از اون کتاب هاست که دلت میخواد بفهمی آخرش چیمیشه!
لِجِر توی کافه دوستی به اسم رومن داره.رومن با اینکه نقش اصلی توی داستان نیست اما اگه اون شب با لجر حرف نمیزد ، مطمئن نیستیم هیچکدوم از نقش های اصلی داستان میتونستن به اون مرحله برسن.
شاید همهی ما به یه رومن تو زندگیمون نیاز داشته باشیم که ما رو برای یه لحظه به خودمون بیاره.
- هیچی از خرفا و اتفاقا نگفتم که داستان فاش نشه واسهی همین ممکنه یکم گیجکننده به نظر بیاد ؛ امّا پیشنهاد میکنم بخونیدش ، مابین روند داستان یاد میگیریم : گاهی کمترین کاری که میتونیم بکنیم اینه که آدمای زندگیمونو باور کنیم.