ریحانه خرّم

تاریخ عضویت:

خرداد 1403

ریحانه خرّم

@Khorramrh

15 دنبال شده

37 دنبال کننده

khorramrhnote
https://ble.ir/khorramrhnote/6922174886863313/1750499887754
khorramrh

یادداشت‌ها

ریحانه خرّم

ریحانه خرّم

5 روز پیش

        اگر دست خودم بود برای هر خانه‌ای یک جلد «قاسم» می‌خریدم و همه اهل خانه را وا می‌داشتم کتاب را بخوانند و برای بچه‌ها ماجراهای کتاب را تعریف کنند.
  
 کتاب «قاسم» به قلم مرتضی سرهنگی روایت شده است و استاد به خوبی توانسته برای ما قصه بگوید و ما را پای کتاب بنشاند. روایت کتاب اول شخص است. شاید مثل من با شک بروید سراغ کتاب که چطور می‌شود همه چیز را از زبان شهید نقل کرد و نوشت اما بعد که پای کتاب می‌روید هنر استاد سرهنگی را متوجه می‌شوید و پا به پای اتفاقات تلخ و سخت کتاب با راوی همراه می‌شوید. 
کتاب خوشخوان و سبک است و صفحات به راحتی جلو می‌روند.
 
  کتاب را در اوج جنگ تحمیلی ایران و اسرائیل شروع کردم تا برایم یادآوری و مروری باشد که ما روزهای سخت‌تر از این‌ را هم پشت سر گذاشته‌ایم و روایت جنگ هشت ساله در کتاب همزمان با اتفاقات تلخ تهران و ایران بود. 
  بسیاری از افراد و اسامی که در کتاب از آن‌ها یاد می‌شد در روز اول جنگ تحمیلی ۱۲ روزه شهید شده بودند و این بغضی بود که باید با بین کلمه‌ها و خط‌ها جا می‌گذاشتی. 

   من از قاسم سلیمانی یک نام شنیده بودم و یک آوازه‌ای که در جنگ هشت ساله کارهای زیادی کرده و در نابودی داعش دست داشته است. چیز بیشتری از زندگی این مرد نمی‌دانستم. اما بعد از کتاب قاسم فهمیدم نه تنها من، نه تنها تمام ایرانیان، نه تنها مردم منطقه مدیون این مردند که مردم جهان باید برای خدمتی که او در مبارزه با داعش کرد، قدردان او باشند.  وصف جنایاتی که در سوریه و عراق اتفاق افتاده بود، می‌توانست در ایران باشد اگر قاسم سلیمانی و یاران مدافع حرمش نبودند. 
  
 کتاب روزهای جنگ هشت ساله را خوب روایت کرده است و سعی کرده است گزارش نظامی ندهد و صادقانه از شکست‌ها، دیدگاه‌ها، نگاه‌ها و پیروزی‌ها بگوید. در ماجرای درگیری با اشرار و داعش هم تلاش شده بود که ما درگیر حواشی نظامی نشویم و بیشتر با احوالات و فضای حاکم آشنا شویم. در کتاب بی‌تعصب و بدون قضاوت روایت می‌کند نگاه قاسم سلیمانی درباره حوادث مختلف چه بوده است و چه واکنش‌هایی در پی داشته و قضاوت را به عهده خواننده می‌گذارد. متاسفانه کتاب حذفیات زیادی داشته است اما همین بخش‌هایی هم که مانده بود، تازه و روشنگر بود.

  شاید هزینه کتاب کمی بالا باشد ولی به شما می‌گویم که ارزش دارد این کتاب را بخرید و در خانه داشته باشید و برای فرزندانتان از قهرمانی‌های حاج قاسم سلیمانی بگویید. 

 خوبی دیگر کتاب هم این بود که ارجاعات زیادی به کتاب‌های دیگری که برای حاج قاسم نوشته شده بود داشت و شما با خواندن یک کتاب، از خواندن باقی کتاب‌ها بی‌نیاز می‌شدید.
 نکته مثبت و قابل توجه دیگر هم برای من، طرح جلد ساده این کتاب است. 
انتشارات خط مقدم برای نوشتن این کتاب تلاش بسیار کرد و در این راه موانع زیادی را پشت سر گذاشت. برای انجام این مهم به این نشر عزیز خداقوت می‌گویم.
      

