نارسیس
![نارسیس](https://s3.ir-thr-at1.arvanstorage.com/top-readers-publishers/books/f0b658a6-b565-4fa6-a8a8-146c17e6cd5a.jpg)
در حال خواندن
0
خواندهام
19
خواهم خواند
11
لیدیا با صدایی آهسته به او گفته بود:«نازنینم، آرزوی من خوشبختی و سعادت توست و اصلا راضی به ناراحتی و رنج تو نیستم. سرورم من را عفو کن که تو را به خودم وابسته کرده ام... سرنوشت من در این دنیا این است که سال ها در غم از دست دادن تو خون دل بخورم و رنج بکشم، ولی چه باک که تو حالا پیش منی و من باید از این شادی کوتاه استفاده کنم.»
یادداشتهای مرتبط به نارسیس