یادداشت
1402/3/21
«از آنچه گفته شد درمییابیم که قوت انسان دانا چیست و تا چه اندازه از انسان نادان، که تنها تحت هدایت شهوات است، توانمندتر است. زیرا انسان نادان، علاوهبراینکه به طرق متعدد دستخوش علل خارجی است، و هرگز قادر نیست از آرامش راستین ذهن برخوردار شود، بهعلاوه چنان میزید که گویی نه خود را میشناسد، نه خدا را و نه اشیاء را؛ و بهمحض اینکه رویش فعلی انجام نمیشود، از هستی نیز بازمیماند. برعکس، انسان دانا، از این حیث که این چنین اعتبار شده است، تقریباً هیچوقت دچار تلاطم روح نمیشود و با ضرورت سرمدی خاصی از خود، از خدا و از اشیاء آگاه است، هرگز از هستی بازنمیماند و همواره از آرامش راستین ذهن برخوردار است. اگرچه راهی که من برای رسیدن به این مقصود نشان دادم سخت است، دستیابی بدان توانستنی است. البته باید هم سخت باشد، زیرا بهندرت میتوان بدان دست یافت. اگر نجات نزدیک میبود و انسان میتوانست بدون زحمت زیاد بدان دست یابد، چگونه امکان میداشت که تقریباً مورد غفلت همگان قرار گیرد؟ اما هرچیز عالی همانقدر که نادر است دشوار هم هست.» من فکر میکنم اسپینوزا با تعریف متفاوتش از خدا و آزادی که اتفاقاً در کنار مفهوم ضرورت فهمیده میشود و نه اراده خیلی از مشکلات را حل میکند. مسئلهی شر حل میشود، انسانانگاری خدا و توقعاتی که بهطبع چنین نگرشی پیش میآیند کنار گذاشته میشوند و به زیباترین شکل ممکن به فهمی از آزادی میرسیم که شاید بهنظر من فقط در بینشی موسیقیایی دستیابی به آن ممکن است. این کتاب مدخل مقدماتی و بسیار شیوا و رسایی برای آشنایی با اسپینوزاست. مثالهای بامزه و امروزی میزند و با روایتی نرم و روان خواننده را همراه میکند تا پیچیدهترین بینشهای فلسفی اسپینوزا را تا حدی درک کند. اما مهم است که توجه کنیم این کتاب صرفاً مدخلی مقدماتی است و برای آشنایی عمیقتر با اسپینوزا بهتر است به خود کتاب «اخلاق» مراجعه کرد.
13
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.