مطهره آل‌مجتبی

تاریخ عضویت:

بهمن 1402

مطهره آل‌مجتبی

@Ebrigh

8 دنبال شده

8 دنبال کننده

                تلویزیون برای من بسیار آموزنده بوده است؛
درست همان لحظه که کسی آن را روشن می‌کند، من به کتاب‌خانه می‌روم و کتابی می‌خوانم. 
              

یادداشت‌ها

        از نظر شخصیه من کتاب خیلی خوبی بود.
 نمی‌دونم هدف نویسنده از نوشتن این کتاب چی بود. اما با خوندن این کتاب خوب می‌دونم که خانم گرمیون قلم توانمند و گیرایی دارن.
در داستان خیلی مو به مو همه اتفاق‌ها به هم ربط داره. همه اتفاق‌ها! اتفاق‌های کوچیکی که ما از اون‌ها می‌گذریم و می‌گیم که خیلی مهم نیست و به سرعت اون قسمت و می‌خونیم و رد می‌شیم. بعد تازه در صفحات آینده متوجه می‌شیم که:( عه! این صحنه‌هه هست. این بخش، این قسمتی که ازش زود گذر کردم و اصلا هم برام مهم نبودش! چه جالب!) اتفاقات داستان طوری بهم چسبیده و در کنار هم چیده شده که تو باید برای این که خودت اتفاقات و بفهمی باید کارآگاه بشی و مو رو از ماست بیرون بکشی.(از بس که خر تو خره) البته که احتمالا تو همون صحفات چهل تا نود(شاید هم زودتر) متوجه بشید که اون بچه، لوییز کی می‌تونه باشه. خانم گرمیون قلم‌شون طوری بود لذت می‌بردی. به طور غیر مستقیم همه اتفاق‌ها رو بیان می‌کرد. خیلی هم در داستان غافلگیری چیده. حتی تو برگه آخر، صفحه برمی‌گرده. 
اگر به درون‌ مایه کتاب بریم، به درس اخلاق‌های خوبی می‌رسیم. مثلا: دروغ نباید گفت. حتی برای کار مصلحتیِ کوچیک. خیانت کار خیلی خیلی  بدیه. مثل شپش و انگل گریبان کسی که خیانت کرده و خیانت دیده و دیگرانی که توش دست داشتن و اطرافش بودن و می‌گیره.
پایه داستانی کتاب سراسر از دروغ، خیانت، نفاق و جنگ بود. و این و تو درون مایه‌ش می‌شد دید که این‌ها رو بد نشون داده و نهی می‌کنه از این کارها. 
خلاصه‌اش اینه که کتاب خیلی خوبی بود. قلم‌شون توانا بود. رشته داستانی خوب بود. روان بود. از زبون چند شخصیت اتفاقات گفته می‌شد که می‌تونستی مثل یک دانای کل از اتفاقات خبر داشته باشی و عمیقا اون‌ها رو درک کنی. من این نقاط قوت کتاب رو خیلی دوست داشتم.✨
      

4

        کتاب فوق‌العاده بود✨
نویسنده به خوبی تونست از جلد اول من و بکشونه و به نبرد هیجان‌انگیز ملکه‌ها برسونه.( با این‌که کندارا بلیک این قسمت رو خیلی با جزئیات توصیف نکرده ولی خوب بود. توقع بالاتری از توصیفات این نبرد و جنگ ملکه‌ها داشتم) 
هیجان بیست صفحه آخر عالی بود. جوری که از اتفاق پیش‌ روم ضربان قلبم نامنظم شد. هیجان و شاید کمی اضطراب داشتم چون نمی‌دونستم بالاخره مرگ شخصیت مورد علاقم داره می‌رسه یا نه. آرسینوئه از همون جلد اول ملکه مورد علاقه من بود. 
از جلد آغازین به این ملکه کله‌‌شق و بی‌فکر، همه می‌گفتن که تو در آخر می‌میری پس تلاشی برای زنده موندن نکن. خوشحالم که پایانش جوری برای آرسینوئه رقم خورد که حقش بود، حق انسانی هر آدم. فقط این وسط یکی خیلی مظلوم کشته شد. و اون میرابلای طفلی بود. واقعا حقش این نبود با اون آرزو‌های قشنگ و دلنشینش✨
حق کاترین هم این نبود. تقصیر پیتر بود. بلایی که پیتر سر اون توی ملک برچیا آورد اون رو به یه هیولایی که بر سلطنت نشسته تبدیل کرد. سه جلد بخاطر این موضوع تونست کشیده بشه( اغراق شد دیگه). شاید این سرنوشت رو الهه می‌خواست براش. ولی کاترین اون‌قدرا بد نبود، فقط ناخواسته اتفاقای زندگیش دست خودش نبود که بتونه به درستی رهبری‌ش کنه بلکه دست اطرافیانش بود. تنها تصمیمی که خودش کامل گرفت لحظه آخر زندگیش بود که جانش و فدا کرد. 
فقط می‌تونم بگم متاسفم که این‌طور مظلوم کشته شدی میرابلا. متاسفم آرسینوئه که انقدر تو رو بی‌موهبت می‌دونستن و دست کم گرفتنت. متاسفم که پیتر این بلا رو سرت آورد کاترین. 

      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

4

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.