آغازی بر یک پایان

آغازی بر یک پایان

آغازی بر یک پایان

سید مرتضی آوینی و 1 نفر دیگر
4.4
36 نفر |
6 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

6

خوانده‌ام

81

خواهم خواند

39

ناشر
واحه
شابک
9786009176830
تعداد صفحات
178
تاریخ انتشار
1399/4/10

نسخه‌های دیگر

توضیحات

کتاب آغازی بر یک پایان، نویسنده سید مرتضی آوینی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آغازی بر یک پایان

نمایش همه

یادداشت ها

          یادداشتی متناسب از سه‌سال پیش، آن‌روزها که نوجوانی‌من بود:
(خیابان نعل اسبی)
بیایید بازی کنیم! 
آن هم با این سوال:
پیش‌رفتن یعنی به جلو حرکت کردن؟ 
سوال مسخره‌ای به نظر می‌آید
اما شروعش کرده‌ایم! 
خیالی نیست! یک بار هم مسخره، بازی می‌کنیم و ادامه می‌دهیم:
اگر جواب سوال بله است،
پس چرا به گذشتگان می‌گوییم پیشینیان؟
دبستان پیش‌تر است یا پیش دبستان؟!
عید ها را هم که پیشا‌پیش تبریک می‌گوییم!
حتی از پیش برای آینده تصمیم می‌گیریم تا شاید 'پیشرفت' کنیم!
(چطور است که برای پیشرفتن باید از پیش‌ رفت؟!)
نگو که پیش رفتن یعنی به عقب رفتن :/ بیایید خیلی بی‌ربط‌طور، ربطش دهیم به بازی زمان، به فیلم‌های علمی_تخیلی آقای کریستوفر نولان!
(خدا خیرش دهد با فیلم هایش راه در رویی پیش پای‌مان گذاشت بس شیک و باکلاس!! 
به 'پیش' جمله‌ی قبل هم یک گیری بدهید این وسط؛ امتیاز ویژه دارد!)
بله عرض می‌کردم! همین داستان خمیدگی فضا - زمان ؛ البته آنقدر ها هم پیچیده نیست! کافی‌ست یک بار در یک خیابان نعلی شکل گیر بیوفتید ؛ آنگاه می‌توانید کریستفر نولان را در جیب راستتان و برادرش جاناتان را در جیب چپتان گذاشته و با زمان جلو رفته ولی برگردید به نقطه‌ی آغاز.
این بازی کثیف را می‌توانیم با 'پس' ، 'پسرفت' و ...ادامه دهیم!
اما من اینجا انصراف می‌دهم!
شما اگر صفحه کلاچ مغزتان با این همه دنده عقب جلو کردن نسوخته است ادامه دهید ((:

بگذریم ؛ مگر رفتن چقدر مهم است که آدمی بخواهد هی در ذهنش پس و پیشش کند ؟
اصلا کجا برویم؟ (یک چای دیگر میخوردیم حالا!!!)
بامزه بازی بس است.
باید بگویم کجایش را زیاد شنیده‌ایم؛ جناب مولانا هم زیاد گفته اند؛ مثلا در نی‌نامه(هر کسی کو دور ماند از اصل خویش...)
ولی یک غزل دارند خفن، بسیار متناسب با بازی ما! از دو بیت اولش رونمایی می‌کنم ، بقیه‌اش باشد بخشی از بازی که خودتان بروید و پیدایش کنید.
تا چند تو پس روی به پیش آ
در کفر مرو به سوی کیش آ
در نیش تو نوش بین به نیش آ
آخر تو به اصل اصل خویش آ

باز هم بگذریم
همه‌اش شد بازی کلمات، نمکش رفت! راستش یکم هم لجم گرفته است ؛ می‌خواهم بزنم بازی را خراب کنم!(آنجا که جازدم و وسط بازی انصراف دادم باید متوجه می‌شدید این بازیکن بد جر می‌زند و...)
 بیخیال بازی الفاظ...
حالا تو بگو
نه به من؛ به خودت! حواست هست مبدا کجاست؟
به هر حال در مسیری! (همان جاده‌ی خمیده) اما بگو . حواست هست؟ (انا لله و انا الیه راجعون)
        

4