معرفی کتاب جوان خام اثر فیودور داستایفسکی مترجم عبدالحسین شریفیان

جوان خام

جوان خام

3.7
17 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

5

خوانده‌ام

31

خواهم خواند

47

شابک
0000000120735
تعداد صفحات
444
تاریخ انتشار
1368/1/1

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در رمان جوان خام روحی معصوم در نظرم بود که احتمال وحشتناک تباه شدن را حس کرده بود و به « تصادفی بودن » و بی اهمیت بودن خود نفرت می ورزید . نفرتش از روح هنوز پاکی بر می خاست که آگاهانه شرارت را در اندیشه هایش نگه می داشت و در قلبش می پروراند و در رویاهای نا آرام و پنهانی اما گستاخانه اش عذاب می کشید . بالطبع همه چیز را به قدرتش و منطقش و حتی مهمتر به خداوند مربوط می کرد. اینها همه از « نارسی » و « خامی» جامعه بر میخیزند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به جوان خام

نمایش همه
بریدۀ کتاب

صفحۀ 72

هیچ چیز دشوارتر از پاسخ دادن به این سوال نیست که «چرا باید شرافتمند باشیم؟» می‌دانید که سه نوع رذل در دنیا وجود دارد؛ رذل نادان، یعنی رذلی که معتقد است رذالتش عین فضیلت است؛ رذل شرمگین، یعنی رذلی که هرچند مصمم است رذالت خود را حفظ کند اما از آن شرمسار است؛ و بالاخره رذل ساده یعنی رذل ناب. مثلاً من یک همکلاسی داشتم به نام لامبر که در شانزده سالگی به من گفت که وقتی به ثروت برسد بزرگ‌ترین لذتش این است که گوشت و نان بخورد و در همان حال کودکان تهیدست از گرسنگی بمیرند؛ و هنگامی که این کودکان سوختی ندارند تا آتش درست کنند او یک انبار هیزم بخرد، توی مزرعه‌ای روی هم بچیند و آتش بزند و یک دانه هیزم به فقرا ندهد. این بود احساسات او! بگویید ببینم اگر رذل نابی مثل او از من بپرسد که چرا باید شرافتمند باشد، چه باید به او بگویم؟ مخصوصاً حالا در این زمانه که شما به این شکل درآورده‌اید و هیچ‌چیز هیچ‌وقت بدتر از حالا نبوده. جای هیچ چیزی در جامعه ما معلوم نیست. خدا را انکار می‌کنید، متوجهید، قهرمانی را انکار می‌کنید. کدام ذهن کور و کر و گنگی می‌تواند مرا به اقدام در جهت خاصی وادارد، در شرایطی که به نفع من باشد خلاف آن عمل کنم؛

1

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          همه ی ما جوان خامیم!
یا حداقل در دوره ای بوده ایم.
یا نه! ادواری همچنان هستیم ...
#جوان_خام ادواری ... مثل جنون ادواری ...
جوان خام، جانی به غایت تشنه دارد ...
جهانش مه آلود است و با همین شرایط در جنگل های بی انتهایی مدام در حال دویدن است برای یافتن مقصود ...
او به همه چیز می اندیشد حتی به چرایی چشمک زدن فلان شخصیت در  فلان موقعیت و همینطور فلسفه ی وجودی افعال دیگر ...
پس از این زاویه کتاب خواندنی است چون حکایت جدال ما با امواج افکار در قشر خاکستری مغزمان است و
از آنجا که #داستایفسکی بزرگ روان‌شناس عالم نویسندگان شناخته میشود قطعا آن را خواندنی تر میکند چرا که بسیار با حوصله شخصیت ها و رفتار هاشان را موشکافی میکند و بسیار میتوان از او آموخت .
طبق عادت آثار روسی توصیفات در این اثر هم حرف اول شاید نه اما  قطعا حرف دوم را میزنند.
گروهی این اثر را نماینده ی افکار داستایفسکی نمیدانند و ارجاع میدهند به #ابله و #یادداشت_های_زیر_زمینی و امثالهم ...صحیح، اینها سلاطین آثار او هستند اما مگر میشود کتابی از یک نویسنده نماینده ی فکر او نباشد وقتی به یقین رسیدم که در فصل پایانی از زبان یک #اسلاوفیل(خواستاران توسعه در عین حفظ اصالت #روسیه) سخن گفت چون او را هم به نوعی منتسب به این گروه می دانند .
به گمانم در این کتاب زیاد نباید دنبال پایان بندی داستان بود و باید از مسیر لذت برد و چگونگی فکر کردن از او آموخت هرچند از لحاظ پایان بندی هم در جایگاه خوبی قرار دارد منتها تمرکز خود را به اینکه داستان چه میشود نگذارید و با حوصله در معیت جملات حرکت کنید.
گروهی معتقدند چرا تا وقتی سلاطین آثار هستند باید به سراغ این اثر رفت اما به شخصه این آثار را به مثابه ی اذن دخول برای سلاطین آثار میدانم و معتقدم با آثار کم حجم تر و شاید کمی نا جدی تر باید شروع کرد تا لیاقت حضور در مقابل آنها را یافت باز انتخاب با شماست اما می ارزد قطعا به خواندنش فقط با حوصله ..‌.
ترجمه هم نمره ی قبولی میگیرد اما هیچ‌ چیز ترجمه از روسی نمیشود . در آن شرایط با امنیت خاطر بیشتری میتوان کتاب را دنبال کرد.
        

2