معرفی کتاب ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟ اثر یوکاری میتسوهاشی مترجم محدثه احمدی

ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟

ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟

3.2
15 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

0

خوانده‌ام

24

خواهم خواند

9

ناشر
سنگ
شابک
9786227383034
تعداد صفحات
78
تاریخ انتشار
1399/10/13

توضیحات

کتاب ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟، نویسنده یوکاری میتسوهاشی.

لیست‌های مرتبط به ایکیگای دلخوشی های کوچک زندگی: چگونه یک زندگی پرمفهوم داشته باشیم؟

یادداشت‌ها

ایکیگای از
          ایکیگای از اون مفاهیمیه که اخیرا زیاد ازش حرف زده می‌شه. دلم می‌خواست یه کتاب درباره‌ش بخونم و انتخابم این کتاب بود که نویسنده‌ش ژاپنیه (نه اون یکی ایکیگای معروف‌تر که چندین ترجمه ازش هست)، چون اینجا نویسنده از فرهنگ کشور و مردم خودش داره می‌نویسه و به نظرم رسید با موضوع آشنایی عمیق‌تری داره.
کتاب خیلی حجیم نیست که به نظرم خوبه و زیاده‌گویی نکرده. نویسنده به طور کلی خواننده رو با ایکیگای به عنوان ارزشی که هر آدمی تو زندگیش پیدا می‌کنه آشنا می‌کنه. تمرکزش هم بیشتر رو جنبه‌ی "زندگی روزمره" هست تا گنجوندن ایکیگای در شغل (هرچند به اون هم می‌پردازه). یه جای کتاب تفسیر غربی‌ها از ایکیگای رو نقد می‌کنه که با اون نمودار ون معروف، ایکیگای رو صرفا به شغل و پول درآوردن مرتبط می‌کنن.
خیلی ساده، منظور نویسنده اینه که دقت کنیم به جزئیات روزمره و ببینیم چه چیزهایی باعث شادی و انگیزه گرفتن‌مون می‌شن؛ همینا می‌تونن ما رو به ایکیگای‌مون برسونن. از طرفی شناخت ایکیگای رو به خودشناسی هم مرتبط می‌دونه.
نکته‌ی قابل توجه اینه که ایکیگای رو با اقدام و جستجوی فعالانه می‌تونیم پیدا کنیم و همینطور با توجه به کنجکاوی‌ها و احساسات درونی‌مون. بعد، این ایکیگای می‌تونه به بقیه‌ی جنبه‌های زندگی و تصمیم‌گیری‌هامون هم جهت بده.
یه خوبی کتاب اینه که نویسنده با سوالاتی که می‌پرسه خواننده رو به فکر کردنِ شخصی‌تر به این موضوعات تشویق می‌کنه تا بتونه ایکیگای خودش (یا هر اسم دیگه‌ای که روش بذاریم) رو پیدا کنه.

+ ترجمه خوب بود. نسخه‌ی صوتی کتاب رو هم گوش دادم؛ گویندگی خوبی داشت ولی افکت‌های صوتی بلند و متنوعی که بعد از خوندن هر تیتر پخش می‌شد رو اعصاب بودن!
        

19

Haniyeh

Haniyeh

1404/1/14

          درباره ایکیگای کتاب‌های مختلفی نوشته شده. این اولین کتابی هست که من درباره‌اش خوندم. ایکیگای یک کلمه ژاپنیه. "ایکی" به معنی "زندگی" و "گای" به معنی "ارزش" یا "بها" و در کنار هم یعنی "ارزش زندگی" یا "شادی در زندگی". نویسنده کتاب میگه این کلمه بسیار زیاد در کشور خودشون متداوله ولی توضیحش کار آسونی نیست. چراکه ایکیگای برای هر کسی میتونه معنا و مفهوم متفاوتی داشته باشه.

