عشق و دیگر هیچ

عشق و دیگر هیچ

عشق و دیگر هیچ

4.2
17 نفر |
9 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

4

خوانده‌ام

48

خواهم خواند

9

شابک
0000000127087
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1399/7/27

توضیحات

کتاب عشق و دیگر هیچ، نویسنده نرجس شکوریان فرد.

لیست‌های مرتبط به عشق و دیگر هیچ

یادداشت‌ها

حافظ🌿

1403/8/11

          بسم الله النور
کتاب عشق و دیگر هیچ ابتدا برای من ،تنها عاشقانه ای کلیشه و تکراری می نمود که چون آن را قرض گرفته بودم می خواستم بخوانم.اما بعد از شروع کتاب و گذشت ده یا بیست صفحه ی اول جذب کتاب شدم .من به نکته ای درباره ی چند کتاب از خانم شکوهیان که دقت کردم،این است که شخصیت ها به خصوص شخصیت اصلی،در آغاز کتاب که خود و خدا را رها کرده اند حال خوشی ندارند و سردرگم اند و بعد از برگشت به خود وپاک و فطریشان در آغوش خدا آرام می گیرند.آشنایی با قهرمان ملی ای که این کتاب معرفی کرد برایم بسیار شیرین و تاثیر گذار بود.به خوبی دیدم که چگونه این قهرمان،روی تصمیم ها و افکارم تاثیر می گذارد.دیدم که برای رسیدن به سعادت،چگونه دلم پر پر شده است تا مانند او باشم و پله پله بالا بروم تا عاشقی خدا.که چگونه تلاش می کنم تا مانند او باشم.من از قلم خانم شکوریان فرد کتاب ها خوانده ام اما این اولین کتابی از ایشان بود که واقعا به من تلنگر زد و توانستم قاطع و محکم پای آیت تصمیم ها بایستم. دوست داشتم توصیفات فضای کتاب و آن حال و هوا بیشتر بود تا بهتر می توانستم پرواز کنم کنار مزار و قفل دلم را با کلید دوستی حاجی باز کنم.آنجا انگار به خدا نزدیک تر است.کتاب در مورد پسری   بود که به خاطر یک دعوا  با دوست دوران کودکی تا جوانی اش و شاهدین دروغی ،به دادگاه رفته و می خواهند برایش حکم ببرند و او هیچ شاهدی جز مادرش که آمد و او را آزاد کرد ندارد. حکم قاضی ادامه ی داستان است و چه داستان آوارگی شیرینی....

        

0

          هوم...جالب بود!
یک شخصیت رو به طور خاص و جدیدی معرفی کرده بود،و این بیشتر از هر چیزی در نظر من باارزش اومد،کاری که کمتر کتابی می بینیم انجام داده باشه...
اتفاقا من همیشه از جمله نقد هام این بود که این دوره کتاب شهیدی پیدا نمیشه که سبکش کمی متفاوت باشه و نسل الان بتونن باهاش ارتباط بگیرن،که اینم پیدا شد:)!
اولش فقط یه اسم بود،مهدی،و طوری درباره این مهدی صحبت شده بود که من هم مانند قاضی به فکر افتادم که این مهدی یک شخصیت خیالیست عایا؟:/
و اولای کتاب جدا تو فکر بودم که بذارمش کنار و نسبت به بقیه کارای خانم شکوریان به نظرم کار خاص و ارزشمندی نمیومد!
ولی کم کم مهدی تبدیل شد به عبدالمهدی مغفوری و من همون ساعت یک و دو شب که نسخه فیزیکی کتاب رو میخوندم،به بدبختی از بین خانواده خواب گشتم یک گوگل پیدا کردم که توش سرچ کنم:عبدالمهدی مغفوری:)))
و تمام داستان همراه شخصیتای داستان رفتم تو نخ این عبدالمهدی و همراهشون خندیدم و گریه کردم و رفتم تو فکر و خلاصه آخر کتاب با خودم گفتم عجب چیزی خوندم ایول!
تنها چیزی که تو ذوق میزد گره اصلی داستان بود و اون حکم عجیب قاضی و سروش و دعوا و...خیلی غیر قابل باور بود.یعنی به نظرم بهتر بود از راه دیگه ای پاش به اون تحقیق عجیب کشیده می شد،جرم و دادگاه چیزی که به شوخی گرفته بشه نیست...
        

3