معرفی کتاب آخرین موومان اثر روبرت زیتالر مترجم احسان قبادی کتابعمومیداستانفرانسه آخرین موومان روبرت زیتالر و 1 نفر دیگر 3.3 6 نفر | 3 یادداشت خواهم خواند نوشتن یادداشت با انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید. در حال خواندن 0 خواندهام 6 خواهم خواند 2 ناشر چشمه شابک 9786220111818 تعداد صفحات 119 تاریخ انتشار 1403/1/1 توضیحات کتاب آخرین موومان، مترجم احسان قبادی. لیستهای مرتبط به آخرین موومان مسیح ریحانی 1403/12/25 کتابهایی که از سال ۰۳ با خودم میبرم... 22 کتاب در این لیست سعی کردهام بهترین کتابهایی که در سال ۰۳ خواندهام، را بیاورم. 0 9 رعنا حشمتی 1402/12/22 برج بابل 28 کتاب واقعا عاشق تک تک تصویرسازیهای این مجموعهام. 🥲 و چندتاییش رو هم خوندم و دوست داشتم. :) دلم میخوادشون. 😩 در مقدمه کتابها در شرح اینکه چرا به نام برج بابل نامیده میشن نوشته شده: گفتهاند تشتت و افتراق زبانْ عقوبت آدمیان بوده است؛ و ترجمه تلاش برای رسیدن به آن زبان وفاق، زبان همدلی، زبان کامل و بینقص، زبان آدم و حوا، زبان بهشت. «برج بابل» حالا نماد ناسوتی و ازدسترفتهٔ آن لغت تنها، آن زبان یگانه، زبان همدلی انسانهاست. مجموعه کتابهای «برج بابل» شاید تلاش ما در بزرگداشت همدلی از راه همزبانی است: رمانکها یا داستانهای بلندی که در غرب به آنها «نوولا» میگویند، از قضا بسیاری از آثار ادبیات مدرن جهان در چنین قطع و قالبی نوشته شدهاند؛ آثاری که هرچند با معیار کمی تعداد صفحه و لغت دستهبندی میشوند، در اشکال سنجیده و پروردهٔ خود هیچ کم از رمان ندارد. در طبقهبندی این مجموعه، مناطق جغرافیایی را معیار خود قرار دادهایم و به شکلی نمادین، نام یکی از شخصیتهای داستانی بهیادماندنی آن اقلیم را بر پیشانی هر دسته نهادهایم؛ مانند «شوایک» برای ادبیات اروپای شرقی و «رمدیوس» برای ادبیات امریکای لاتین. آثار ایرانی این بخش در مجموعهای به نام «هزاردستان» ارائه میشود. این کتابها را میتوان در مجال یک سفر کوتاه، یک اتراق، یک تعطیلات آخر هفته خواند و به تاریخ و ذهن زبان مردمان سرزمینهای دیگر راه برد. در این سفرهای کوتاه به بهشتِ زبان، همراهمان شوید. 19 146 یادداشتها محبوبترین جدیدترین مسیح ریحانی 1403/12/23 📚 از متن کتاب: «فکر کرد مردن از تشنگی چه وحشتناک است! گر چه هر شکلی از مُردن هولناک به نظر میرسد. مرگ دلخواهش چگونه بود؟» «آخرین موومان» به من یکی خیلی چسبید! این نوولا که به واپسین روزهای زندگی آهنگساز برجستهی اتریشی «گوستاو مالر» میپردازد، اخیرا در مجموعهی «برج بابل» نشر چشمه با ترجمهی خوب «احسان قبادی» منتشر شده است. تا آنجا که از اینترنت میشد فهمید، متوجه شدم که «روبرت زیتالر» به نثر مینیمالیستی و در عین حال پر احساسش شناخته میشود. او در این اثر که در سال ۲۰۲۰ منتشر شده است، با حفظ سبک مینیمالیستی خود به آخرین سفر «گوستاو مالر»، رهبر ارکستر سمفونیک وین و یکی از برجستهترین آهنگسازان دورهی پسارمانتیک، از امریکا به اروپا میپردازد. 📚 از متن کتاب: «موسیقی بیش از هر چیز و به خودی خود فراتر از هرگونه تصور است. موسیقی همه را پشت سر گذاشته و اساسا نه به نوازنده نیاز دارد، نه به شنونده. موسیقی محتاج هیچکس و هیچچیز نیست و آشکارا به حیاتش ادامه میدهد.» «مالر» یهودیِ ریزنقشِ آشفتهحالی است که در حال سفری با کشتی از نیویورک به اروپا است، او میداند که پایاناش نزدیک است و گویا به واگویهی خاطراتش با خویشتن میپردازد. از کودکیاش تا عشق آتشین و رابطهی پر تنشی که با همسرش آلما تجربه کرده است، تا درخشش در ارکستر سمفونیک وین و مواجههاش با نقدهای حرفهای و دیگر هنرمندان. 