معرفی کتاب قبله مایل به تو اثر سیدحمیدرضا برقعی کتابعمومیادبیاتشعرشعر ایران قبله مایل به تو محمدعلی مجاهدی و 2 نفر دیگر 4.3 65 نفر | 9 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 2 خواندهام 145 خواهم خواند 8 خرید از کتابفروشیها ناشر فصل پنجم شابک 9786006261034 تعداد صفحات 82 تاریخ انتشار 1399/5/28 نسخههای دیگر نشر فصل پنجم نشر فصل پنجم توضیحات آنقدر دور حرم سینه زدم تا دیدم. قبله شش گوشه شد آنگاه دلم محرم شد. یادداشتها محبوبترین جدیدترین نگار دین پژوه 1403/8/28 همچون یک چایی دل نشین در عصر زمستانی کنار آتشی گرم چسبید. 0 0 سید محمود جهان آرا 1403/7/7 لذت بردیم 0 0 محمدحسین کشتکار 1402/4/25 یکی از بهترین آثار سید حمیدرضا برقعی… 0 5 ابراهیم شجاعت 1403/1/4 یادم آمد شب بیچتر و کلاهی که به بارانی مرطوب خیابان زدم آهسته وُ گفتم چه هوایی است خدایی من و آغوشِ رهایی سپس آن قدر دویدم طرف فاصله تا از نفس افتاد نگاهم به نگاهی دلم آرام شد آن گونه که هر قطره باران غزلی بود نوازشگر احساس که میگفت فلانی! چه بخواهی چه نخواهی به سفر میروی امشب چمدانت پر باران شده پیراهنی از ابر به تن کن و بیا! پس سفر آغاز شد و نوبت پرواز شد و راه نفس باز شد و قافیهها از قفس حنجره آزاد و رها در منِ شاعر منِ بیتابتر از مرغ مهاجر، به کجا میروم اقلیم به اقلیم، خدا همسفرم بود و جهان زیر پرم بود سراسر که سرِ راه به ناگاه مرا تیشهی فرهاد صدا زد: نفسی صبر کن ای مرد مسافر قَسَمت میدهم ای دوست، سلام من دلخستهی مجنون شده را نیز به شیرینِ غزلهای خداوند، به معشوق دو عالم برسان. باز دلم شور زد آخر، به کجا میروی ای دل! که چنین مست و رها میروی ای دل! مگر امشب به تماشای خدا میروی ای دل! نکند باز به آن وادی… مشغول همین فکر و خیالات پر از لذت و پر جاذبه بودم که مشام دل من پر شد از آن عطر غریبی که نوشتند کمی قبل اذانِ سحر جمعه، پراکنده در آن دشت خدایی ست. چشم وا کردم و خود را وسط صحن و سرا، عرش خدا، کرب و بلا، مست و رها در دل آیینه جدا از غم دیرینه ولی دست به سینه یله دیدم. منِ سر تا به قدم، محو حرم، بال مَلَک، دور و برم یک سره مبهوت به لاهوت رسیدم چه بگویم که چه دیدم که دل از خویش بریدم، به خدا رفت قرارم، نه به توصیف چنین منظرهای واژه ندارم سپس آهسته نشستم، و نوشتم: فقط ای اشک امانم بده تا سجدهی شکری بگذارم، که به ناگاه نسیم سحری از سر گلدستهی باران و اذان آمد و یک گوشه از آن پردهی در شور عراقی و حجازی به همآمیخته را پس زد و چشم دلم افتاد به اعجاز خداوند به شش گوشهی معشوق، خدایا! تو بگو این منم آیا که سر پا شدهام محو تمنا و تماشا؟ فقط این را بنویسید: رسیده است لب تشنه به دریا دلم آزاد شد از همهمه، دور از همه مدهوش، غم و غصه فراموش، در آغوشِ ضریح پسر فاطمه آرام سر انجام گرفتم. . انچه خواندیم نوعی از شعر است که به #بحر_طویل معروف شده است. بحر طويل نوعی شعر یا نثر موزون در ادبیات فارسی است که با ريتم خاصی خوانده ميشود. قالب بحر طویل بیشتر برای بیان سخنان طنز یا هزل کاربرد دارد. اما برخی شعرهای جدیتر مانند مرثیهها و مُناظرهها نیز با قالب بحر طویل نوشته شدهاند. #سید_حمیدرضا_برقعی نیز در مجموعه شعر #قبله_های_مایل_به_تو و در بین بیست و چهار شعری که آورده است، یکی را از نوع بحر طویل انتخاب کرده است که به شخصه برای من قالب جدید و جالبی بود. این دفتر شعر او نیز از سطح کیفی خوبی برخوردار بود. 0 0 لِئا منتظر 1402/2/9 برخی از ابیات غافلگیرت می کنند و ذکر لبهایت می شوند ! "ما سحر قصد آسمان داریم از زمین راه کربلا بسته ست"💚 0 4 سارا مستغاثی 1400/11/4 خیلی وقت بود از کتابی این قدر لذت نبرده بودم:) هر شعر عالی که از کتاب می خواندم می گفتم خب دیگر تمام شد. بعدی حتما خیلی عادی است. بعدی هم عالی بود! یعنی کلی ضربان قلبم از هیجان رفته بود بالا. شعر های خیلی حس داشت. خیلی واقعی بود. شعر پانزدهم که درباره ی مشهد بود، هر بیتش را می خواندم قشنگ حس می کردم در حرم نشسته ام...هزار تکه شد این من، آری به لطف آیینه هایت... شعر بیست و یک را پیشتر خوانده بودم با دوستی در جنوب. و کاملا با آن دوست موافقم که برقعی خودش نگفته این شعر ها را...ناگهان قلب حرم وا شد... کربلا کوچه ندارد همه جایش دشت است... مثل آیینه ی در خاک مکدر شده ای/ چشم من تار شده یا تو مکرر شده ای؟ من تو را در همه ی کرب و بلا می بینم/ هر کجا می نگرم جسم تو را می بینم اربا اربا شده چون برگ خزان می ریزی کاش کی شد که تو با معجزه ای بر خیزی... باید انگار تو را بین عبایم ببرم/ تا که شش گوشه شود با تو ضریحم پسرم... یا مثلا شعر هفده را که اولش خواندم "تقدیم به شهید حسین علم الهدی"، گفتم ما که تا به حال خیری ندیدیم از شعر های تقدیمی ولی... "...خشک می شد گلوی او کم کم روضه خوان تشنه بود در باران یک نفر استکان آب آورد السلام علیک یا عطشان استکان را بلند کرد، ولی عکس یک مشک روی آب افتاد مشک لرزید و محو شد کم کم اشک سید که توی آب افتاد" چند روز پیش مصاحبه ای دیدم با کارگردان انیمیشن "شاهزاده روم". وقتی از ایشان پرسیدند چه شد که شد؟ گفتند فقط نفس گرم. نفس گرم پشت اثر را خواننده و بیننده می فهمد. (کلش نقل به مضمون) نفس گرم قبله مایل به تو را راحت می شود فهمید... بعد از بار دوم خواندن الان که کتاب تحیر؛مثنوی-غزل علوی و یحیی را هم خوانده ام متوجه می شوم که چقدر شعر های آقای برقعی پیشرفت کرده است و اگر بخواهم به تحیر امتیاز کامل دهم که همه ی شعر های ش عالی است، دیگر به این کتاب نباید امتیاز کامل بدهم ولی می دهم:) به خاطر شعر ناگهان قلب حرم وا شد و یک مرد جوان... 0 2 فاطمه 1403/4/9 سلام و عرض ادب. چند شعر آیینی از شاعر آیینی قرن معاصر، آقای سید حمیدرضا برقعی. 0 2 حامد صاحبی 1402/1/28 بسم الحق؛ ۱. شاعر، بیشتر از اینکه روی مضامین تازه و عمیق فکر کند، تلاش خود را صرف نوآوریهای زبانی کرده است. ۲. تکبیتهای ناب به ندرت در این مجموعه به چشم میخورد. 0 5 محدثه گرافر 1401/12/26 به نظر میرسد شعر بر این شاعر نازل میشود! ...راز خلقت همه پنهان شده در عین علی ست کهکشانها نخی از وصله نعلین علی ست... 0 0