معرفی کتاب وسپرتین اثر مارگارت راجرسون مترجم اطلسی خرامانی

وسپرتین

وسپرتین

مارگارت راجرسون و 1 نفر دیگر
4.1
8 نفر |
3 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

10

خواهم خواند

28

شابک
9786227314472
تعداد صفحات
392
تاریخ انتشار
1400/12/29

نسخه‌های دیگر

توضیحات

        مردگان لورایلی آرام نمی‌گیرند.

آرتمیسیا تحت تعلیم است تا به یکی از خواهران خاکستری تبدیل شود. راهبه‌ای که بدن مردگان را تطهیر می‌کند تا روحشان بتواند به دنیای دیگر سفر کند. در غیر این صورت روح مردگان به‌عنوان شبحی زنده شده و عطش زیادی برای بازگشت به زندگی خواهد داشت؛ و آرتمیسیا ترجیح می‌دهد با مردگان هم‌نشین باشد تا زنده‌هایی که زیر لب در مورد دستان زخمی و گذشته‌ی دردناکشان باهم حرف می‌زدند.

وقتی صومعه‌ای که او در آن تعلیم می‌بیند، توسط سربازانی تسخیرشده مورد حمله قرار می‌گیرد، آرتمیسیا با بیدار کردن و به فرمان گرفتن شبحی کهن در میراث یک قدیس به دفاع از خانه‌ی خود درمی‌آید. این شبح یک بازمانده است، موجودی پلید که ممکن است به‌محض پرت شدن حواس آرتمیسیا او را به تسخیر درآورد. به فرمان گرفتن و استفاده از قدرت خارق‌العاده‌ی بازمانده تقریباً تمام توان آرتمیسیا را می‌گیرد؛ اما مرگ به لورایلی آمده و تنها یک وسپرتین، راهبه‌ای که آموزش دیده تا میراثی بزرگ را به کار ببرد، شانس مقابله با مرگ را دارد. حالا که دانش وسپرتین‌ها در طی زمان گم و فراموش شده، آرتمیسیا چاره‌ای ندارد جز اینکه دست به دامان آخرین راه‌حل خود شود. بازمانده.

ارتباط آرتمیسیا با بازمانده طی کشف راز شوم قدیسین، اسرار و جادوی تاریک، رفته‌رفته محکم‌تر می‌شود و زمانی که شیطانی پنهان پا به میدان می‌‌گذارد آرتمیسیا برای مقابله با این خطر خود را در مرز شکستن تمام چیزهایی که به آن باور داشته و آموخته بود، می‌بیند؛ و همه‌ی این‌ها در صورتی ا‌ست که بازمانده، خود اول به او خیانت نکند.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به وسپرتین

نمایش همه

یادداشت‌ها

مُحیصا

مُحیصا

1403/10/4

          بوی عود، کلیساهای سنگی، کلاغ سفید، روح های سرگردان و خواهران خاکستری.
این کلمه ها، کلمه هایی هستند که وسپرتین رو برام تداعی می کنند.کتاب هایی که می‌خونیم و دنیاهایی که از طریق کتاب ها کشف می کنیم گاهی تاثیر عمیقی روی ما میذارن و دید ما رو نسبت به پدیده های اطرافمون حساس تر می کنن. گاهی کتاب ها کلماتی دارند که از طریق اون ها، جادوی خاص خودشون رو به ما منتقل می کنن و تا ابد در بخشی از قلب و احساسات ما حک میشن.
مگه میشه وسپرتین رو فراموش کنم؟ در حالی که عاشق فضاهای سرد، تاریک و مه آلودم؟ 
  و قلم مارگارت راجرسون عزیز که در وسپرتین پخته تر از افسون خارها بود. روند داستان با وجود حدس و گمان های( خب یه جورایی همشون درست بودن به جز یکی دو تا چیز) من و فراز و فرودهایی که داشت خسته کننده نبود و تا آخر من و نگه داشت.
توصیفات و پردازش داستان نسبت به افسون خارها( با اینکه داستان افسون خارها رو من بیشتر دوست داشتم) دقیق تر و پخته تر بود و بهتر و بیشتر تونستم داستان رو تصور کنم. (ای کاش افسون خارها همچین پردازشی داشت.)
شخصیت پردازی نسبت به افسون خارها بهتر بود. من که عاشق دوستی و رابطه ی بین بازمانده و آرتمیسیا شدم.😅❤️
فقط اینکه چرا کتاب بدجا تموم شد؟:(( دلم نمی خواست  کتاب رو زمین بذارم و با کاراکترها خداحافظی کنم:( اونم زمانی که دوست داشتم داستان ادامه داشته باشه💔🥺
پ.ن: من از وسپرتین لذت بردم و به نظرم به عنوان یه فانتزی تک جلدی خیلی خوب بود ، امیدوارم اگه شما هم یه روزی خوندینش مثل من از خوندنش لذت ببرین😊💕


        

41