آزادی راستین فلسفهٔ عملی اسپینوزا

آزادی راستین فلسفهٔ عملی اسپینوزا

آزادی راستین فلسفهٔ عملی اسپینوزا

برنت ادکینز و 1 نفر دیگر
3.7
3 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

4

خواهم خواند

3

ناشر
نگاه
شابک
9786222673413
تعداد صفحات
182
تاریخ انتشار
_

نسخه‌های دیگر

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        کتاب آزادی راستین (۲۰۰۷) را ادکینز برای دانشجویان مقطع کارشناسی فلسفه نوشته است؛ دانشجویانی که آشنایی قبلی شان با اسپینوزا بسیار اندک است. پس نویسنده از طرح موضوعات دشوار پرهیز کرده، و کوشیده تا در متنی خوش خوان، با مثال‌هایی جالب توجه و ملموس، بینش‌های فلسفی مهم اسپینوزا را فهم‌پذیرتر کند. برای همین کتاب برای عموم خوانندگان نیز می‌تواند مفید باشد. اما چنین کتابی، بیش از همه به‌کار خواننده‌ای خواهد آمد که می ‌خواهد به‌کمک اسپینوزا در مسأله‌ای عملی یا به‌ عبارت دیگر اخلاقی-سیاسی بیندیشد؛ و رویکرد درست به فلسفه هم همین است. به ‌قول ویتگنشتاین، فلسفه راه خروج را به مگس گرفتار در بطری نشان می ‌دهد.
      

یادداشت‌ها

          «از آنچه گفته شد درمی‌یابیم که قوت انسان دانا چیست و تا چه اندازه از انسان نادان، که تنها تحت هدایت شهوات است، توانمندتر است. زیرا انسان نادان، علاوه‌براینکه به طرق متعدد دستخوش علل خارجی است، و هرگز قادر نیست از آرامش راستین ذهن برخوردار شود، به‌علاوه چنان می‌زید که گویی نه خود را می‌شناسد، نه خدا را و نه اشیاء را؛ و به‌محض اینکه رویش فعلی انجام نمی‌شود، از هستی نیز بازمی‌ماند. برعکس، انسان دانا، از این حیث که این چنین اعتبار شده است، تقریباً هیچ‌وقت دچار تلاطم روح نمی‌شود و با ضرورت سرمدی خاصی از خود، از خدا و از اشیاء آگاه است، هرگز از هستی بازنمی‌ماند و همواره از آرامش راستین ذهن برخوردار است.
اگرچه راهی که من برای رسیدن به این مقصود نشان دادم سخت است، دستیابی بدان توانستنی است. البته باید هم سخت باشد، زیرا به‌ندرت می‌توان بدان دست یافت. اگر نجات نزدیک می‌بود و انسان می‌توانست بدون زحمت زیاد بدان دست یابد، چگونه امکان می‌داشت که تقریباً مورد غفلت همگان قرار گیرد؟ اما هرچیز عالی همان‌قدر که نادر است دشوار هم هست.» 
من فکر می‌کنم اسپینوزا با تعریف متفاوتش از خدا و آزادی که اتفاقاً در کنار مفهوم ضرورت فهمیده می‌شود و نه اراده خیلی از مشکلات را حل می‌کند. مسئله‌ی شر حل می‌شود، انسان‌انگاری خدا و توقعاتی که به‌طبع چنین نگرشی پیش می‌آیند کنار گذاشته می‌شوند و به‌ زیباترین شکل ممکن به فهمی از آزادی می‌رسیم که شاید به‌نظر من فقط در بینشی موسیقیایی دست‌یابی به آن ممکن است. این کتاب مدخل مقدماتی و بسیار شیوا و رسایی برای آشنایی با اسپینوزاست. مثال‌های بامزه و امروزی می‌زند و با روایتی نرم و روان خواننده را همراه می‌کند تا پیچیده‌ترین بینش‌های فلسفی اسپینوزا را تا حدی درک کند. اما مهم است که توجه کنیم این کتاب صرفاً مدخلی مقدماتی است و برای آشنایی عمیق‌تر با اسپینوزا بهتر است به خود کتاب «اخلاق» مراجعه کرد.
        

13

          «از آنچه گفته شد درمی‌یابیم که قوت انسان دانا چیست و تا چه اندازه از انسان نادان، که تنها تحت هدایت شهوات است، توانمندتر است. زیرا انسان نادان، علاوه‌براینکه به طرق متعدد دستخوش علل خارجی است، و هرگز قادر نیست از آرامش راستین ذهن برخوردار شود، به‌علاوه چنان می‌زید که گویی نه خود را می‌شناسد، نه خدا را و نه اشیاء را؛ و به‌محض اینکه رویش فعلی انجام نمی‌شود، از هستی نیز بازمی‌ماند. برعکس، انسان دانا، از این حیث که این چنین اعتبار شده است، تقریباً هیچ‌وقت دچار تلاطم روح نمی‌شود و با ضرورت سرمدی خاصی از خود، از خدا و از اشیاء آگاه است، هرگز از هستی بازنمی‌ماند و همواره از آرامش راستین ذهن برخوردار است.

اگرچه راهی که من برای رسیدن به این مقصود نشان دادم سخت است، دستیابی بدان توانستنی است. البته باید هم سخت باشد، زیرا به‌ندرت می‌توان بدان دست یافت. اگر نجات نزدیک می‌بود و انسان می‌توانست بدون زحمت زیاد بدان دست یابد، چگونه امکان می‌داشت که تقریباً مورد غفلت همگان قرار گیرد؟ اما هرچیز عالی همان‌قدر که نادر است دشوار هم هست.»

