یادداشت فاطیما

        این دومین نمایشنامه بود که از اکبر رادی خوندم و از قبلی بیشتر دوستش داشتم. اولش اسم خیلی شاعرانه‌ی کتاب من رو ترغیب کرد بخونمش (یا حداقل تصمیم بگیرم از بین باقی نمایشنامه‌های رادی این رو بخونم) نمایشنامه چهارتا پرده داره که اون‌ها هم اسم‌های جادوانگیزی دارن! مثلاً بوی باران لطیف است. کلا توی اسم خیلی خوب بودند انگار.

پرده اول با برگشتن مهیار از سوئیس شروع می‌شه و در ادامه بحث‌هایی بین اعضای خونواده و آدم‌هایی که سال‌ها برای اون‌ها کار کردن بابت یک خونه (ارث پدری) اتفاق می‌افته. بیشتر از این گفتنش فکر نکنم خوب باشه. همه‌ی نمایش توی خونه می‌گذره. مثل نمایشنامه قبلی‌ای که از رادی خونده بودم. (از پشت شیشه‌ها) و فکر می‌کنم این در اکثر کارهاش باشه. این نقش پررنگ خونه.

من تا حالا رشت نرفته‌م و وقتی استاد سر کلاس اسم این نمایشنامه رو کنار رشت آورده بود من همیشه فکر می‌کردم وقتی بخونمش قراره در شهر رشت اتفاق بیوفته و این کمی زد توی ذوقم. اما خب می‌گم این بابت اینه که من نقش شهر رو خیلی توی ادبیات دوست دارم یا به اصطلاح از تمام شهرهای کاغذی استقبال می‌کنم.

خودم رو توی حرف‌ها و رفتارهای گیلان پیدا کردم و یک‌جاهایی هم فکر می‌کردم من هم مثل مهیار در مواجه با شهرم هستم. بعدش هم رفتم ترانه‌های گیلکی گوش دادم چون تنها کاری بود که می‌تونستم در مقابل رشت خواستن انجام بدم. همین دیگه. ممنون از آقای رادی که باز هم یک عالمه نمایشنامه برای خوندن دارن. 

ده روز- ده نمایشنامه
روز دوم، ملودی شهر بارانی 
      
47

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.