یه راهنمایی برای درک ایکیگای بهمون معرفی کرده: دلیلی که هر روز صبح از جامون بلند می‌شیم.
درواقع برعکس چیزی که ممکنه درباره ایکیگای به ذهنمون بیاد یعنی هدف یا غایت زندگی، ایکیگای درباره زمان حال و نه آینده صحبت میکنه. درباره اینکه چه چیزهایی در همین زمان میتونه باعث شادی ما بشه و بهمون دلیلی برای زندگی بده. بعضی اشتباها فکر میکنن اون عامل حتما باید کارمون باشه اما لزوما اینطور نیست. میتونه خانواده، یه تفریح یا حتی قهوه‌ای دلچسب (البته نه بعنوان ایکیگای اصلی) در آغاز روزمون باشه.
درباره کار برامون توصیه‌هایی داره مثل "کارسازی". میگه اگر کارتون ایکیگای شما نیست یا ایکیگای شما در کارتون نیست(با هم فرق دارن. ممکنه شما خود کارتون رو ایکیگای بدونید یا اینکه کارتون در تحقق ایکیگای‌تون موثر واقع بشه) ولی دوست دارید که باشه به این توصیه‌ها عمل کنید. مثلا یه نمونه‌اش اینه که لیستی از کارهایی که به‌خاطر شغلتون انجام میدید تهیه کنید و بعد بررسی کنید که آیا باعث میشن از کارتون لذت‌ ببرین یا نه. مثلا اگر یادداشت‌برداری در جلسه برای شما کار سختیه اما برای دوست یا همکارتون لذت‌بخشه، میتونید مسئولیت‌هاتون رو با هم عوض کنید.

از طرفی بهمون یاد میده که میتونیم چند ایکیگای داشته باشیم. پس لزوما نباید به دنبال یه چیز خاص بگردیم.
همینطور گوشزد میکنه که ایکیگای میتونه تغییر کنه پس وقتی چیزی برامون کم‌اهمیت شد یا چیز جدیدی برامون ارزش پیدا کرد نباید نگران بشیم چراکه ما هم در طول زندگیمون بدون تغییر نیستیم.

ایکیگای ما حتما نباید در رابطه با زندگی خودمون باشه؛ میتونه درمورد دیگران باشه. مثلا شما ممکنه ایکیگای خودتون رو کمک خیرخواهانه و داوطلبانه به سالمندان یا کودکان بی‌سرپرست در نظر بگیرید. یا ممکنه در آموزش دانسته‌های خودتون به دیگران ایکیگای‌تون رو پیدا کنید.

در بخش پنجم که بنظرم جالب‌ترین فصل کتابه، بهمون میگه بعد از بررسی‌هایی که انجام شده متوجه شدن که افراد موفق ایکیگای مرکزی خودشون (مهم‌ترینش) رو پیدا کرده و در جهت اون حرکت کرده بودن و همین عامل موفقیتشون شده. نقل قول جالبی هم از صنعت‌گری که باهاش مصاحبه کردن خوندم:

به نظر من ایکیگای کاریست که انجام می‌دهید بدون اینکه کسی از شما خواسته باشد؛ انجامش می‌دهید چون دلتان می‌خواهد. اگر پی آن کار را بگیرید و نهایتا به سود جامعه تمام شود، بیش از پیش ایکیگای خود را حس می‌کنید. وقتی ایکیگای خود را بیابید می‌توانید زندگی آرام‌تری داشته باشید.

وقتی به بخش پنجم گوش بدید متوجه میشید که اشکالی نداره اگر تا الان ایکیگای خودتون رو پیدا نکردید. شاید به زمان بیشتری نیاز دارید. و البته متوجه میشید که ممکنه قبلا در مسیر ایکیگای خودتون قدم برداشته باشید. مثلا در کودکی یا نوجوانی، که اگر براش وقت گذاشته و بهش فکر کنید میتونید پیداش کنید. نقل قولی از "استیو جابز" تو این فصل هست که میگه:

اگر به جلو نگاه کنید، نمی‌توانید سرنخ‌ها را به هم وصل کنید. تنها زمانی متوجه ارتباطشان می‌شوید که به عقب بنگرید.

درنهایت در فصل آخر یه مجموعه سوال داریم که با استفاده از اون بتونیم ایکیگای خودمون رو پیدا کنیم. وقتی به سوالات جواب میدیم به شباهت‌هایی بین اونا پی میبریم که به ما در تشخیص ایکیگای کمک میکنن.

بنظرم کتاب برای معرفی مفهوم ایکیگای و راهنمایی ما جهتِ حرکت در مسیر اون خوب عمل کرده. نمیگم بی‌نظیره اما میتونم بگم باعث شد که من بخوام بهش فکر کنم. اشکالی که میتونم بهش وارد کنم کوتاه بودنشه؛ اینکه عمیق نمیشه یا خوب توضیح نمیده بلکه هرچیزی رو درحد چند جمله و بدون فوت وقت میگه و میره. 
اگر دغدغه یافتن ایکیگای خودتون رو دارید شاید این کتاب بتونه کمی کمکتون کنه؛ البته که بعضی کتاب رو دوست نداشتن پس پیشنهادم اینه که خودتون امتحانش کنید و ببینید به کارتون میاد یا نه.
        

3