من فکر می‌کنم اسپینوزا با تعریف متفاوتش از خدا و آزادی که اتفاقاً در کنار مفهوم ضرورت فهمیده می‌شود و نه اراده خیلی از مشکلات را حل می‌کند. مسئله‌ی شر حل می‌شود، انسان‌انگاری خدا و توقعاتی که به‌طبع در پی چنین نگرشی پیش می‌آیند کنار گذاشته می‌شوند و به‌ زیباترین شکل ممکن به فهمی از آزادی می‌رسیم که شاید به‌نظر من فقط در بینشی موسیقیایی دست‌یابی به آن ممکن است. این کتاب مدخل مقدماتی و بسیار شیوا و رسایی برای آشنایی با اسپینوزاست. مثال‌های بامزه و امروزی می‌زند و با روایتی نرم و روان خواننده را همراه می‌کند تا پیچیده‌ترین بینش‌های فلسفی اسپینوزا را تا حدی درک کند. اما مهم است که توجه کنیم این کتاب صرفاً مدخلی مقدماتی است و برای آشنایی عمیق‌تر با اسپینوزا بهتر است به خود کتاب «اخلاق» مراجعه کرد.
        

0

          آزادي راستين: فلسفه عملي اسپينوزا

شما يا اسپينوزيستيد، يا اصلاً فيلسوف نيستيد.
ويلهلم فردريش هگل

1)
"آزادي راستين: فلسفه عملي اسپينوزا" (True Freedom: Spinoza's Practical Philosophy)  كتابي است نوشتۀ "برنت ادكينز" (Brent Adkins)، استاد فلسفه كالج "روانوك" (Roanoke College) آمريكا، در سال 2009 ميلادي. "ادكينز" اين كتاب را براي دانشجويان مقطع كارشناسي تدارك ديده و لذا تلاش كرده با زباني بسيار ساده رئوس كلي فلسفه عملي "اسپينوزا" را شرح دهد. كتاب توسط "فرشيد مقدم سليمي" در سال ۱۴۰۱ ترجمه‌شده و در انتشارات "نگاه" به چاپ رسيده است. 

2)
شايد بتوان اين كتاب را يكي از مصاديق جمله‌اي از فيلسوف انگليسي، "لودويگ ويتگنشتاين" (Ludwig Wittgenstein)، دانست: "فلسفه راه خروج را به مگسِ گرفتار در بطری نشان می‏‌دهد". تأكيد اوليه نويسنده بر اين نكته است كه از نگاه "اسپينوزا" حال‌مايه‌هاي (Affect) منفعل منشأ رفتارهاي خسارت‌بارند و راه چاره، شكل دادن به ايده‌هاي روشن و متمايز است و بر همين اساس "اسپينوزا" به‌جای اخلاق تجويزي به سراغ اخلاق توصيفي مي‌رود. اين تشابه او با فيلسوفان باستان سبب شده است كه فيلسوف فرانسوي، "ميشل فوكو" (Michel Foucault)، او را آخرين فيلسوف باستان بنامد. به روايت ساده‌تر "اسپينوزا" معتقد است كه وقتي ما بفهميم چرا چيزي روي مي‌دهد، آن چيز قدرت كنترلش بر ما را از دست خواهد داد. 

3)
"اسپينوزا" كه در جواني و به‌واسطه نبوغ شگفتش پيش‌بيني مي‌شد به يكي از متآلهان برجسته يهودي تبديل شود، به دليل رويكرد الهياتي ويژه خود از جامعه يهودي طرد شد و مورد مهر مسيحيان هم نبود. حتي بعدها ملحدان هم آراء او در حوزه متافيزيك را برنتافتند. "همه خدايي" (Pantheism) او در هستي‌شناسي و "يگانه‌گرايي"اش (Monism) در توصيف مسئله ذهن- بدن كه نوعي "توازي‌گرايي" (Parallelism) است و او را هم‌سو با دانشمندان امروزي علوم اعصاب مي‌سازد، براي معاصرانش چندان خوشايند نبود. ايده‌هاي سياسي او نيز در زمانۀ خودش راديكال و انحرافی تلقي مي‌شد. البته سير تمام اين ايده‌ها، سال‌ها پس از مرگش به جايي رسيد كه فيلسوف انگليسي، "برتراند راسل" (Bertrand Russell)، او را "شريف‌ترين فلاسفه" بخواند.  

4)
"ادكينز" در كتابش بحث را با سه‌گام اساسي براي اسپينوزيست شدن به پايان مي‌برد: الف) نمي‌شد غیرازاین باشد، ب) فهم چيزها با خاص بودنشان، پ) هيچ‌كس نمي‌داند يك بدن به چه توانا است. درك ضرورت علي- معلولي وقوع رخدادها راهي است براي آرامش حاصل از فهم اين نكته كه نمي‌شد غیرازاین باشد. ضمن نگاه كلي‌گرايانه، فهم اجزا و چيزها با خاص بودنشان ما را به نگاهي روشن و متمايز مي‌رساند و "آزمون‌گرايي" (Experimentalism) برآمده از توانايي‌هاي بدن و تأكيد بر "محيط‌وند بودن" (Environmental) تفكر راهي است براي شناخت صحيح‌تر. تمام اين موارد ذيل يك ايده كلي‌تر جاي دارند: "خدا يا طبيعت" (Deus sive Natura).
        

24