یادداشت زینب محمدقلیزاد
1401/3/9
3.4
1
همه ی ما جوان خامیم! یا حداقل در دوره ای بوده ایم. یا نه! ادواری همچنان هستیم ... #جوان_خام ادواری ... مثل جنون ادواری ... جوان خام، جانی به غایت تشنه دارد ... جهانش مه آلود است و با همین شرایط در جنگل های بی انتهایی مدام در حال دویدن است برای یافتن مقصود ... او به همه چیز می اندیشد حتی به چرایی چشمک زدن فلان شخصیت در فلان موقعیت و همینطور فلسفه ی وجودی افعال دیگر ... پس از این زاویه کتاب خواندنی است چون حکایت جدال ما با امواج افکار در قشر خاکستری مغزمان است و از آنجا که #داستایفسکی بزرگ روانشناس عالم نویسندگان شناخته میشود قطعا آن را خواندنی تر میکند چرا که بسیار با حوصله شخصیت ها و رفتار هاشان را موشکافی میکند و بسیار میتوان از او آموخت . طبق عادت آثار روسی توصیفات در این اثر هم حرف اول شاید نه اما قطعا حرف دوم را میزنند. گروهی این اثر را نماینده ی افکار داستایفسکی نمیدانند و ارجاع میدهند به #ابله و #یادداشت_های_زیر_زمینی و امثالهم ...صحیح، اینها سلاطین آثار او هستند اما مگر میشود کتابی از یک نویسنده نماینده ی فکر او نباشد وقتی به یقین رسیدم که در فصل پایانی از زبان یک #اسلاوفیل(خواستاران توسعه در عین حفظ اصالت #روسیه) سخن گفت چون او را هم به نوعی منتسب به این گروه می دانند . به گمانم در این کتاب زیاد نباید دنبال پایان بندی داستان بود و باید از مسیر لذت برد و چگونگی فکر کردن از او آموخت هرچند از لحاظ پایان بندی هم در جایگاه خوبی قرار دارد منتها تمرکز خود را به اینکه داستان چه میشود نگذارید و با حوصله در معیت جملات حرکت کنید. گروهی معتقدند چرا تا وقتی سلاطین آثار هستند باید به سراغ این اثر رفت اما به شخصه این آثار را به مثابه ی اذن دخول برای سلاطین آثار میدانم و معتقدم با آثار کم حجم تر و شاید کمی نا جدی تر باید شروع کرد تا لیاقت حضور در مقابل آنها را یافت باز انتخاب با شماست اما می ارزد قطعا به خواندنش فقط با حوصله ... ترجمه هم نمره ی قبولی میگیرد اما هیچ چیز ترجمه از روسی نمیشود . در آن شرایط با امنیت خاطر بیشتری میتوان کتاب را دنبال کرد.
(0/1000)
1401/10/8
0