نگارنده در آغاز این مسأله را مطرح می سازد که انسان از دو بعد نفس و بدن تشکیل شده و نفس، عرض نیست بلکه جوهر قائم به ذات است و با فاسد شدن بدن نفس فاسد نمی شود. اثبات تجرد نفس و جوهریت علم و عمل، بحث حکمت نظری و حکمت علمی، از دیگر مباحث این کتاب است که در پی آن، موضوع فلسفه ی اخلاق، و مفاهیم و قضایای آن مطرح می شود. نگارنده می گوید: "در حوزه ی اخلاق تنها افعال اختیاری انسان مطرح می شود. در رابطه  ای که این افعال با کمال مطلوب انسان دارد... آنچه حقیقتا موضوع خوب های اخلاقی است چیزی است که برای این هدف مطلوب باشد. و آنچه موضوع  بدهای اخلاقی است که برای این هدف مضر باشد. این دو کبرای کل را در همه احکام اخلاقی داریم که هر موضوع اخلاقی وقتی تحت یکی از این دو کبری قرار گرفت حکم خودش را پیدا کرده". در بخش دیگر کتاب، مطالبی تحت عنوان نقل و نقد مکاتب مختلف آمده است. (اعم از مکاتب اخلاقی، پوزیتویست ها و لینگویستیک ها، مکتب های اخلاقی که سرچشمه اخلاق را طبیعت می دانند، و مکتب هایی که ریشه های ماوراءالطبیعی دارند.)