معرفی کتاب در آستانه فردا اثر ایوان سرگی یویچ تورگنیف مترجم محمدهادی شفیعیها

در آستانه فردا

در آستانه فردا

3.3
3 نفر |
1 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

3

خواهم خواند

5

شابک
9786001214691
تعداد صفحات
304
تاریخ انتشار
1395/8/5

توضیحات

        النا، شخصیت محوری داستان، در آستانه ی فردای دشوار جنگ کریمه ایستاده است و چه بسا جنگ را از سر گذرانده است. پشت به وطن، روی به مزار عشق، که دمی پیش به خاک سپرده است و جنگ را آیا مایه بیش از این است؟این نویسنده اجتماعی روس وضع زندگی هم میهنان خود را که اکثریت آنان از زارعین و عامه ی مردم بودند در نوشته های خود توصیف کرده و حقایق تلخ و واقعیت ناگوار زندگی طبقات محروم را نشان داده است. کتاب های معروف او چون (پدران و پسران) و (یادداشتهای یک شکارچی) و (زمین بکر) و انتقاد شدیدی از رژیم غلامی دهقانان است که در دوره تزاری معمول بود. تورگنیف سال های زیادی را در اروپای غربی گذراند چرا که او به عنوان یک لیبرال از یکسو شاهد حکومت تزاری ارتجاعی رومانف ها در وطنش بود و از سوی دیگر در محافل هنری و علمی روسیه نیز روح انقلابی گری رادیکال را در جریان می دید."شرکت سهامی کتاب های جیبی" با ایده گرفتن از انتشارات پنگوئن در سال 1339 بنیاد نهاده شد تا ارزنده ترین آثار از بهترین و بلندپایه ترین ادیبان، دانشمندان، پژوهشگران، و رمان نویسان جهان به کتاب خوانان ایرانی معرفی شوند و در دسترس عموم کتابخوانان قرار گیرند.فعالیت آن شرکت سال هاست که متوقف شده است و آثار انتشاریافته آن روزگار را شاید در کتابفروشی های معمولی نتوان یافت. این مجموعه کتاب ها تحت عنوان مجموعه کتاب های جیبی توسط انتشارات علمی و فرهنگی تجدید چاپ می شود و در دسترس علاقه مندان قرار می گیرد.
      

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

یک عاشقانه
          یک عاشقانه ( نا ) آرام ...

هر باری که سراغ ادبیات روسیه میرم ، بیشتر شگفت زده میشم. با خودم میگم ، روس ها یه جایی خلاقیت شون تموم شده دیگه . باز هم قراره با یه سری آدمی که توی ییلاق زندگی میکنن و منفعل میشینن و درباره " مسائل مبرم جهانی " حرف میزنن ، طرف باشم دیگه... 
اما وقتی شروع میکنم میبینم که نه ، این ییلاق و آدم هاش باز هم جذابن...باز هم میشناسم شون ، باز هم خیلی " خودی " ان... انگار همین دیروز دیدم شون... 
آدم هایی که انگار دوز و کلک بلد نیستن،  خودشونن و خودشون... چه سر میز شام باشن ، چه روی یه قایق تفریحی ، چه در مبارزه و چه پای بساط قمار ...

این روس های لعنتی ، در قرن رمان ، یعنی قرن نوزدهم،  با ادبیات کاری کردند ، که کمتر کشوری قدرت رقابت باهاشون رو داشته باشه...

غول هایی که روح و شور و خودی بودن روس ها رو به همه جهان نشون دادن و گفتند " این ماییم ، این ادبیات ماست و این جهان اسلاوه " 

یکی از همین غول ها ، تورگنیفِ خارج نشینه که روسیه رو مثل کف دستش میشناسه.  باهاشون زندگی کرده و تجربه شون کرده. به یاد بیارید " یادداشت های یک شکارچی " رو...

رودین معرکه رو که یادتون نرفته؟ پدران و پسران رو چطور؟

تورگنیف ، در " در آستانه فردا " دوباره مارو به همون ییلاق میبره . به همون جمع خونوادگی معروف روس ها ... همون افرادی که بارها در داستان های داستایفسکی ، چخوف ، تالستوی ، لسکوف و... دیدیم . همون افراد ، از همون جنس ، از همون نژاد و خون...

اما قرار نیست تکراری باشه. قراره روایت عاشقانه ای رو برامون تعریف کنه ... از عشق یک دختر به یک مرد بلغار که حب وطن ، آرزوی نجات وطنش ، از هر عشقی براش عزیزتره...

وطن ، عجب واژه غریب و دردناکی...

تورگنیف ، به ما نشون میده وقتی یک دختر عاشق میشه ، تا کجا میتونه پیش بره ... در جای جای این رمان ، در هر لحظه ای از این روایت ، ما به این عشق و این شور " یلنا " درود می‌فرستیم.

عجب داستانی و عجب سرگذشتی و عجب 

پایانی............

ترجمه بسیار خوب و روان و خوش خوان و زیباست... راحت خونده میشه و راحت هضم میشه و راحت بر جان و دل میشینه ...

ممنونیم آقای تورگنیف ... ممنونیم که ما رو با یلنا و عشق نا آرامش آشنا کردید...

ممنونیم از اینکه ادبیات رو بارور تر کردید...❤
        

51