📚 از متن کتاب: «قبلا شنیده بود که هر سلول بدن انسان چندین بار در طول زندگی جایگزین میشود، به طوری که پس از چند سال دیگر چیزی از آن جسم اصلی باقی نمیماند. اما اگر هر قسمتی پیوسته تغییر میکند، چگونه میتوان صفاتی مثل ناگسستگی و پیوستگی را به بدن نسبت داد؟» اگر این کتاب را یک شرححالنگاری صرف در نظر بگیریم، بیشک در حقاش جفا کردهایم؛ چرا که این اثر کاوشی است در روح نا آرام مردی که موسیقیاش بازتابی از تضادهای درونی او بود. «زیتالر»نه تنها توانسته است پرترهای هنرمندانه از یک موزیسین در مواجهه با مرگ ترسیم کند، بلکه تاملی ژرف به معنای زندگی، هنر و فناپذیری نیز ارائه داده است. توصیفهای دقیق او از صدای کشتی و امواج دریا و سکوتها و سکونهای گاه به گاه و سهمگینش، به گونهای به حالوهوای موسیقی «مالر» هم شبیه است و خودِ متن را به موومانی از یک سمفونی نانوشته بدل میکند. حکما مطالعهی این کتاب برای دوستداران موسیقی کلاسیک و به ویژه آثار مالر، با عیشی مضاعف همراه خواهد بود؛ اما حتی برای من که شناخت پیشینی از این آهنگساز برجسته نداشتم هم مطالعهاش بسیار جذاب بود. 0 1 مریم شریفلو 1403/12/11 با همچین سوژهای، میشد خیلی بهتر و تأثیرگذارتر نوشته بشه. حیف. 0 0 کتابفام 2 روز پیش ۱۱۹ صفحه در ۳ ساعت و ۲۰ دقیقه. برای ایجاد یک تصویر مالیخولیایی، چه راهی بهتر از قرار دادن یک انسان روی قسمتی از عرشه یک اقیانوسپیما که مخصوصن برای او در نظر گرفته شده است؟ در یک کشتی، بدون هیچچیز در اطرافش بجز اقیانوس گسترده و باز. و «روبرت زیتالر»، «آخرین موومان»، جدیدترین کتابش را با همین صحنهآرایی آغاز میکند. «زیتالر» جوایز زیادی را برای آثارش بدست آورده است. او نه تنها بعنوان یک نویسنده شناخته میشود، بلکه یک بازیگر نیز هست و از استعداد ذاتی خود برای همدلی با نقشی که باید در کتابهایش ایفا شود استفاده میکند. او به زیر پوست شخصیتهای رمانش میدود و میداند که چگونه حالت ذهنی آنها را بطور واقعی به تصویر بکشد بطوری که بعنوان یک خواننده میتوانید با آنچه شخصیت احساس میکند و میاندیشد همدلی کنید. شخصیتهای «زیتالر» حس "واقعی بودن" میکنند و چیزی که به این امر کمک میکند این است که شخصیتهای او افراد بسیار معمولیای هستند، اگرچه که مورد دوم در «آخرین موومان» در مورد شخصیت «گوستاو مالر» (آهنگساز و رهبر ارکستر برجسته) صدق نمیکند. «زیتالر» در «آخرین موومان»، تصویری از «مالر» را از طریق خاطراتش ترسیم میکند. خاطرات تأثیرگذاری که ناگهان و بطور غیرقابل کنترلی خود را در سر «مالر» بیمار، روی کشتی در آخرین سفرش به وین به سوی مرگ، روی عرشه آفتابگیر کشتی نشان میدهند در حالی که همسرش «آلما» و دخترشان «آنا» در طبقه پایین در اتاق غذاخوری میمانند. به همان اندازه که زندگی «مالر» ناآرام و پرتلاطم بود، محیطی که داستان در آن اتفاق میافتد آرام است که تضاد زیبایی را بین بخش آرام و آخر زندگی او و گذشته پرتلاطمش ایجاد میکند. «مالر» تنها روی عرشه آفتابگیر کشتی است. هرازگاهی پسرک خدمه کشتی میآید تا از او بپرسد که آیا حالش خوب است یا نه. این پسر بعدها در روزنامهای که به تاریخ پنج ماه گذشته برمیگردد، در یک کافه در بندر در مورد مرگ «مالر» میخواند که داستان با آن به پایان میرسد. «زیتالر» کلمات خود را با دقت انتخاب میکند. او از کلماتی که ممکن است به نظر خواننده «ساختگی» به نظر برسد، اجتناب میکند. تعادل خوبی بین بخشهای توصیفی و دیالوگها وجود دارد. حتی در گفتگوها، مثلن با پسرک خدمه کشتی، فقط موارد ضروری گفته میشود. تصویری که با بستن قسمت آخر برای شما بهعنوان یک خواننده باقی میماند، تصویریست هماهنگ از حال و گذشته، از شکست و موفقیت، و از عشق و مرگ. بنظرم «مالر» خوششانس بود که نویسندهای مانند «روبرت زیتالر» به او اجازه داد تا در این رمان زیبا زندگی کند. 0 0