1

        نمیخواهم به اثر اول آقای آبنوس سخت بگیرم اما کتاب که تمام شد گفتم «خب که چه؟!»
  ناخلف یک کتاب معمولی بود. کتابی با نخواندنش  چیزی را از دست نمی‌دهی. در بین صفحات کتاب به دنبال هیجان بیشتری می‌گردی بلکه داستان اوج بگیرد. 
 روایت‌هایی که از پدرش می‌کند و حرف‌هایی که توی دهان پدر شخصیت داستان می‌گذارد، گاهی به دل می‌نشیند و گاهی توی ذوق می‌زند. در کل می‌شود جنس رابطه با پدر را لمس کرد اما صرف روایت این رابطه راه به جایی نمی‌برد. 
  شخصیت‌ها جای پرداخت بیشتر دارند، مثلا برادر عبدالله. خیلی گذرا از او چیزی می‌گوید و رد می‌شود. یا مثلا سرنوشت نامعلوم دایی حسن. حتی بعدتر از خانواده هم جویای سرنوشت او نمی‌شود.
 از پایان کتاب بخواهم بگویم، ناامید کننده بود. انگار نویسنده میخواست یک جور ماجرا را تمام کند و بگذرد. 
انگار آمده بود روایتی بکند و بگذرد. 
سعی کرده بود با توصیفات  از مکان‌ها و محیط یک تصویر سازی خوبی از سال‌های سلطنت پهلوی دوم به ما بدهد ولی جنس دیالوگ‌ها گاهی با آن زمان همخوانی نداشت. خیلی خودت را در آن موقعیت و آن زمان نمی‌یافتی. 

از نکات مثبت کتاب هم می‌توان به خوش‌خوان و روان بودن کتاب اشاره کند. خواندن کتاب سخت نیست و به اصطلاح زود جلو می‌رود. 
   با وجود تمام نقدهای سختگیرانه به ناخلف، به آینده‌ی کتاب‌های بعدی آقای آبنوس خوشبینم.
      

6

        باورم نمی‌شد همینگوی بخواهد کتابش را اینگونه تمام کند و این بهت و شوک را در مخاطب به جا بگذارد.
 وداع با اسحله ارنست همینگوی را بسیار روان، لطیف و تمیز یافتم. راستش اولش از اینکه رمان جنگی می‌خوانم ناراحت بودم ولی همینگوی با استادی تمام هنرش را به رخ کشیده بود که چگونه می‌شود از جنگ گفت ولی روی تعداد توپ و تانک‌ها و گلوله‌ها تاکید نکرد. 
 شخصیت داستان خودش رفتن به جنگ را انتخاب کرده بود ولی خداحافظی‌اش با جنگ انتخاب خودش نبود. تا پایان آخرین کلمه نگران این بودم که این خداحافظی برایش گران‌تر از این حرف‌ها تمام شود. 
 در این کتاب همینگوی زیاده‌گویی نمی‌کند. خیلی کوتاه و موجز حرفش را می‌زند و می‌گذرد و اجازه می‌دهد خودت از احساسات پشت جمله‌ها و کلمه‌ها با خبر شوی. 

 کتاب تلخ تمام شد ولی فکر می‌کنم قصد همینگوی هم همین بود. می‌خواست تلخی اتفاق‌ها را حس کنی و تو را با همان حال بد رها کند و بگوید جنگ چیز خوبی نیست و همه چیز در زندگی هم تحت کنترل ما نیست. 
 کتاب را دوست داشتم و خواندن وداع با اسحله را به هر کسی که می‌خواهد یک اثر فاخر بخواند و از داستان‌گویی همینگوی لذت ببرد پیشنهاد می‌کنم.
      

13

        کتاب سوران سرد را با دو دلی ادامه دادم. شروعش قوی و جذاب بود، پایانش هم دقت فراوان میخواست تا بفهمی چی به  است و آخر سر بتوانی از ماجرا سر در بیاوری ولی در میانه کتاب برای ادامه دادنش شک داشتم. چند بار خواستم کتاب را نصفه رها کنم و بروم سراغ کتاب دیگری.
 تعداد شخصیت‌ها در کتاب زیاد بود و گاهی لازم نبود این تعداد نام را بشنویم و گیج شویم.
اگر کتاب تبدیل به فیلم شود، پر از کات‌های ناگهانی و پرشی خواهد بود. از میانه یک صحنه به پایان یک صحنه دیگر می‌روی. 
بعضی قسمت‌های کتاب پیرنگ نداشت. نویسنده بخشی از داستان را میگفت و به راحتی صحنه را عوض میکرد ولی برای من خواننده سوال بود چطور مافوقش را رها کرد؟ چطور اجازه گرفت؟ چگونه از آن موقعیت سر در آورد.
 من طرفدار این حجم از سوال و معما نیستم. شاید اگر ژانر معمایی را دوست داشته باشید، بیشتر لذت ببرید. 
نویسنده، فضاسازی قوی ایجاد کرده بود و شما را به میانه برف کشیده بود و سرما را زیر پوست‌تان حس می‌کردید اما کاش تعداد شخصیت‌ها را کم می‌کرد و برای ما عمیق‌تر توصیف‌شان میکرد و هر چند خط یکبار نام شخصیت دیگری به کتاب اضافه نمی‌شد.
 سوران سرد را به افراد پر حوصله و طرفدار ژانر جنایی و معمایی پیشنهاد می‌کنم.
      

