ملودی شهر بارانی
در حال خواندن
0
خواندهام
12
خواهم خواند
2
نسخههای دیگر
توضیحات
بگین...وقتی حرف می زنین مثل اینکه جویبار نرمی با جلای الماس زمزمه میکنه و من مثل آب و نور،مثل اینکه شناورم،پاک،شفاف،مثل اینکه غسل میشم.بگین...از اون روزهای بلند تابستان،که با ماری دنبال سنجاقک و پروانه دور حوض و باغچه می دویدین،گل های شیپوری و مارگریت،و اون غروبی که رفته بودین روی درخت شمشاد یه مشته برنج تولانه گنجشک ها بریزین.
یادداشتها