد اول، تا حد زیادی تاریک و غم انگیز بوده  و نویسنده غم سرزمین نفرین شده ای که تا دیروز در اوج آبادانی بود را به خوبی منتقل کرده است. کشوری که نه تنها با قحطی مواجه شده بلکه خورشید نیز ایستاده و گذر زمان را حس نمی کنند و شب و روز شان یکی ست و همزمان از آسمان خاکستر می بارد و زمین در در مدفنی از خاکستر ها و مارهایی خطرناک در میان آنها مدفون شده و راه را بر مردمان بسته است.
اما قلم نویسنده آنقدر شیوا و بلیغ و کاراکتر پردازی ها آنقدر خوب و دلنشین است که تاریکی فضای کتاب را تا حد زیادی تعدیل کرده و خواننده را به ادامه دادن قصه مجاب می‌کند. اینکه بخواهی بدانی منشأ این نفرین چیست و کی و چگونه، جمشید و مردم بر آن پیروز شده و نوروز پدید می‌آید؛ ارزش تحمل کردن تیرگی روز های تلخ قصه را دارد. فقط ای کاش طراحی جلد بهتری برای چنین کتاب ارزشمندی صورت می گرفت. در زمانه‌ای که کتاب های فانتزی ترند خارجی با بهترین ظاهر ممکن، ترجمه و چاپ میشوند. جای افسوس دارد که چنین کتاب فاخری که نوجوانان را با مفاهیم ملی خود آشنا می کند از طراحی زیباتری برای تشویق آنها به مطالعه برخوردار نیست و علاوه بر آن، هر سه جلد آن کمابیش یک طرح جلد داشته و کاش برای هر جلد طرح خاصی بر مبنای قصه کتاب در آن جلد، طراحی میشد.
پ.ن: عکس، نقاشی لحظه نام گذاری نوروز در شاهنامه است.
      

31

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.