1

        📖 به بهانه ۲۹ اسفند، روز ملی شدن صنعت نفت ایران

کتاب همسایه‌ها از جمله آثاری است که جای خالی‌اش در کتاب‌های درسی ما احساس می‌شود؛ اما نه در دوران پیش از انقلاب و نه پس از آن، اجازه انتشار گسترده نیافت و تنها در تیراژ محدودی منتشر شد. اگر احمد محمود را نمی‌شناسید، او نویسنده‌ای است که مهارت شگفت‌انگیزی در ترسیم خانه، کوچه و محله در ذهن خواننده دارد. شخصیت‌های او را از خلال مکالمات روزمره‌شان می‌شناسیم، گویی خود در آن محله زندگی می‌کنیم.

پس از خواندن همسایه‌ها، خانه تک‌تک شخصیت‌ها، وسایل داخل اتاق‌هایشان و حتی روابط خصوصی‌شان را می‌شناسیم. این داستان را از نگاه خالد، نوجوانی که دوران ملی شدن نفت را روایت می‌کند، می‌خوانیم.

برای بسیاری از ما، ۲۹ اسفند صرفاً یک روز تعطیل تقویمی است که در آن مصدق نفت را ملی کرد؛ اما برای خالد، این روزها سرشار از فقر، بحران و استیصال است.

❝ او از روزگاری می‌گوید که در آن ایرانی‌ها باید نوکری عرب‌هایی را بکنند که خود، نوکر انگلیسی‌ها هستند. ❞

حین خواندن کتاب، بارها با خود گفتم چه خون دلی خوردیم تا توانستیم پای بیگانه را از خاک خود بیرون کنیم. چقدر درد، شکنجه، زندان و خون پشت این روزهای ماست... عجیب نیست که همچنان هم روزگار بر ما سخت می‌گذرد. احمد محمود در سال ۱۳۵۴ روایت می‌کند که این خون در شیشه شدن‌ها از خیلی قبل از دهه ۲۰ آغاز شده بود.

خالد از گوشت و مرغ خاطره‌ای دور دارد، چرا که هر شب غذای اصلی‌شان اشکنه است و بابت همان هم شکر خدا را به جای می‌آورند.

دست روزگار، خالد را زودتر از آنچه باید، بزرگ می‌کند. او چاره‌ای ندارد جز مواجهه با حقیقت‌هایی که هر روز در اطرافش رخ می‌دهد. ما همراه با او این حقایق را می‌بینیم، اما هم‌زمان از شیطنت‌ها، شهوت‌ها و نگاه‌های نوجوانانه‌اش نیز بی‌خبر نمی‌مانیم.

در سال‌های دور، مردم ایران را با این باور تربیت کرده بودند که نفت‌شان متعلق به آن‌ها نیست و ایرانی‌ها فقط سرایداران سرزمین خود هستند؛ چرا که به باور استعمارگران، جز انگلیسی‌ها کسی عرضه و دانش بهره‌برداری از این طلای سیاه را ندارد. اما مردم ایران جنگیدند تا این باور را از جان خود بیرون کنند و بگویند:

❝ ما سرایدار این سرزمین نیستیم، ما مالک آن‌ایم و دست خر کوتاه! ❞

همسایه‌ها پر از مکالمات و دیالوگ‌های ناب است، جملاتی که ارزش قاب کردن به دیوار را دارد. احمد محمود پند و درس‌های زیادی در دل قصه‌اش گنجانده، اما نه با زبان خطابه، بلکه با روایت‌های زنده و واقع‌گرایانه. او بدون سانسور، وجوه تاریک شخصیت خالد را نیز به تصویر کشیده، اما قصدش تحریک یا اروتیک‌نویسی نبوده است، بلکه می‌خواهد زندگی را همان‌گونه که هست، نشان دهد.

احمد محمود راوی قصه‌های جنوب ایران است، چه در زمین سوخته که از روزهای نخستین حمله عراق می‌گوید، و چه در مدار صفر درجه که فضای امنیتی و مبارزاتی بعد از کودتای ۳۲ را روایت می‌کند.

یافتن همسایه‌ها در بازار کتاب چندان آسان نیست و نیاز به جست‌وجوی بیشتری دارد، اما بی‌تردید ارزش این تلاش را دارد.
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.